کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


شهریور 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


 



شرکت های تعاونی  عام و خاص

 

شرکت تعاونی خاص  :طبق دستورالعمل فوق ، شرکتی است که  عضویت درآن فقط برای گروهی  خاص آزاد است ، مانند  شرکت تعاونی مربوط به کارگران ، کارمندان و کشاورزان و … .

دراین خصوص  ، چند مطلب قابل ذکر است:

دانلود پایان نامه

الف : تعداد اعضای  شرکت های تعاونی عام  ، نباید از ۵۰۰نفر کمتر باشد.

ب:  حداقل سرمایه  اولیه شرکت های تعاونی عام  ، یکصد میلیون ریال و در شرکتهای تعاونی خاص ، ده میلیون ریال است.

ج: حداقل مبلغ اسمی هر سهم در تعاونی های  عام ، یکصد هزارریال ودر تعاونی های خاص ، سیصد هزار ریال است .

 

 

۱-۱-۱-۳-۷-۴ شرکتهای تعاونی چند منظوره  و شرکت های تعاونی  بزرگ

  • مطابق بند۱تا۳ضوابط تشکیل شرکتهای تعاونی چند منظوره مصوب ۱۳۷۳وزارت تعاون، “شرکت تعاونی چند منظوره ، شرکتی است که  تمام یا بخشی از چند هدف  وموضوع  فعالیت  مختلف مرتبط یا غیر مرتبط با یکدیگر را که درانواع   شرکت های تعاونی وجود دارد،  باهم در اهداف  وموضوع  فعالیت خود منظور کند".هریک از انواع شرکتهای تعاونی برای نیل به اهداف و موضوع فعالیت مقرر در اساسنامه خود،می تواند به هرگونه اقدام قانونی مرتبط با اهداف وموضوع فعالیت خود دست بزند ودر این صورت تعاونی چند منظوره محسوب نخواهد شد.مثلا یک شرکت تعاونی مصرف کارمندی می تواند به منظور تامین نیازمندیهای مشترک اعضای خود ،اقدام به فعالیت تولیدی ،واردات ،صادرات وسرمایه گذاری در شرکتهای دیگر کند،بدون اینکه شرکت چند منظوره به حساب آید،مشروط بر اینکه فعالیتهای مذکور مرتبط ودر جهت فعالیت تامین نیازمندیهای عمومی مصرف کارمندان عضو باشد.(حسنی ،۱۳۹۲ :۵۶ و۵۷ )

لازم است  که « چند منظوره » بودن، در اساسنامه  شرکت تعاونی، ذکر شود.

 

  • مطابق تبصره ۳ماده ۲ دستور العمل تشکیل تعاونیهامصوب ۱۳۷۹وزارت تعاون ، “شرکتهای تعاونی بزرگ به شرکت هایی گفته می شود که تعداد اعضای آنها از ۵۰۰نفر بیشتر باشد “.

 

 

فصل دوم

ماهیت حقوقی سهام

شرکتهای تعاونی

 

 

 

 

 

۲-۱تعریف سهم

سهم دارای دو معنای لغوی واصطلاحی است.

 

۲-۱-۱تعریف سهم از نظر لغوی

سهام جمع سهم است وسهم در لغت به معنای حصه،نصیب وبخشش است وجمع آن سهام می باشد.به واحد النبل چیزی که به منزله جاودانگی وبلند پایه است تعبیر کرده اند .(دشتی به نقل از عبد الغفار الشریف ،۱۳۹۰ :۱۵ )دیگر تعریف لغوی سهم عبارت است از :

۱-حصـــه شریک در مال الشرکه۲-سندی است عادی که حکایت از مالکیت حصه معلوم در شرکت سهامی می کند.صاحب سهام در زیانها وسودهای شرکت ،شریک خواهد بود ودر اداره شرکت دخالت دارد.(جعفری لنگرودی ،۱۳۸۸ :۳۶۹ )

۲-۱-۲-تعریف سهم از نظر اصطلاحی

در حقوق ایران سهم به حقوق  سهامدار در شرکت تعریف شده است.سرمایه هر شرکت سهامی یه قطعاتی تقسیم شده که هر یک از آنها را سهم می گویند. (عبادی ،۱۳۶۸ :۸۷ )

در ماده ۲۴ لایحه اصلاح قانون تجارت سهم چنین تعریف شده است: “سهم قسمتی از سرمایه ی شرکت سهامی که مشخص میزان مشارکت وتعهدات ومنافع صاحب آن در شرکت سهامی می باشد…

در شرکتهـــای دیگر سهم هر شریک را سهم الشرکه می گویند،ولی در شرکت سهامی به ذکر  “سهم” اکتفا می شود.مثلا گفته می شود فلان شخص در فلان شرکت دارای یک یا چند سهم است .دارنده سهم نمی تواند به نسبت سهم از مایملک شرکت مالک باشد،بلکه به نسبت سهم خود از شرکت دارای حق می باشد وبه موجب آن از منافع شرکت استفاده کرده ودر مجمع عمومی رای می دهد ودر صورت انحلال از دارایی شرکت سهم خواهد برد.(دشتی ،۱۳۹۰ :۱۶ )

سهم معرف قسمتی از سرمایه شرکت تعاونی است .جمع مبالغ سهام هر صاحب سهم ،مقدار مبلغی است که وی در شرکت سرمایه گذاری کرده است .سهام شرکت تعاونی متساوی القیمه اند،یعنی مبلغ سهام با یکدیگر مساوی است .چنین مبلغی را مبلغ اسمی یا مبلغ رسمی می نامند.سهام شرکت تعاونی قابل تجزیه نیست ،یعنی به قطعه یا پاره سهم تقسیم نمی شود.(حسنی ،۱۳۹۲ :۶۸ )

سهم شرکت تعاونی مبین میزان حق رای اعضا در مجمع عمومی نیست ،زیرا در شرکتهای تعاونی هر عضو بدون در نظر گرفتن میزان سهام ،فقط دارای یک رای است ،ولی با توجه به بند ۵ماده۵۷ “نمونه اساسنامه شرکت تعاونی"باید گفت که در شرکتهای تعاونی ،سهم مبین میزان منافع اعضا در شرکت است ،زیرا تعدادسهام اعضا در منتفع شدن آنها از سود شرکت موثر است.

سهم شرکت تعاونی “بانام” است.بانام بودن سهم روی ورقه آن قید می شود .سهم بانام به شخص معینی تعلق دارد واسم ومشخصات دارنده آن در دفتر سهام که در نزد شرکت موجود است ،درج می شود همچنین ممکن است اسم صاحب اولیه سهم بانام ،روی آن قید گردد.علت بانام بودن سهام در شرکتهای تعاونی این است که شرکت تعاونی حایزین شرایط خاصی را به عضویت فبول می کند وبدون داشتن ابن شرایط کسی نمی تواند به عضویت آن درآید ویا در عضویت آن باقی بماند،به همین دلیل در هرشرکت تعاونی باید اعضا،یعنی دارندگان سهام ،معلوم ومشخص باشند.انتقال سهام با نام در دفتر سهام شرکت ثبت واسم ومشخصات دارنده جدید در آن نوشته شود وبه امضای ناقل سهم ومنتقل الیه یا وکیل یا نماینده قانونی آنهابرسد.انتقال سهام با موافقت هیئت مدیره شرکت تعاونی وفقط به اعضا وداوطلبان عضویت واجد شرایط همان شرکت امکان دارد.لازم به یادآوری است سهام شرکتهای  تعاونی تماما با نام یوده وسهام بی نام چون با طبع شرکت تعاونی ناسازگار است ،در این شرکتها وجود ندارد ،ولی می توان گفت که شرکت تعاونی می تواند دارای “سهام ممتاز"باشد.(حسنی ،همان :۶۹-۷۰ )

“سهم ممتاز” سهمی که دارای مزایا وامتیازاتی نسبت به سایر  سهام باشد .امتیاز ممکن است به صورت چند درصد منافع اختصاصی آن سهم یا رای بیشتر صاحب ان سهم باشد.(جعفری لنگرودی ،۱۳۸۸ :۳۷۰ )

۲-۲-۱ ماهیت حقوقی سهام شرکتهای تعاونی

حقوقدانان برای سهم تعریف‌های مختلفی ارائه کرده‌اند .صرفنظر از تعاریف مختلف از سهم، تعیین ماهیت حقوقی سهام حایز اهمیت است زیرا چگونگی توقیف این سهام ،تشخیص پایگاه حق از نظر تعیین دادگاه صالح در حقوق داخلی ،تعیین دادگاه صلاحیتدار وقانون حاکم در حقوق بین الملل خصوصی ونیز تعیین سهم الارث زوجه شریک متوفی بستگی به نوع ماهیت حقوقی سهم دارد .حال با توجه به تعاریف مختلف در خصوص  مفهوم سهم و ایرادهای وارد بر آن مطلبی که در این قسمت بحث و بررسی می شود، ماهیت حقوقی سهم در شرکت تعاونی است.

تعیین ماهیت حقوقی سهام شرکت‌های تعاونی که یکی از اقسام شرکتهای تجاری می باشد از جنبه‌های مختلف حائز اهمیت است زیرا تعیین ماهیت حقوقی سهم نه تنها از حیث نحوه انتقال سهام و تعیین ماهیت حقوقی معاملات راجع به آنها از اهمیت اساسی برخوردار است، بلکه از حیث توقیف سهام، تعیین دادگاه صلاحیتدار و قانون حاکم در حقوق بین الملل خصوصی و داخلی و جنبه‌های دیگر نیز از اهمیت فراوانی برخوردار است.

منظــــور از ماهیت حقوقی سهام این است که آیا سهام شرکت‌های تجاری(شرکتهای تعاونی) مال محسوب می شود یا خیر؟ و در صورت مال بودن، با توجه به اینکه مال اقسام مختلفی دارد، سهام در زمره کدام یک از اقسام مال است؟ ماهیت حقوقی سهام را در دو قسمت مورد بحث و بررسی قرارمی دهیم.

ابتدا دیدگاه قانونگذار را در این مورد بیان می کنیم و سپس به بیان دیدگاه حقوقدانها در این مورد می پردازیم:

۲-۲-۱-۱ماهیت حقوقی سهام از دیدگاه مقررات موضوعه

قانونگذار بحث راجع به سهام را عمدتا در لایحه قانونی اصلاح قسمتی از قانون تجارت (۱۳۴۷) مطرح کرده است ولی نه در این قانون و نه در قانون تجارت، درباره ماهیت حقوقی آن بحث نکرده است و در ماده ۲۴ ل.ا.ق.ت صرفا به تعریف سهم می پردازد. اما در دو مورد ماهیت حقوقی سهام مورد اشاره قانونگذار قرار گرفته است: یکی در بند ۳ ماده ۶۳۰ قانون اصول محاکمات حقوقی (منسوخ)، مصوب ۱۳۲۹ قمری (۱۲۸۵ شمسی)، در بحث راجع به توقیف اموال منقول، سهام شرکت‌ها را جزو اموال منقول دانسته بود.( احمد کمانگر، ۱۳۵۱: ۳۰۱) این قانون اگر چه بعدا به موجب قانون آیین دادرسی مدنی (منسوخ)، مصوب ۱۳۱۸، نسخ شد ولی از حیث اینکه دیدگاه قانونگذار را نسبت به سهام مشخص کرده است قابل استفاده است.

دیگری در ماده ۶۷ قانون اجرای احکام مدنی، مصوب ۱/۸/۱۳۵۶ است که در آن نیز سهم را در زمره اموال منقول آورده است.( مجموعه قوانین ۱۳۵۶: ص ۲۳۱ به بعد.)

۲-۲-۱-۲ماهیت حقوقی سهام از دیدگاه حقوق‌دان ها 

حقوقدان‌ها در نظام حقوقی ایران، در ماهیت سهام اختلاف نظر فراوان دارند و هر کدام سهام را از یک منظر مورد بررسی قرار داده و آن را به گونه خاصی تحلیل کرده‌اند که مجموع نظرات آنها را می توان در پنج نظر به شرح زیر ارائه کرد:

۲-۲-۱-۲-۱ نظریه مال نبودن سهام

اکثریت قریب به اتفاق حقوقدانها در مال بودن سهام تردید ندارند ولی یکی از آنها سهام شرکت‌های تجاری را مال ندانسته بلکه آنرا حاکی از مال معرفی کرده‌اند. ایشان در تبیین دیدگاه خود نوشته اند:« سهام شرکت‌ها نیز حاکی از مال است و خود مال نیست هرچند که قابل مبادله است. زیرا اگر درباره این سهام کمی دقیق شویم می بینیم که هدف مالی در ماوراء این سهام قرار دارد یعنی در خارج از لاشه سهم، شرکت‌ سرمایه‌ای دارد و در برابر سهامداران تعهداتی بر عهده گرفته است و به موجب آن تعهدات، منافعی را بین شرکا و سهامداران تقسیم می کند. این مطالب و فعالیت ها واقعیت‌هایی هستند در پشت پرده سهام شرکت که به خاطر آن واقعیت‌ها این سهام مبادله می شوند نه بخاطر لاشه کاغذی که نام آن سهام است. پس سهام شرکت‌ها حاکی از مال است ولی خودش مال نیست.»( جعفری لنگرودی، ۱۳۶۸: ۴۳-۴۲)

حقوق دانان مذکور در جای دیگر(همان، ص ۴۸٫)  با تاکید بیشتر تصریح می کنند که سهام شرکت‌های( تجاری) مال نیست نه مال مادی و نه مال معنوی. ولی در نهایت سهام شرکت‌ها را تا زمانی که شرکت منحل نشده است مانند منقول حکمی محسوب کرده اند، هرچند که در سرمایه شرکت مال غیر منقول وجود داشته باشد.( همان: ص ۷۴)

به نظر می رسد مراد ایشان از سهام که آنرا مال ندانسته اند، ورقه سهام است که در شرکت‌های سهامی در اختیار سهامداران قرار می گیرد. زیرا ایشان در تحلیل خود، دوبار از سهم تحت عنوان «لاشه کاغذی» یاد کرده‌اند که این عنوان جز بر اوراق سهام صادق نیست زیرا چنانکه می دانیم در شرکت‌های غیر سهامی اوراقی تحت عنوان سهام یا سهم الشرکه منتشر نمی شود. و ظاهرا به همین دلیل است که ایشان در نهایت سهام شرکت‌ها را تا زمانی که شرکت منحل نشده است، مال منقول حکمی دانسته‌اند هرچند که در سرمایه شرکت مال غیر منقول وجود داشته باشد.

با دقت در قسمت اول مطالب ایشان روشن می شود که تعارض واضح و آشکاری در بیان ایشان وجود دارد. زیرا از یک طرف ایشان مال را به دو قسمت تقسیم می کنند: مال اصالی(مال اصالی، مالی است که ذاتا مطلوب باشد و خودش هدف باشد (هدف اصلی یا هدف تبعی). (ر.ک: همان، ص ۴۹). ) و مال آلی (مال آلی، مالی است که ذاتا مطلوب نباشد بلکه نتیجه آن مورد نظر باشد مثل کار کارگر. (ر.ک: همانجا)  )  و از طرف دیگر سهام شرکـــــت‌ها را به دلیل اینکه حاکی از مال هستند و خود راسا” ارزش ندارند در دسته اموال آلی قرار می دهند و سپس به همان دلیل (آلی بودن) آنها را مال محسوب نمی کنند در حالی که به نظر خود مولف، اموال آلی خود یک قسم از اقسام مال می باشند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-02-26] [ 07:17:00 ب.ظ ]




 

یکی از حقوقدانها با اشاره به اعتباری بودن مفهوم مال، سهام شرکت‌های تجاری را نیز از مصادیق مال دانسته اند و بدون اینکه وارد جزئیات بیشتری در این خصوص گردند و ماهیت آن را از حیث مادی و غیر مادی یا منقول ذاتی یا تبعی مورد بررسی قرار دهند، برای مال بودن سهام اینگونه استدلال کرده اند:« مفهوم مال گاهی وصف اعیان خارجی است و گاهی منتزع از امور اعتباری مانند اوراق بهادار که از لحاظ اضافه و صدور آن از بانک و تعهد بانک به پرداخت مالی در قبال آن و یا اوراق سهام شرکت‌ها از نظر اضافه و انتساب آن به شرکت، آن اوراق ما محسوبند و بدیــن لحاظ در صورت غصب و اتلاف همین اوراق، موجب ضمــان خواهد بــود.»( حائری ، ۱۳۷۶: ۷)

با تامل و دقت در بیان حقوقدان مذکور، روشن می شود که به نظر ایشان سهام شرکت‌های تجاری اگر چه مال هستند ولی از اموال اعتباری (غیر مادی) هستند و به این دلیل غصب یا اتلاف اوراق سهـام را موجب ضمان می دانند. در حالی که در دیدگاه اول که اوراق سهام را مال نمی داند، باید غصب و اتلاف اوراق سهام نیز موجب ضمان نباشد. زیرا ضمان ناشی از اتلاف در قاعده (من اتلف مال الغیر فهو له ضامن)، مستند به اتلاف مال است و فرض این است که سهام مال نیست. پذیرش این امر در حقوق امروزی بعید و بس دشوار است خصوصـــا” در مورد سهام بی نام شرکت‌های تجاری که سند در وجه حامل محسوب و متصرف مالک شناخته می شود و بدین وسیله چه بسا منجر به قطع رابطه مالکیت بین مالک واقعی و سهام گردد که در چنین مواردی قطعا موجب ضمان غاصب یا اتلاف کننده آن خواهد بود.

۲-۲-۱-۲-۳  نظریه مال مادی بودن  سهام بی نام و مال غیر مادی بودن سهام با نام

یکی از استادان حقوق بین الملل خصوصی با اشاره به اینکه از قدیم الایام را به طور کلی تابع محل وقوع خود شناخته‌اند و برای تعیین محل وقوع آنها باید بین اموال مادی و غیر مادی قائل به تفکیک شد در تعیین ماهیت اسناد، بین اسناد با نام و اسناد بی نام تفکیک قائل شده و معتقدند:« بر عکس اسناد بی نام که در آنها دین در سند تجسم یافته و جزو اموال مادی محسوب می شوند، اسناد با نام دیونی هستند که انتقال آنها بوسیله ثبت در دفاتری که در مرکــز شرکت (یا شخص حقوقی) متعهــد انجام می شود صورت می گیرد و بنابرایــن قانون قابل اعمال نسبت به آنها همــان قانـــون اقامتگاه مدیـــون (شرکت یا شخص حقوقی متعهـــد) می باشــد.» (  نصیری، ۱۳۷۲: ۲۰۴، همچنین برای دیدن نظر مشابه مراجعه شود به: کاتوزیان، پیشین:۵۴۰-۵۴۱)

۲-۲-۱-۲-۴  نظریه منقول بودن یا نبودن سهام

اکثر حقوق دانها در تعیین ماهیت سهام، آن را منقول دانسته اند ولی هرکدام آن را به گونه‌ای تحلیل کرده اند به طوری که برخی آن را در ردیف اعیان و بعضی در ردیف دیون قرار داده اند که در این قسمت به بیان هریک از آنها می پردازیم:

یک- برخی از حقوقدانها بدون آنکه وارد جزئیات بیشتری راجع به ماهیت سهام شوند، آن را صرفا به عنوان مال منقول معرفی کرده اند. چنانکه آقای دکتر ستوده تهرانی پس از ذکر دو معنا برای سهام، یکی حقوقی که شریک در شرکت دارد و دیگری برگ بهاداری که این حقوق را تایید نموده و بیانگر آن است، مطلق سهام را بدون تفکیک بین سهام با نام و سهام بی نام و حتی سهم الشرکه در شرکت‌های تجاری دیگر را، مال منقول دانسته‌اند، با این فرق که اگر سهام بی نام باشد، متصرف مالک آن شناخته می شود مگر آنکه خلاف آن ثابت شود ولی در سهام با نام، صرف تصرف برای احراز مالکیت کافی نبوده بلکه دفاتر شرکت نیز باید این مالکیت را تایید کند.(ستوده تهرانی۱۳۹۱: ۱۵۲)

دو- برخی از حقوقدانها بدون تفکیک بین سهام با نام و سهام بی نام، مطلق سهام شرکت‌های سهامی را مال منقول دانسته و نتیجه گرفته اند که می توان سهام شرکت‌های تجاری را مانند هر مال منقول دیگر به رهن گذاشت و منافع آنها را مورد معامله قرارداد و معاملات راجع به آنها نیازی به تنظیم سند رسمی در دفاتر اسناد رسمی ندارد. بنابراین به نظر این دسته از حقوقدانها سهام نه فقط از نقطه نظر صلاحیت دادگاه بلکه از حیث تصرف در سهم بی نام نیز مانند تصرف در اموال منقول بوده و دعاوی ناشی از آن را مطابق ماده ۲۲ ق.آ.د.م (منسوخ)، مصوب ۱۳۱۸، در دادگاه محل وقوع یا محل اجرای تعهد صحیح دانسته اند.( عرفانی،  ص ۶۷) شایان ذکر است که مفاد ماده ۲۲ ق.آ.د.م در قانون آئین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب(در امور مدنی)، مصوب ۱۳۷۹، به موجب ماده ۱۳ ایقاء گردیده است.(عرفانی۱۳۷۷ : ۶۵و ۷۵، کاتبی: ۱۳۵۲ : ۵۰)

سه- یکی از حقوقدانها سهم را طلب شریک از شرکت می دانند و چون مطابق ماده ۲۰ق.م طلب طلبکار از مدیون منقول محسوب می شود لذا سهام شرکت را جزو اموال منقول دانسته و تصریح کرده‌اند که مطابق ماده مزبور، منقول بودن سهام شرکت و طلب فقط از حیث دادگاه‌ها می باشد نه از جهات دیگر، برخلاف حقوق فرانسه (ماده ۵۲۹ ق.م فرانسه) که سهم در آن از هر حیث مال منقول تلقی شده و تابع قواعد آن است.( اسکینی، ۱۳۷۵: ۱۱۲)

چهار- از برخی نظرات حقوقدانها استفاده می شود که سهام شرکت‌ها اگر مال منقول است، در ردیف اعیان است نه دیون، چنانکه یکی از حقوقدانها، به این مطلب تصریح کرده و نوشته است:« ورقه سهم مال منقولی است قابل معامله که مانند عین معینی بوسیله قبض و اقباض (در سهام بی نام) مورد داد و ستد و نقل و انتقال قرار می گیرد چنانچه سهم بی نام به رهن گذاشته شود باید سهم مزبور به قبض مرتهن یا به تصرف کسی بین طرفین معین می گردد داده شود (ماده ۷۲۲ق.م) و در مورد رهن، سهم با نام، مراتب در دفتر سهام شرکت ثبت می گردد والا از نظر شرکت و اشخاص ثالث فاقد اعتبار خواهد بود.»( عرفانی، ۱۳۷۷:۷۵)

یکی از حقوقدان‌ها ظاهرا عین بودن سهام بی نام را پذیرفته ولی آن را مورد سهام با نام نپذیرفته‌اند و به همین دلیل رهن سهام بی نام را صحیح و خالی از اشکال دانسته ولی رهن سهام با نام را صحیح ندانسته‌اند و علت این تفکیک را اینگونه توضیح داده اند:« زیرا در دید عرف، ارزش موضوع آنها (اسناد در وجه حاما و سهام بی نام) چنان با عین سند مخلوط شده است که انتقال و قبض اسناد به منزله انتقال و قبض اموال موضوع آنها است. پـــس هیــچ مانعی ندارد که عین این اسناد موضوع رهن قرار گیرد، همچنان که موضوع بیع نیز واقع می شود. بر عکس در مورد سهام و اوراق تجاری با نام، چون نظر عرف بین سند و موضوع آن یگانگی وجود ندارد، اینگونه اسناد در حکم سند طلب است، ارزش محتوای آن در زمره اموال غیر مادی است و رهن آنها با توجه به لزوم عین بودن وثیقه درست به نظر نمی رسد.»( کاتوزیان،۱۳۷۶: ۵۴۰-۵۴۱)

ایشان در برخی موارد،  ظاهرا” سهام را بدون تفکیک بین سهام با نام و سهام با نام و حتی سهم الشرکه در شرکت‌های غیر سهامی را نیز جزو اموال منقول دانسته اند.(کاتوزیان، همان :۳۰۶)

از برخی نظرات آقای دکتر ستوده تهرانی نیز عین بودن سهام قابل استفاده است زیرا ایشان در تحلیل ماهیت حق سهامدار، آنرا نوعی حق عینی می دانند که به سهم تعلق می گیرد که لازمه این امر آن است که ابتدا باید سهام را عین بدانیم تا بتوانیم حقوق متعلق به آنرا حق عینی بشناسیم. ایشان عینی بودن حقوق سهامدار را به این صورت توجیه می نمایند که:« حق صاحب سهم اصولا حق دینی و غیر مادی است ولی با ایجاد برگ سهم، حق صاحب سهم با سندی که سهم نامیده می شود توام شده و مالکیت سهم عملا به یک حق عینی بر روی سهم تبدیل می شود و صاحب سهم یا مالک سهم اصطلاح عادی در حقوق تجارت است، سهم مال منقول است…..»  (ستوده تهرانی ، همان:۱۰۷)

شش- برخی از حقوقدانهاسهام شرکت های بازرگانی را در حکم مال منقول دانسته اند اگرچه قسمتی از اموال شرکت غیر منقول باشد.(شهیدی:  ۱۳۷۴: ۱۶۵،   عدل، پیشین: ۴۱، امامی: ۱۳۶۸: ۳۰۷٫)

هفت- اداره حقوقی دادگستری جمهوری اسلامی ایران نیز در یک نظریه مشورتی، سهام شرکت‌های تجاری را مال منقول دانسته و اظهار داشته است:« با توجه به تعریفی که از مال غیر منقول و ملحقات آن در قانون مدنی به عمل آمده است، سهام شرکت‌ها را نمی توان از جمله اموال غیر منقول یا ملحقات آن دانست و لذا باید آن را از اموال منقول محسوب کرد.»  (نظریه مشورتی شماره ۱۹۳۳/۷- ۶/۴/۵۹  ر.ک: شهری و حسین آبادی: ۱۳۷۰: ۴۰۲)

۲-۲-۱-۲-۵ نظریه مال غیر مادی بودن سهام با نام و دارا بودن طبیعت مختلط (مادی و غیر مادی) سهام بی نام

یکی از حقوقدانان با اشاره به نقش و ماهیت حقوقی سهام در تعیین قانون حاکم بر آنها در تعارض قوانین، سهام با نام شرکت‌هارا جزو دیون (اموال غیر مادی) دانسته و قانون حاکم بر آنها را قانون اقامتگاه مدیون (شرکت) معرفی کرده‌اند و در مورد سهام با نام طبیعت مختلطی قائل شده و در توضیح آن نوشته اند:« از آنجا که نقل و انتقال این قبیل اسناد (اسناد بی نام مانند سهام بی نام شرکت‌های تجاری) به قبض و اقباض به عمل می آید و دین در خود سند تجسم یافته است بایستی آنها را از این لحاظ جزو اموال مادی به شمار آورد و مانند سایر اموال مادی مشمول قانون محل وقوع آنها دانست. النهایه باید توجه داشته باشیم که اسناد بی نام طبیعت مختلطی دارند یعنی بین دسته اموال مادی و دسته دیون (اموال غیر مادی) قرار گرفته‌اند و برای تعیین قانون حاکم بر آنها باید دید در هر مورد کدام جنبه غلبه دارد….هرگاه مساله انتقال قراردادی اسناد بی نام (در رابطه بین افراد) مطرح باشد باید قانون محل وقوع را نسبت به آنها اعمال نمود چه در این مورد جنبه مادی سند بر جنبه غیر مادی آن غلبه پیدا می کند. ولی چنانچه مساله روابط بین دارنده سند و شخص حقوقی صادر کننده آن (شرکت) و یا مساله سلب مالکیت سند در نتیجه اقدامات دولتی مطرح باشد باید قانون متبوع شرکت یا شخص حقوقی متعهد را صلاحیتدار دانست زیرا در این مورد جنبه غیر مادی سند غلبه می یابد و بایستی مانند سند با نام تابع قانون اقامتگاه مدیون باشد») الماسی، ۱۳۶۸: ۱۹۵(

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:17:00 ب.ظ ]




به نظر می رسد در تعیین ماهیت حقوقی سهام شرکت‌های تعاونی که یکی از انواع شرکتهای  تجاری است، تفکیک بین سهام با نام و سهام بی نام درست نباشد، اگر چه سهــام از این حیث منشا آثار متفاوتی در ارتباط با تصرف و نحوه نقل و انتقال و غیره می باشد، چنانکه مطابق ماده ۳۹ ل.ا.ق.ت سهام بی نام سند در وجه حامل تلقی شده و در نتیجه دارنده مالک آن شناخته می شود مگر آنکه خلاف آن ثابت شود. لکن به موجب ماده ۴۰ همان قانون، در مورد سهام با نام صرف تصرف برای احراز مالکیت کافی نبوده و نام دارنده باید در دفتر ثبت سهام شرکت ثبت گردد. ولی وجود این تفاوت‌ها نمی تواند موجب دوگانگی ماهیت حقوقی این دو نوع سهم گردد. چنانکه تقسیم اموال به منقول و غیر منقول نیز منشا آثار متفاوتی است ولی ماهیت این دو را از هم جدا نمی کند.

البته می توان مال را از یک نظر به دو قسمت تقسیم کرد: مالی که ذاتا ارزش و مالیت دارد مثل لباس، خانه، کتاب و خودرو و غیره و مالی که ارزش آن ذاتی نبوده بلکه اعتباری است مثل اسکناس و غیره که اگر معتبر برای آن ارزش قائل نشده باشد خود راسا واجد هیچ ارزشی نیست چنانکه اگر معتبر ارزش و مالیت اعطایی به اسکناس را سلب نماید و آنرا از درجه اعتبار ساقط کند ارزش خود را از دست می دهد و از مالیت می افتد.

بنابراین سهام شرکت‌های تجاری اگرچه مال است ولی از نوع اموال دسته دوم به حساب می آیند که میتوان از آنها به اموال غیر مادی یا اموال اعتباری تعبیر کرد. و از این لحاظ که سهام دارای آثار و خصوصیات راجع به اموال منقول می باشند باید آنها را در ردیف اموال منقول قرار داد. با این بیان روشن می شود که سهام جزو اموال منقول غیر مادی و اعتباری (چنانکه آقای دکتر محمد نصیری نیز از اموال غیر مادی به اموال اعتباری تعبیر کرده است می باشند .(نصیری، ۱۳۷۹: ۱۳۷) و به همین دلیل اوراق سهام قابل ابطال هستند (ماده ۴۵ ل.ا.ق.ت و ماده ۳۲۴ ق.ت). بدین ترتیب نظر آن عده از حقوقدانها که سهام را اعم از با نام و بی نام، طلب معرفی می نمایند، صحیح نخواهند بود. زیرا نتیجه پذیرش این نظر آن است که سهامدار طلبکار شرکت محسوب شود. و اگر سهامدار سهام خود را انتقال می دهد و می فروشد در واقع طلب خود را انتقال می دهد و می فروشد و این امر با اصول و قواعد حقوقی سازگار نیست، در حالی که قانونگذار اولا ورقه سهم را سند قابل معامله می داند و ثانیا در مواد متعددی از لایحه قانونی اصلاح قسمتی از قانون تجارت، مصوب ۱۳۴۷، به صراحت از فروش سهام یاد می کند.

اشکالی که در این صورت (طلب دانستن سهام) مطرح می شود این است که آیا طلب سهامدار از شرکت یک طلب احتمالی است که طلب مسلم است؟ اگر طلب سهامدار یک طلب احتمالی بدانیم در این صورت انتقال آن مخالف بند ۳ ماده ۱۹۰ ق.م، که یکی از شرایط اساسی صحت معامله را وجود موضوع معلوم و معین می داند، خواهد بود. از آنجا که شرط مزبور یک قاعده آمره محسوب است،  و در هر عقدی اعم از معین و نامعین رعایت آن الزامی است لذا قرارداد فروش یا انتقال سهام (طلب) باطل خواهد بود.

اما اگر طلب سهامدار از شرکت را طلب مسلم بدانیم، قبول آن دشوار است. زیرا تا زمانی که شرکت منحل نشده و دیون و بدهی‌های ان پرداخت نشده است معلوم نیست که هر سهم معرف چه میزان از دارایی شرکت است و چه بسا شرکت در یک وضعیت بد مالی قرار داشته باشد که نه فقط چیزی از دارایی شرکت به سهامداران و شرکا نرسد بلکه شرکت همچنان مدیون باقی بماند که این وضعیت در شرکت‌های شخص (شرکت‌های تضامنی و نسبی) به مراتب بدترمی شود. چون در این شرکت‌ها در زمان انحلال، چه بسا نه فقط چیزی از دارایی شرکت به شرکا نرسد بلکه در اثر ورشکستگی و بدهکار بودن شرکت، شرکا مسئولیت پرداخت بدهی‌های شرکت را متضامنا یا به نسبت سهام خود (برحسب مورد) بر عهده خواهند داشت و حتی در صورت قبول مسلم بودن طلب سهامدار، باز اشکال به قوت خود باقی است. زیرا در عقد معوضی مثل بیع، مقدار و میزان هر یک از عوضین باید در زمان انعقاد عقد معلوم و مشخص باشد ولی در مورد سهام چنین چیزی امکان پذیر نخواهد بود و در نتیجه قرارداد به دلیل مجهول بودن مقدار معامله باطل خواهد بود.

با توجه به مطالب فوق، نمی توان قبول کرد که سهم، طلب شریک از شرکت و در نتیجه جزو دیون باشد تا سهام مال دینی تلقی گردد زیرا چنانکه روشن شد در این صورت سهام از قابلیت معاملی بودن خارج می شود و این بر خلاف نصوص قانونی و تعریف سهم از دیدگاه قانونگذار است.

بنابراین به نظر می رسد اگر سهم مال است، در زمره اموال عینی است. البته اگر عین را مطابق معمول به مال مادی و چیزی که وجود خارجی داشته و با یکی از حواس پنجگانه قابل حس باشد، تعبیر کنیم، در این صورت تلقی سهام به عین درست نخواهد بود زیرا سهم وجود مادی ندارد و ورقه سهام معرف سهم است نه خود سهم.

مضاف بر اینکه امروزه در عرف تجارت سهم بدون ورقه سهام نیز به وجود آمده است چنانکه در مورد شرکت‌های غیر سهامی نیز ورقه سهمی وجود ندارد اما در عین حال شریک یا شرکا می توانند سهم الشرکه خود را به دیگران انتقال دهند و در واقع سهم الشرکه در شرکت‌های غیر سهامی مانند سهم در شرکت‌های سهامی است و از حیث ماهیت تفاوتی با هم ندارند و دارای حقوق و مزایای یکسانی می باشند جز اینکه در شرکت‌های سهامی اوراق سهام منتشر و در اختیار سهامداران قرار می‌گیرد ولی در شرکت‌های غیر سهامی اوراقی به نام سهم الشرکه منتشر نمی شود و اصولا این شرکت‌ها از انتشار اوراق سهم الشرکه به شکل اوراق تجاری قابل انتقال اعم از با نام و بی نام ممنوع می باشند. (ماده ۱۰۲ ق.ت)

واژه «عین» که معمولا بر مال مادی و موجود در خارج حمل می‌شود، در واقع ناشی از کثرت استعمال و غلبه مال محسوس و مادی بر مال غیر مادی در زمان‌های قدیم است به طوری که برخی از فقهاء مال را به اعیان اختصاص می دادند و غیر اعیان را از تعریف مال خارج می دانستند و حتی برخی حقوق را نیز مال نمی دانستند. به تعبیر یکی از حقوقدان‌ها، «در گذشته واژه «مال» ویژه کالای مادی بود ولی پیشرفت‌های زندگی کنونی به تدریج آن را از این معنی محدود و ابتدائی خارج ساخته است، چندان که امروز به تمام عناصر گوناگون دارائی (مانند زمین و اموال منقول و مطالبات و حقوق مالی و حتی حق تالیف و اختراع و سرقفلی) نیز مال گفته می‌شود.» (کاتوزیان ، پیشین: ۹-۱۰)

بنابراین چنان که گفته شد، تعریف سهم مذکور در ماده ۲۴ ل.ا.ق.ت خالی از اشکال نمی باشد، زیرا عبارت «سهم قسمتی از سرمایه شرکت سهامی است….» ظاهر در این است که سهامدار مالک قسمتی از سرمایه شرکت سهامی است و با شرکت در آن شریک می باشد در حالی که این امر با ماده ۵۸۳ ق.ت که همه شرکت‌های تجاری مذکور در قانون تجارت را دارای شخصیت حقوقی می داند منافات دارد. چه اینکه اقتضای حکم مذکور در ماده فوق آن است که مالکیت همه سرمایه شرکت منحصرا” در مالکیت شرکت باشد و کسی جز شرکت (شخص حقوقی) مالــــــک آن نباشد، اگر جه شرکا در ازاء آورده‌های خود به شرکت از حقوقی برخوردار می شوند که  سهم معرف این حقوق است و به وسیله آن می توان میزان مشارکت شریک در سود شرکت و میزان دخالت او در اداره امور شرکت و همچنین میزان تعهدات او در مقابل شرکت، اشخاص ثالث و شرکای دیگر را مشخص می کرد.

نتیجه گیری از این فصل :

با توجه به توضیحات بالا ونیز با توجه به اینکه طبق مقررات مربوط به شرکتهای تعاونی سهم عبارت از واحدی از سرمایه یک شرکت یا اتحادیه تعاونی است که میزان آن در اساسنامه ذکر می شود ،لذا می توان سهام شرکتهای تعاونی را یک نوع حق مالی خاص دانست .به بیان دیگر عین تلقی کردن سهام شرکت تعاونی صحیح نیست،زیرا در فقه وحقوق ایران دارای تعریف خاصی است.هم چنین دین تلقی کردن آن هم درست نیست.زیرا سهامدار شرکت تعاونی طلبکار سهم خود از شرکت نیست ،از این رودرست این است که سهام شرکاءدر این شرکتها مانند سایر شرکت ها یک حق مالی خاص در نظر گرفته شود .حقوق مالی مانند سهام برآمده از پیشرفت های صورت گرفته در دوران جدید است ودر زمان های گذشته وجود نداشته است ،به همین علت آنها را باید یک نوع حق خاص دانست .

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:17:00 ب.ظ ]




 

 

۳-۱انتقال سهام شرکتهای تعاونی

در انتقال سهام شرکت تعاونی می توان از انتقال اختیاری، انتقال قهری و انتقال انها به عضو شرکت تعاونی یا غیر عضو گفتگو کرد:

۳-۱-۱انواع انتقال سهام:

  • ارادی ۲- قهری

 

  • انتقال اختیاری سهام

سهام شرکت تعاونی ممکن است به عضو همان شرکت تعاونی یا به غیر، انتقال داده شود:

۳- ۱-۱-۱-۱ انتقال اختیاری( ارادی ) سهام به عضو

انتقال سهام به عضو همان شرکت تعاونی مجاز است عضو شرکت تعاونی می تواند سهم یا سهام خود را به عضو دیگر همان شرکت تعاونی منتقل کند. قانون بخش تعاونی در این خصوص بیان صریحی ندارد و این امر از بند ۴ ماده ۳۷ این قانون که تصمیم گیری درباره انتقال سهام اعضا به یکدیگر را به هیئت مدیره شرکت تعاونی واگذار کرده است، مستفاد می شود. در نمونه اساسنامه شرکت تعاونی نیز آمده است: انتقال سهام شرکت تعاونی به اعضا یا متقاضیان جدید عضویت که واجد شرایط باشند، با موافقت هئیت مدیره مجاز است. ( رجوع شود به دستورالعمل نحوه نظارت برانتخابات تعاونیها واتاق تعاون ،مورخ ۱۳۷۸)

لازم به یادآوری است چنان که گفته شد مراتب نقل و انتقال و مشخصات منتقل الیه باید در دفتر سهام شرکت تعاونی ثبت و به امضای ناقل و منتقل الیه یا وکیل یا نماینده قانونی آنها برسد. در صورتی که تمام مبلغ سهم پرداخت نشده باشد، تادیه آن به ترتیب مقرر و در ظرف مدتی که در اساسنامه تعیین شده است، برعهده منتقل الیه خواهد بود. از آنجا که از لحاظ تعداد سهام و میزان سرمایه اعضاء شرکت‌های تعاونی بر دو قسم‌اند: شرکت‌هایی که تعداد سهام اعضا در آنها برابر است و شرکت‌هایی که تعداد سهام اعضای آنها برابر نیست.( ر.ک به ماده ۲۲قانون بخش تعاونی)  و در قسم اخیر نیز به موجب آیین نامه مربوط، حداکثر تعداد سهام و میزان سرمایه‌ای که هر عضومی تواند داشته باشد نباید از ۱۵ درصد کل سرمایه شرکت تجاوز کند، هئیت مدیره باید توجه داشته باشد که در انتقال سهام عضو به عضو افزایش سهام ناشی از این انتقال، میزان سهام عضو را بر حسب مورد از تساوی یا از نصاب ۱۵ درصد مذکور خارج نکند.

۳-۱-۱-۱-۲ انتقال اختیاری سهام به غیر عضو

انتقال اختیاری سهام شرکت تعاونی به غیر عضو مجاز نیست. این امر از مفهوم مخالف مفاد بند ۴ ماده ۳۷ قانون بخش تعاونی، که فقط انتقال سهام اعضاء به یکدیگر را تجویز می کند، حاصل می شود. علاوه بر این باید گفت: از آنجا که فقط عضو می تواند از منافع و حقوق متعلقه به سهم شرکت تعاونی منتفع شود و حقوق مذکور به سهمی که دارنده آن غیر عضو باشد تعلق نگرفته است و قابل حمل بر آن نیست، لذا اصولا انتقال اختیاری سهام شرکت تعاونی به غیر عضو، «سالبه به انتفای محمول»( ر.ک به بند ۵ ماده۲۵قانون بخش تعاونی ) است.

۳-۱-۱-۲-۱انتقال قهری سهام

۳-۱-۱-۲-۲ انتقال قهری به عضو شرکت تعاونی

اگر عضو شرکت تعاونی فوت کند، سهم یا سهامی که وی در شرکت تعاونی دارد، مانند سایر اموال و حقوق مالی وی- قهرا به وارث یا وارث او منتقل می شود و اگر وارث وی عضو همان شرکت تعاونی باشد، در این حال انتقال قهری سهم شرکت تعاونی به عضو تحقق پیدا می کند و عضو مذکوره علاوه بر سهم یا سهام خود در شرکت، صاحب سهم یا سهام عضو متوفی نیز می شود. ممکن است در اثر انتقال سهم یا سهام متوفی، مقدار سهام عضو وارث در اثر افزایش، از تساوی مقرر در شرکت‌هایی که تعداد سهام اعضا برابر است، خارج شود یا از نصاب مقرر (حداکثر ۱۵ درصد کل سهام) که در آیین نامه مربوط تعیین شده است، تجاوز کند. در مورد انتقال اختیاری سهام- چنان که گفتیم- عدم موفقت هیئت مدیره با انتقال سهام، از حدوث این وضع جلوگیری می کند. در مورد اخیر، چون انتقال قهری است و نمی توان از آن ممانعت کرد، پس لاجرم لازم است که شرکت تعاونی مابه التفاوت افزایشی را که از طریق این انتقال برای مقدار سهام عضو وارث به وجود می آید به او بپردازد تا بدین ترتیب از برهم خوردن تساوی تعداد سهام یا تجاوز از حداکثر مقرر مذکور جلوگیری شود.(حسنی:پیشین:۷۵)

۳-۱-۱-۲-۳ انتقال قهری سهام به غیر عضو

ممکن است سهام عضو شرکت، در اثر اجرای حکم دادگاه که علیه او صادر شده است بابت بدهی وی در اختیار طلبکار قرار گیرد. روشن است که طلبکار بدهکار را- طبق مقررات راجع به بازپرداخت قیمت سهام- از شرکت تعاونی دریافت کند.(همان)

۳-۱-۱-۳ورود به عضویت از طریق وراثت

ورود به عضویت از طریق وراثت را ماده ۱۴ قانون بخش تعاونی پیش بینی کده است. قبلا  در بحث از انتقال قهری سهام، به ذکر این ماده پرداخته است. در اینجا یادآوری می شود که طبق ماده مذکور و تبصره آن، در صورت فوت عضو، وارث وی که واجد شرایط و ملتزم به رعایت مقررات تعاونی باشد، عضو شرکت تعاونی شناخته می شود و در صورت تعدد، ورثه باید مابه التفاوت افزایش سهام ناشی از تعددخود را به شرکت بپردازند. اما اگر کتبا اعلام کنند که مایل به ادامه عضویت در شرکت نیستند و یا هیچ کدام واجد شرایط نباشند، عضویت لغو می شود. اگر تعداد ورثه بیش از ظرفیت شرکت تعاونی باشد، یک یا چندنفر در حد ظرفیت شرکت- با توافق سایر وراث- عضو تعاونی شناخته می شوند. اکنون طردا للباب- متذکر می شود که: ماده ۱۴ قانون مذکور، عضویت در شرکت تعاونی را حقی محسوب داشته که عینا به وارث منتقل می شود و چون قابل تجزیه نیست که مشاع محسوب گردد و بین آنها به نسبت سهم الارث تقسیم شود، فرد فرد آنها را عضو شرکت به شمار آورده است، ولی اولا چون عضویت در شرکت تعاونی مستلزم وجود شرایطی است وارثی را که واجد شرایط عضویت و ملتزم به رعایت مقررات تعاونی باشد عضویت شرکت شناخته است، ثانیا چون در صورت تعدد وراث و واجد شرایط بودن همه آنها، ممکن است امکانات و مقدورات شرکت برای پذیرش تمام آنان کافی نباشد، مقرر داشته است که در صورت بیشتر بودن تعداد واجدین شرایط از ظرفیت تعاونی، یک یا چند نفر از آنها بر حسب امکان و با توافق سایر وراث، می توانند به عضویت پذیرفته شوند که در این حالت احتمال دارد وراث نتوانند به توافق برسند. در این صورت تکلیف شرکت برای مقابله با چنین وضعی روشن نیست و بهتر بود در این مورد نیز مانند مورد پیش، لغو عضویت وراث پیش بینی می شد.

اشکال دیگری که ممکن است در اجرای مقررات مذکور حادث شود به عبارت اخیر ماده ۱۴ مربوط است که مقرر می دارد اگر وراث یا وارث «کتبا اعلام نمایند که مایل به ادامه عضویت در تعاونی نیستند، عضویت لغو می گردد» تعلل وراث یا وارث در اعلام نظر کتبی یا به تاخیر انداختن آن، برای شرکت تعاونی ایجاد بلاتکلیفی خواهد کرد. قانون می توانست مهلتی برای این امر تعیین کند و عدم اعلام نظر وراث یا وارث را ظرف آن، انصراف محسوب دارد و از این طریق از حدوث اشکال جلوگیری کند.(حسنی،پیشین:۸۵-۸۶)

۳-۱-۱-۴ تعریف عضو

ماده ۸ قانون بخش تعاونی (اصلاحی مصوب ۱۳۷۷) می گوید: عضو در شرکت‌های تعاونی شخصی است حقیقی یا حقوقی غیر دولتی که واجد شرایط مندرج در این قانون بوده و ملتزم به اهداف بخش تعاونی و اساسنامه قانونی آن باشد.

بنابراین، اشخاص حقیقی، یعنی افراد انسانی و اشخاص حقوقی غیر دولتی، می توانند در شرکت تعاونی عضو شوند و اشخاص حقوقی دولتی به عضویت شرکت تعاونی پذیرفته نمی شوند. شرط عضویت در شرکت تعاونی این است که: اولا دارای شرایط مندرج در قانون بخش تعاونی، سعنی شرایطی که در ماده ۹ این قانون بیان شده است،باشند. ثانیا ملتزم، یعنی بر عهده گیرنده اهداف بخش تعاونی و اساسنامه مصوب تعاونی مربوط باشند، منظور از ملتزم بودن این است که فردی که در شرکت تعاونی عضو می شود تحقق یافتن اهداف بخش تعاونی را که در ماده اول قانون بخش تعاونی ذکر شده است در نظر داشته، ومقصود واقعی او از عضویت نه رفع نیازهای شخصی، بلکه نیل به این اهداف باشد. چون «تحقق عدالت اجتماعی» و «پیشگیری از اضرار به غیر» و «توسعه و تحکیم مشارکت و تعاون عمومی بین همه مردم» از اهداف بخش تعاونی است، چنین معلوم می گردد که قانون فردی را به عنوان عضو شرکت تعاونی می پذیرد که انسانی والا، جدا از فردیت و متوجه به جامعه و مردم باشد.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

ناگفته نماند که برای پذیرفته شدن به عضویت شرکت‌های تعاونی، علاوه بر شروطی که در مواد ۸ و ۹ قانون بیان شده است، اساسنامه شرکت می تواند شرایط دیگری به عنوان شرایط اختصاصی پیش بینی کند. افزون بر این کافی بودن امکانات و ظرفیت شرکت تعاونی نیز شرط است و در صورت عدم کفایت آنها، هئیت مدیره که مرجع قبول عضو جدید است در خواست داوطلب عضویت را- با وجود دارا بودن شرایط لازم- رد کند.(رجوع شود به تبصره ماده ۱۲"نمونه اساسنامه شرکت تعاونی"چاپ ۱۳۷۸)

۳-۱-۱-۵خروج از عضویت

خروج عضو از شرکت تعاونی ممکن است در اثر استعفا و فوت عضو یا اخراج او از عضویت پیش آید. لذا باید گفت خروج از شرکت تعاونی ممکن است اختیاری یا غیر اختیاری و قهری باشد.

برای خروج اختیاری عضو از شرکت تعاونی، یعنی استعفای وی از عضویت، قانون تصریح دارد که: « خروج عضو از تعاونی اختیاری است و نمی توان آن را منع کرد» (ماده ۱۲قانون بخش تعاونی) این امر نتیجه منطقی اصل آزادی عضویت در شرکت‌های تعاونی است: ورود به عضویت آزاد است و باقی ماندن در آن نیز نباید جنبه اجبار داشته باشد، لذا خروج از عضویت نیز اختیاری است. منتها قانون در خروج از عضویت دو شرط زیر را لازم الرعایه می داند. (تبصره ۱ و ۲قانون بخش تعاونی)

۱- اعضای متخصص تعاونی‌های تولید حداقل شش ماه قبل از استعفا باید مراتب را کتبا به اطلاع تعاونی برسانند.(ر.ک تبصره۱ماده۱۶نمونه اساسنامه مذکور چاپ ۱۳۷۸)

۲- در صورتی که خروج عضو موجب ضرری برای تعاونی باشد، وی ملزم به جبران آن است.

شرط اول مربوط به شرکت‌های تعاونی تولید است. ولی شرط دوم شامل تمام شرکت‌های تعاونی اعم از تولید و توزیع می شود. درعلت شرط اول می توان گفت از آنجا که عضو متخصص در فعالیت تعاونی‌های تولید معمولا نقش موثر دارد لذا قانون خواسته است که شرکت تعاونی قبل از خارج شدن عضو متخصص از شرکت، فرصتی برای تنظیم کارهای خود بدون عضو مستعفی یا جلب عضو متخصص جدید  برای جانشینی وی داشته باشد. شرط دوم جنبه کلی داشته و برای جلوگیری از ضرری است که از خروج عضو به شرکت تعاونی وارد میشود.

خروج غیر اختیاری یا خروج قهری، ممکن است در اثر فوت عضو یا اخراج او از عضویت پیش آید. در مورد اول، یعنی خارج شدن قهری از عضویت در نتیجه فوت، باید گفت چنان که بیان شد به موجب ماده ۱۴ قانون بخش تعاونی، ورثه متوفی واجد شرایط و ملتزم به رعایت مقررات تعاونی باشند، عضو شرکت تعاونی شناخته می شوند، اما اگر کتبا اعلام کنند که مایل به ادامه عضویت  نیستند و یا هیچ کدام واجد شرایط نباشند، عضویت لغو می گردد. اگر تعداد ورثه بیش از ظرفیت شرکت تعاونی باشد، یک یا چند نفر در حد ظرفیت شرکت با توافق سایر وراث، عضو آن شناخته می شوند و در صورت عدم توافق وراث، عضویت لغو می گردد. بدین ترتیب باید گفت که هرچند عضو متوفی شخصا از عضویت شرکت تعاونی خرج می شود، ولی حق عضویت وی به وراث منتقل می گردد و انها می توانند با شرایطی که فوقا بیان شد، عضو شرکت محسوب گردند.

۳-۱-۱-۶اخراج عضو

اخراج عضو یکی دیگر از مواردی خروج قهری عضو از شرکت تعاونی است که در مواردی معین و در نتیجه تحقق شرایطی خاص صورت می گیرد. ماده ۱۳ قانون بخش تعاونی، (اصلاحی مصوب ۱۳۷۷) در این خصوص می گوید: در موارد زیر عضو تعاونی اخراج می شود.

۱- از دست دادن هر یک از شرایط عضویت مقرر در این قانون

۲- عدم رعایت مقررات اساسنامه و سایر تعهدات قانونی پس از دو اخطار کتبی توسط هیئت مدیره به فاصله ۱۵ روز و گذشتن ۱۵ روز از تاریخ اخطار دوم، با تصویب مجمع عمومی عادی

۳- ارتکاب اعمالی که موجب زیان مادی تعاونی می شود و وی نتواند ظرف مدت یکسال آن را جبران یا اعمالی که به حیثیت و اعتبار تعاونی لطمه وارد کند یا با تعاونی رقابتی ناسالم بنماید.

اینک به شرح و بیان موارد و شرایط مذکور می پردازیم:

از دست دادن هر یک از شرایط عضویت مقرر در قانون، موجب اخراج عضو از شرکت تعاونی می شود. به بیان دیگر قانون لازم می داند شرایطی که عضو در بدو ورود به عضویت واجد آنها بوده است، در مدت عضویت دائما حفظ شوود، مثلا اگر عضویت او در تعاونی مشابه محرز گردد، به علت از دست دادن یکی از شرایط عضویت مقرر در ماده ۹ قانونبخشی تعاونی، از شرکت تعاونی اخراج می شود.

در مورد دوم اخراج عضو با شرایط زیر تحقق پیدا می کند:

-عضو مقررات اساسنامه و تعهدات قانونی خود را مراعات نکند

- هیئت مدیره طی دو اخطار کتبی که فاصله آنها ۱۵ روز باشد، تخلف عضو را به وی اعلام کند

- ۱۵ روز از تاریخ ابلاغ اخطار دوم سپری شود.

مطلب قابل طرح این است که فاصله ۱۵روز بین اخطار اول و دوم و نیز مهلت ۱۵روز از تاریخ اخطار دوم برای چیست؟ پاسخی که به نظر می رسد این است که قانون مهلت‌های مذکور را به نفع عضو محکوم به اخراج مقرر کرده است و وی می تواند در مهت مقرر  به هیئت مدیره مراجعه و عدم تخلف خود را اثبات کند، در این صورت موضوع منتفی می شود و ارجاع آن، به مجمع عمومی عادی وجهی نخواهد داشت.

به نظر می رسد که مدت ۱۵ روز فاصله بین اخطار اول و دوم حداقل است و این فاصله نباید از آن کمتر باشد و زیادتر بودن فاصله دو اخطار از مدت مذکور، در حدی قابل قبول بودن ایراد است، ولی مهات ۱۵ روز پس از اخطار دوم حداکثر است و با سپری شدن آن مراجعه عضو برای اثبات عدم تخلف قابل استماع نیست و موضوع باید برای رسیدگی و تصمیم گیری در مجمع عمومی عادی مطرح شود.

طبق ماده ۱۳ قانون عضو در موارد زیر نیز اخراج می شود:

-هرگاه عضو مرتکب اعمالی شود که موجب زیان مادی شرکت تعاونی گردد و وی نتواند ظرف مدت یک سال آن را جبران نماید.

-هرگاه عضو مرتکب اعمالی گردد که در اثر ان به حیثیت و اعتبار شرکت تعاونی لطمه وارد شود

-هرگاه عضو با شرکت تعاونی رقابتی ناسالم برقرار سازد.

از آنجا که اعضا باید به اهداف بخش تعاونی ملتزم باشند ضروری است که هر عضوی همکاری با شرکت تعاونی را وجهه همت قرار دهد، حال آنکه در موارد مذکور، بر عکس عضو مرتکب اعمالی می شود که موجبات زیان مادی یا معنوی شرکت را فراهم می کند. علت حکم قانون به اخراج عضو در این شرایط همین امر است.(حسنی،۱۳۸۹ :۸۷)

۳-۱-۱-۶-۱مرجع تصمیم گیری اخراج عضو

در مورد اخراج ناشی از عدم رعایت مقررات اساسنامه و سایر تعهدات قانونی، عبارت اخیربند ۲ ماده ۱۳ قانون بخش تعاونی، )اصلاحی مصوب۱۳۷۷٫) «مجمع عمومی عادی» را مرجع ذکر می کند.

قابل ذکر است که تصمیم مرجع عمومی دایر بر اخراج عضو، قطعی و لازم الاجرا است و هئیت مدیره به اجرای آن و اخراج عضو می باشد.

۳-۱-۱-۶-۲اخراج عضو به علت ترک عضویت

ترک عضویت وقتی تحقق پیدا می کند که عضو برای مدتی رابطه خود را با شرکت تعاونی قطع کند. این امر وقتی پیش می آید که عضو از اشتغال به امور محوله در شرکت‌های تعاونی تولید و انجام معاملات در شرکت‌های تعاونی در مورد ترک‌عضویت ساکت است و بیانی ندارد. نمونه اساسنامه شرکت تعاونی نیز مطلبی درباره ترک عضویت ندارد، با این حال می توان گفت ترک عضویت ممکن است از موجبات اخراج باشد، زیرا قانونا عضو شرکت تعاونی ملتزم به اهداف تعاونی است. عضوی که برای مدتی با شرکت تعاونی قطع رابطه می کند، در واقع به این التزام بی اعتناست یا آن را به نسیان سپرده است، از طرفی ظرفیت شرکت تعاونی محدود است و نمی تواند همه داوطلبان عضویت را پذیرا باشد، وقتی عضوی از خدمات آن مستفیذ نمی شود، جایی را بلا استفاده در تصرف دارد که معمولا فرد دیگری به آن نیازمند و در انتظار آن است. با چنین وضعی اخراج عضو موصوف منطقی به نظر می رسد. در هر حال می توان ترک عضویت را مشمول بند ۲ ماده ۱۳ قانون بخش تعاونی قرار داد و آن را موردی از موارد عدم رعایت تعهدات قانونی عضو به شمار آورد. بنابراین طبق بند ۲ مذکور، پس از دوباره اخطار کتبی، هیئت مدیره به فاصله ۱۵ روز  و گذشتن ۱۵ روز از تاریخ اخطار دوم با تصویب مجمع عمومی عادی، عضوی که ترک عضویت نکرده است اخراج خواهد شد.(حسنی،حقوق تعاونیها:۹۰)

۳-۱-۱-۷ مرجع قبولی عضو

اعضای شرکت تعاونی را می توان به دو گروه تقسیم کر: اعضای اولیه  یا اعضای موسس  که شرکت تعاونی در بدو تاسیس با عضویت  آنها تشکیل شده است  و اعضایی که پس از  تشکیل شرکت  به عضویت  آن درآمده اند ،  مرجع احراز شرایط اعضای  اولیه و قبول  آنها به عضویت  ، هیأت موسس است و مرجع احراز وجود  شرایط  عضویت  در داوطلبان  بعئی و قبول  آنها به عضویت ، هیأت مدیره است .(مستفاد از بند ۴ ماده ۳۷ قانون بخش تعاونی )

در صورتی که  هیأت مدیره تشخیص دهد  که داوطلب واجد تمام شرایط  مقرراست ، در خواست  وی را برای  عضویت  شرکت تعاونی  می پذیرد  ، در غیر اینصورت  درخواست عضویت  را رد می کند  . هیأت  مدیره باید  در قبول  عضویت داوطلبان مقدورات  شرکت را  ملحوظ دارد و مکلف است  در صورت عدم  کفایت امکانات و ظرفیت  شرکت  ولو اینکه  داوطلبان  واجد کلیه  شرایط لازم باشند ، از قبول درخواست   عضویت آنها  خودداری کند . لازم  به ذکر است  که رد درخواست  عضویت  از طرف  هیأت موسس  وهیأت  مدیره شرکت تعاونی  ، قطعی و غیر قابل اعتراض است.

۳-۱-۱-۸تکالیف ومسئولیت مالی عضو  

۳-۱-۱-۸-۱ تکالیف عضو

یکی از  شرایط عضویت  این است که  داوطلب  رعایت مقررات اساسنامه  تعاونی  را متعهد شود . در همین زمینه  ماده ۱۱ قانون بخش تعاونی  مقررمی دار «  کلیه  اعضا مکلف اند به  وظایف  ومسئولیت هایی که در حدود قوانین  و مقررات  تعهد کرده اند ، عمل کنند.»

بدین ترتیب  قانون مراعات  مقررات تعاونی  را برای عضو واجب قرارداده است ، ولی  قابل ذکر است  از آنجا که عضویت  در شرکت تعاونی،  مانند عضویت  هر سازمانی،  مستلزم  رعایت مقررات  مربوط به آن است .  می توان گفت که رعایت مقررات  مربوط به شرکت  تعاونی برای  عضو آن ، واجب تبعی  ودر عداد مقامات عقلیه است و عضو بدون  بیان این ماده قانونی  نیز مکلف به رعایت آن است  و چنان که معلوم است ،  معا ف بودن عضو شرکت تعاونی  از مراعات  مقررات  قانونی ،  به این علت  که در بدو  ورود به  عضویت  رعایت کردن  آنها را تعهد نکرده است ،  امری است  که از لحاظ منطقی  نمی توان  آن را قبول کرد .                                        هرگاه بخواهیم  مکلف بودن  عضو در قبال شرکت تعاونی  را به دقت  بیان کنیم ،  باید بگوییم  که حفظ  رابطه  با شرکت تعاونی  و حضور  در جلسات  مجامع  عمومی  ومشارکت در شور و تبادل  نظر درباره  امور  مطروحه  در آن ونیز مشارکت  در تصمیم گیری  ها با ابزار  رای ، از جمله انتخاب اعضای هیأت مدیره یا بازرسی شرکت  تعاونی  نیاز باشد  ووی واجد شرایط  عضویت  وتصدی  سمت درآن باشد ،  براو واجب  است که  داوطلبی خود را برای این امر اعلام کند،  چنین وجوبی  را می توان  به واجب کفایی تشبیه کرد .( رجوع شود به ماده ۷ قانون بخش تعاونی .(

در مورد  حضور  وابراز رای در مجامع عمومی  ، همان طور که گفته شد  ( قسمت ب شماره ۷۸)، قانون  می پذیرد که  عضو ،  نماینده  تام الاختیار ی از طرف خود برای  این کار تعیین کند، بدین ترتیب   به عضوی که به  علتی نمی تواند به این امور بالمباشره  اقدام کند،  امکان می دهد توسط نماینده تکلیف خود را ادا کند.

۳-۱-۱-۸-۲ مسئولیت مالی عضو

منظور از مسئولیت مالی  عضو ،  مسئولیت وی در برابر  طلبکاران  شرکت  تعاونی است  . ازآنجا که شرکت تعاونی  شخصیت حقوقی دارد .( ماده ۲۹ اصلاحی  مصوب ۱۳۷۷ قانون بخش تعاونی.)  ودارایی  آن جدا و مستقل از  دارایی اعضای آن است ، دارایی خود وی جوابگوی  طلب  طلبکاران  است و مادام  که شرکت تعاونی  باقی است  ، طلبکاران  شرکت برای  وصول مطالبات خود حق مراجعه  به اعضای شرکت را ندارند. ولی هرگاه  شرکت منحل می شود  ودارایی  اوبرای پرداخت  همه بدهی های  وی کافی نباشد ،  آیا عضو   در پرداخت  باقی مانده  آن مسئولیت   دارد و طلبکاران شرکت برای  وصول باقی مانده طلب خود می توانند  به اعضا  مراجعه کنند ؟  پاسخ همان است  که ماده ۲۳ قانون بخش تعاونی  مقررمی دار د:« مسئولیت  مالی اعضا  در شرکت تعاونی  ، محدود به میزان   سهم آنان  می باشد ،   مگر آنکه  درقرارداد   ترتیب  دیگری  شرط شده باشد .» پس هر گاه  عضو کلیه بهای  سهم  یا سهام   خود را به شرکت تعاونی   تادیه  کرده باشد ،   هیچگونه  مسئولیتی   نسبت به  باقیمانده  بدهی شرکت   که پس از انحلال  و تقسیم دارایی  آن بین  طلبکاران  شرکت ،  پرداخت نشده باقی  می ماند ندارد ، واگر قسمتی  از بهای  سهم یا سهام خود را تادیه نکرده  باشد ،  فقط برابر همان  مبلغ تادیه نشده  مسئول پرداخت  باقیمانده  بدهی  شرکت خواهد بود ، زیرا  مبلغ تادیه نشده  جزء دارای

ی  شرکت است  واگر به خود شرکت  تادیه نشده باشد ، باید به طلبکار شرکت بابت  باقیمانده  طلبی که  از شرکت دارد  پرداخت شود .   همان طور که ماده ۲۳ قانون مقررمی دارد ، می توان در قراردادی  که بین  شرکت تعاونی  واعضای آن منعقد می شود ترتیب دیگری شرط کرد  و اعضا  را در برابر  بدهی های  شرکت  مسئول قرارداد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:17:00 ب.ظ ]




۳-۲آثار انتقال سهام شرکتهای تعاونی

 

۳-۲-۱آثار انتقال نسبت به انتقال دهنده

به مجرد وقوع عقد، ناقل ملزم به تسلیم سهام مورد معامله به منتقل الیه است. البته تکلیف ناقل دراین مورد برحسب اینکه معامله معوض یا غیر معوض باشد می تواند متفاوت باشد. چنانکه معامله انجام گرفته معوض باشد مانند بیع یا صلح معوض بایع یا مصالح به مجرد وقوع عقد، ملزم به تسلیم مبیع و مصالح‌به به خریدار یا متصالح است. و در صورت امتناع می توان الزام او را به تسلیم سهام فروخته یا مصالحه شده از دادگاه درخواست کرد. البته ناقل در اینگونه عقود از این حق قانونی برخوردار است که تسلیم آن را منوط به پرداخت عوض آن بنماید که از این حق او تحت عنوان «حق حبس» یاد می‌شود که قانونگذار آن را در ماده ۳۷۷ ق.م به این شرح پیش بینی کرده است:« هر یک از بایع و مشتری حق دارد از تسلیم مبیع یا ثمن خودداری کند تا طرف دیگر حاضر به تسلیم شود مگر اینکه مبیع یا ثمن موجل باشد. در این صورت هرکدام از مبیع یا ثمن که حال باشد باید تسلیم شود.»

دانلود تحقیق و پایان نامه

این قاعده را اگرچه قانونگذار در بحث بیع مطرح کرده است، ولی به نظر می رسد یک قاعده کلی است و با بهره گرفتن از وحدت ملاک آن می تواند آن را به تمام عقود معاوضی، از جمله صلح معوض، تعمیم و تسری داد و اختصاص به عقد بیع ندارد.

در مورد معاملات غیر معوض مانند هبه و وقف این سوال مطرح می شود که آیا الزام به تسلیم سهام موردی خواهد داشت؟ با توجه به اینکه در این عقود، شرط تحقق عقد، قبض مورد معامله است و قبل از قبض هیچ اثر حقوقی ایجاد نمی شود و واهب یا واقف یا موصی می تواند در هر لحظه‌ای از ایجاد عدول نماید، الزام به تسلیم منتفی است و با قبض آن نیز دیگر تعهدی بر عهده ناقل باقی نمی ماند تا ملزم به انجام آن باشد.

در مورد اینکه تسلیم و قبض سهام چه زمانی تحقق می یابد؟ قبلا بیان گردید که با توجه به مفهوم عرفی قبض، کیفیت قبض بر حسب اینکه سهم با نام یا سهم بی نام یا سهم الشرکه در شرکت‌های غیر سهامی باشد متفاوت خواهد بود. با توجه به اینکه قبلا در این مورد بحث شده است، فقط اشاره می شود که در سهام بی نام، قبض بوسیله تسلیم اوراق سهام به منتقل الیه حاصل می شود. ولی در مورد سهام با نام به صرف تسلیم اوراق سهام نمی توان گفت که ناقل به تعهدات خود عمل کرده است. زیرا به صرف تسلیم آنها، منتقل الیه متمکن از انحاء تصرفات در آن نشده و استیلای عرفی بر آن پیدا نمی کند. بنابراین ناقل به همراه تسلیم اوراق سهام؛ متعهد به امضای دفتر ثبت سهام شرکت مطابق ماده ۴۰ ل.ا.ق.ت می باشد و در صورت امتناع از ثبت، می توان الزام او را به ثبت از دادگاه درخواست کرد.

در مورد انتقال سهم الشرکه در شرکت‌های غیر رسمی که اوراقی به این نام در اختیار ناقل قرار ندارد، قبض مادی قابل تصور نمی باشد بلکه ناقل باید به گونه‌ای این امکان را فراهم کند که منقل الیه بتواند به انتقال مزبور در مقابل شرکت استناد کرده و بتوانند از حقوق متعلق به سهام استفاده نماید. البته در مورد شرکت با مسئولیت محدود که مطابق ماده ۱۰۳ ق.ت انتقال سهم الشرکه باید به موجب سند رسمی باشد، بدون تنظیم سند رسمی تسلیم به طور کامل تحقق نمی یابد.

همچنین یکی از تعهدات ناقل در معاملات معوض این است که هرگاه سهام فروخته شده مستحق للغیر درآید، ضامن درک سهام مورد معامله می باشد. به نظر می‌رسد این امر فقط در مورد سهام بی نام شرکت‌های سهامی امکان دارد و در سایر موارد قابل تصور نیست که شخصی بتواند سهام متعلق به دیگری را مورد معامله قرار دهد.

۳-۲-۲ آثارانتقال نسبت به انتقال گیرنده

هرگاه معامله‌ای که سهام به موجب آن انتقال می یابد از نوع معامله‌های غیر معوض باشد، منتقل الیه هیچ تکلیفی در مقابل ناقل ندارد. برعکس در معاملات معوض، منتقل الیه ملزم به تادیه عوض به ناقل می باشد.

نحوه پرداخت و تسلیم آن تابع اراده طرفین معامله است و در صورت سکوت طرفین، منتقل الیه ملزم است آنرا فورا پرداخت نماید. چنانکه معامله مزبور عقد بیع باشد، و مشتری تا سه روز از تاریخ بیع ثمن را پرداخت ننماید، فروشنده مطابق مقررات مربوط به خیار تاخیر ثمن می تواند معامله را فسخ نماید ( ماده ۷۰۲ ق.م)

همچنین هر یک از طرفین عقد بیع می توانند تا زمانی که متفرق نشده‌اند معامله را فسخ نمایند (ماده ۳۹۷ ق.م). البته منتقل الیه نیز در قبال تکلیف به پرداخت عوض می تواند از حق حبس مطابق ماده ۳۷۷ ق.م استفاده کند و پرداخت آن را موکول به تسلیم سهام مورد معامله نماید.

۳-۲-۳ آثارانتقال درمورد شرکت واشخاص ثالث

انتقال سهام علاوه بر ناقل و منتقل الیه نسبت به شرکت و اشخاص ثالث نیز آثاری به دنبال دارد و تکالیف و حقوقی را برای آنها ایجاد می کند. در حالی که هیچکدام از آنها در ایجاد معامله هیچ نقشی نداشته و حتی رضایت آنها نیز شرط نفوذ معامله نبوده است. این آثار را در دو قسمت جداگانه مورد اشاره قرار می دهیم.

۳-۲-۳-۱آثارانتقال درموردشرکت

آثار انتقال در مورد شرکت می تواند به صورت مثبت و منفی مطرح شود. منظور از آثار مثبت عبارت از حقوقی است که در اثر انتقال، شرکت از آن برخوردار می شود. بر عکس آثار منفی عبارت از تعهداتی است که شرکت متعهد به انجام آن می شود.

بطور کلی هرگاه انتقال سهام مطابق مقررات قانونی و ضوابط اساسنامه انجام گیرد، آثار حقوقی ناشی از ان در مقابل شرکت نیز نافذ و معتبر خواهد بود. ولی در مورد انتقال سهام با نام، به موجب ماده ۴۰ ل.ا.ق.ت این انتقال در صورتی که از نظر شرکت و اشخاص ثالث معتبر خواهد بود که انتقال مزبور در دفتر ثبت سهام شرکت ثبت و ناقل یا وکیل یا نماینده قانونی او آنرا امضا کند. در هر حال انتقال با شرایط موصوف شرکت را متعهد می کند که منتقل الیه را به عنوان شریک شرکت به رسمیت بشناسد و این امکان را فراهم کند که وی بتواند از حقوق متعلق به سهام خویش استفاده نماید. بدین ترتیب که شرکت باید به او اجازه دهد در جلسات شرکت یا مجامع عمومی حضور یابد و به هنگام تصمیم گیری بتواند از حق رای متعلق به سهام خویش استفاده نماید و اگر سودی به سهام او تعلق گرفته است، آن را در اختیاز منتقل الیه قرار دهد وغیره.

در مورد انتقال سهام با نام، علاوه بر تعهد مزبور، شرکت متعهد است امکان ثبت انتقال سهام مزبور را در دفتر ثبت سهام، شرکت فراهم نماید. در واقع تعهد شرکت به ثبت انتقال، یک تعهد قانونی است که از معامله مربوط به انتقال ناشی می شود. بطوری که شرکت نمی تواند از انجام تعهد مزبور بدون دلیل موجه خودداری کند و در صورت امتناع از انجام آن می توان الزام شرکت را به انجام تعهد مزبور درخواست نمود.

البته در مواردی شرکت ملزم به امتناع از ثبت است. برای نمونه در صورتی که از مراجع قضایی حکم یا قراری مبنی بر توقیف سهام به منظور تامین خواسته یا محکوم به به شرکت ابلاغ شده باشد، شرکت نباید انتقال را ثبت نماید و موظف است مطابق دستور مقامات قضایی عمل نماید.

مورد دیگر در مورد ممنوعیت ثبت انتقال قبل از پرداخت مالیات متعلق به درآمد حاصل از فروش سهام می باشد. برای این منظور ناقل باید به حوزه مالیاتی مراجعه و پس از پرداخت مالیات گواهی لازم را جهت ارائه به شرکت دریافت نماید و شرکت تنها با ارائه گواهی مزبور، می تواند انتقال مربوط به سهام را ثبت نماید.

اما از حیث حقوقی که شرکت در اثر انتقال از ان برخوردار می شود این است که هرگاه ناقل بابت سهام مزبور به شرکت بدهکار باشد مثلا چنانکه تمامی مبلغ اسمی سهامی را که انتقال داده است به شرکت پرداخت نکرده باشد، شرکت می‌تواند آنرا از منتقل الیه مطالبه نماید و از این حیث منتقل الیه جانشین و قائم مقام ناقل محسوب می شود. چنانکه ماده ۳۴ ل.ا.ق.ت مقرر می دارد:« کسی که تعهد ابتیاع سهمی را نموده مسئول پرداخت تمام مبلغ اسمی آن می باشد و در صورتی که قبل از تادیه تمام مبلغ اسمی سهم آن را به دیگری انتقال بدهد بعد از انتقال سهم، دارنده سهم مسئول پرداخت بقیه مبلغ اسمی خواهد بود.» برای تحقق بخشیدن به حکم مذکور در ماده ۳۴، مطابق ماده ۴۰ ل.ا.ق.ت در موردی که تمامی مبلغ اسمی سهم پرداخت نشده است نشانی کامل انتقال گیرنده نیز در دفتر ثبت سهام شرکت قید و به امضای انتقال گیرنده یا وکیل یا نماینده قانونی او رسیده و از نظر اجرای تعهدات ناشی از نقل و انتقال سهم معتبر خواهد بود. در واقع هدف از ثبت نشانی کامل گیرنده در دفتر ثبت سهام شرکت، ایجاد امکان مطالبه برای شرکت نسبت به باقیمانده مبلغ اسمی از انتقال گیرنده است. به تعبیر دیگر در چنین مواردی اثر انتقال این است که ذمه ناقل نسبت به قسمتی از مبلغ اسمی که پرداخت نشده است بری می‌شود و به جای آن ذمه منتقل الیه مشغول می گردد.

ماده ۳۵ همان قانون نیز، با تاکید بر اینکه در زمان مطالبه باقی مانده مبلغ اسمی سهام از سوی شرکت، مسئولیت پرداخت آن به عهده اشخاصی است که در آن زمان سهام را در اختیار دارند، مقرر می دارد:« در هر موقع که شرکت بخواهد تمام یا قسمتی از مبلغ پرداخت نشده سهام را مطالبه کند باید مراتب را از طریق نشر آگهی در روزنامه کثیرالانتشاری که آگهی‌های مربوط به شرکت در آن منتشر می شود به صاحبان فعلی سهام اطلاع دهد و مهلت معقول و متناسبی برای پرداخت مبلغ مورد مطالبه مقرر دارد پس از انقضای چنین مهلتی… و پس از اخطار از طرف شرکت به صاحب سهم و گذشتن یک ماه، اگر مبلغ مورد مطالبه و خسارت تاخیر آن تماما پرداخت نشود شرکت اینگونه سهام را در صورتی که در بورس اوراق بهادار پذیرفته شده باشد از طریق بورس و گرنه از طریق مزایده به فروش خواهد رسانید….».

تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)

بدیهی است در مواردی که نشانی انتقال گیرنده به هنگام انتقال سهامی که تمامی مبلغ اسمی آن پرداخت نشده در دفتر ثبت سهام شرکت قید و به امضای انتقال گیرنده یا وکیل یا نماینده قانونی او نرسیده باشد، و در اثر آن شرکت نتواند باقیمانده مبلغ اسمی را از صاحب فعلی سهم مطالبه نماید، مقصر مسئول خسارات وارده به شرکت خواهد بود.

۳-۲-۳-۲آثارانتقال نسبت به اشخاص ثالث

اشخاص ثالث اشخاصی هستند که اراده ایشان در تشکیل معامله دخالت نداشته باشد و به علاوه قائم مقام متعاملین نیز نیستند. اصل کلی این است که قرارداد نمی تواند نسبت به کسانی که در تشکیل آن دخالت نداشته‌اند اثری به سود یا زیان ایشان داشته باشد. اصل مزبور در مورد انتقال سهام شرکت‌های تجاری در مواردی دچار اشکال می شود. برای نمونه در موردی که سهام یک شرکت سهامی انتقال می یابد و همه مبلغ اسمی آن پرداخت نشده باشد چنانکه این شرکت بعد از انتقال ورشکست گردد و طلبکاران شرکت نتوانند مطالبات خود را از اموال و دارایی شرکت وصول نمایند، شخص ثالث (طلبکار) می تواند به میزان باقیمانده مبلغ اسمی سهام مزبور، به دارنده سهام فعلی (منتقل الیه) مراجعه نماید و آن را از او مطالبه نماید. همچنین است در مورد شرکت تضامنی و نسبی که منتقل الیه با ورود خود به شرکت، نه تنها نسبت به قروض بعد از ورود خود مسئولیت تضامنی یا نسبی خواهند داشت بلکه نسبت به قروض قبل از ورود خود نیز، بر حسب مورد، مسئولیت تضامنی یا نسبی خواهد داشت. چنانکه ماده ۱۲۵ ق.ت در مورد شرکت تضامنی مقرر می دارد:« هرکس به عنوان شریک ضامن در شرکت تضامنی موجودی داخل شود متضامنا با سایر شرکا مسئول قروضی هم خواهد بود که شرکت قبل از ورود او داشته اعم از اینکه در اسم شرکت تغییری داده شده یا نشده باشد. هر قراری که بین شرکا برخلاف این ترتیب داده شده باشد در مقابل اشخاص ثالث کان لم یکن خواهد بود.» همچنین ماده ۱۸۸ ق.ت در مورد شرکت‌ نسبی مقرر می دارد:« هرکس به عنوان شریک ضامن در شرکت نسبی موجودی داخل شود به نسبت سرمایه که در شرکت می گذارد مسئول قروضی هم خواهد بود که شرکت قبل از ورود او داشته اعم از اینکه در اسم شرکت تغییری داده شده باشد یا نشده باشد قرار شرکا بر خلاف این ترتیب نسبت به اشخاص ثالث اثر ندارد.»

قانون تجارت در این مورد ساکت است به نظر می رسد باید بین دو مورد قائل به فرق شد. بدین ترتیب که اگر خروج شریک از شرکت مطابق ماده ۲۰۰ ق. ت در اداره ثبت شرکت‌ها ثبت و آگهی شده باشد، ناقل در مقابل اشخاص ثالث نسبت به قروض شرکت مسئولیت نخواهد داشت. ولی چنانکه مراتب انتقال به ثبت نرسیده باشد حمایت از حقوق طلبکاران و اشخاص ثالث اقتضا می کند که ناقل در مقابل آنان همچنان مسئولیت داشته باشد. زیرا تا زمانی که مراتب آگهی نشده و به اداره ثبت شرکت‌ها منعکس نشده است از نظر اشخاص ثالث ناقل همچنان شریک شرکت محسوب می گردد. البته ناقل می تواند در ضمن معامله راجع به انتقال سهم الشرکه شرط کند که نسبت به قروض قبل از خروج یا بعد از خروج هیچ مسئولیتی نداشته باشد. بدیهی است چنین شرطی فقط در رابطه متعاملین نافذ و معتبر خواهد بود و نسبت به اشخاص ثالث اعتباری نخواهد داشت.

۳-۲-۴  انتقال مالکیت سهام و حقوق و مزایای وابسته به آن 

اثر اصلی انتقال سهام در تمام معاملات ناقله اعم از معوض و غیر معوض به جز وقف انتقال مالکیت سهام مورد معامله از ناقل به منتقل الیه می باشد. در واقع این اثر جزو مقتضای ذات عقد است که اگر به هر دلیلی انتقال سهم آن را افاده نکند، معامله مزبور باطل و از نظر حقوقی بی اثر خواهد بود.

سوال اساسی این است که مراد از انتقال مالکیت سهام چیست؟

همانطور که قبلا در مبحث راجع به ماهیت و ویژگی های سهام بیان گردید، سهام شرکت‌های تجاری اعم از سهامی و  غیر سهامی بدون تردید مال است و همه حقوقدانها نیز آن را به عنوان یک مال منقول مورد شناسایی قرار داده‌اند. در واقع سهم مال منقول غیر مادی است که مانند اموال مادی دارای ارزش مالی و مبادله‌ای بوده و دارای ویژگی قابلیت نقل و انتقال است. البته سهم در شرکت‌های سهامی به اعتبار انتشار اوراق سهام، علاوه بر جنبه غیر مادی، جنبه مادی نیز پیدا می کند. اما در هر حال، آنچه در انتقال یک سهم منظور طرفین معامله است مالکیت سهام و به تبع آن حقوق و مزایای متعلق بر آن می باشد. البته بطور ضمنی و تبعی با انتقال مالکیت سهام، تعهدات وابسته به ان نیز به منتقل الیه انتقال می یابد. بنابراین منتقل الیه در اثر انتقال، از تمام حقوق و مزایای وابسته به سهم برخوردار می شود. حقوق وابسته به سهم را همانطور که قبلاً بیان گردید می توان به دو دسته تقسیم کرد: حقوق مالی و حقوق غیر مالی. از جمله مهمترین حقوق مالی که به منتقل الیه انتقال می یابد عبارت است از: حق مطالبه سود حاصل، اندوخته‌ها و ذخایر شرکت در زمان بقای شرکت به نسبت سهم خود، حق تملک سرمایه شرکت (به نسبت سهم خود) پس از انحلال شرکت، حق تقدم در خرید سهام جدید شرکت و حق انتقال سهام مزبور. و از جمله مهمترین حقوق غیرمالی که در اثر انتقال، منتقل الیه می تواند از آن استفاده کند عبارت است از: حق حضور در جلسات مجامع عمومی یا مجمع شرکا، حق رای در جلسات مجامع عمومی یا شرکا و حق سهیم دانست خود  در شرکت و غیره.

بنابراین در اثر انتقال سهم، منتقل الیه می تواند حقوق و مزایای ناشی از سهم را از شرکت مطالبه نماید. در اینکه شرکت چه نقشی در رابطه انتقال دهنده و انتقال گیرنده دارد و اینکه آیا شرکت نسبت به قرارداد انتقال شخص ثالث تلقی می شود یا خود از اطراف آن محسوب است؟ در کتاب‌های حقوق تجارت بحثی در این خصوص دیده نشد. با توجه به اینکه شرکت در تشکیل قرارداد راجع به انتقال سهام نقشی نداشته و ندارد و معامله مزبور به وسیله ناقل و منتقل الیه انجام می گیرد. به نظر می رسد که شرکت شخص ثالث محسوب می‌شود. در واقع اینکه شرکت در اثر این انتقال متاثر می شود و باید حقوق مربوط به سهم انتقال یافته را به منتقل الیه بپردازد و از این تاریخ به بعد او را شریک شرکت به حساب آورد، نوعی استثناء از اصل نسبی بودن آثار قراردادها می باشد که در ماده ۲۱۹ ق.م مذکور است. مطابق ماده مزبور: «عقودی که بر طبق قوانین واقع شده باشد بین متعاملین و قائم مقام آنها لازم الاتباع است….» و ماده ۲۳۱ ق.م نیز با تاکید بر آن مقرر می دارد:« معاملات و عقود فقط درباره طرفین متعاملین و قائم مقام قانونی آنها موثر است مگر در مورد ماده ۱۹۶٫»

همچنین در مواردی که سهام مورد معامله، سهام ممتاز باشد، با انتقال سهم مزبور به منتقل الیه، علاوه بر انتقال حقوق و مزایای عادی متعلق به آن، تمام مزایا و امتیازهای مربوط به آن نیز انتقال خواهد یافت. و تنها کسی می تواند از این امتیازها استفاده نماید که نام او در دفتر ثبت شرکت به ثبت رسیده باشد.

اصل مهمی که در انتقال حقوق و مزایای وابسته به سهم به منتقل الیه باید در نظر گرفت این است که در اثر انتقال سهم، منتقل الیه نمی تواند دارای حقوق و امتیازاتی بیشتر از ناقل باشد. زیرا وی قائم مقام و جانشین ناقل می باشد و این امر اقتضا می‌کند که حقوق منتقل الیه به میزان حقوق ناقل باشد. بنابراین چنانکه ناقل در مقابل شرکت حق مطالبه برخی از حقوق خود را نداشته باشد، منتقل الیه نیز از آن محروم خواهد شد چنانکه مطابق ماده ۴۹ ل.ا.ق.ت سهامدارانی که در مهلت مقرر نسبت به تعویض سهام خود اقدام نمی‌نمایند حق حضور و رای در مجامع عمومی شرکت نسبت به سهام خود را از دست می دهند. یا مطابق ماده ۱۶۸ ل.ا.ق.ت چنانکه به هنگام افزایش سرمایه شرکت، حق تقدم در پذیره نویسی سهام جدید از برخی صاحبان سهام سلب شده باشد، در اینگونه موارد منتقل الیه نمی تواند حقوق سلب شده مزبور را از شرکت مطالبه نماید.

سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا با انتقال سهام، قسمتی از سرمایه شرکت به منتقل الیه انتقال می یابد؟

با توجه به ماده ۲۴ ل.ا.ق.ت که سهم را قسمتی از سرمایه شرکت معرفی می کند، پاسخ این سوال مثبت است. حال آنکه شرکت‌های تجاری شخصیت حقوقی مستقلی از شخصیت حقوقی شرکا دارند و این امر اقتضا می کند که اثر انتقال سهم محدود به انتقال اموال شریک (ناقل) باشد نه شرکت. چه اینکه مطابق قاعده، هیچ مالی را نمی توان بدون رضایت مالک آن از مالکیت او خارج کرد و هیچ کس حق ندارد اموال دیگران را مورد معامله و نقل و انتقال قرار دهد. بنابراین باید پذیرفت که انتقال سهم به معنای انتقال قسمتی از سرمایه شرکت نمی باشد. چنانکه قبلا نیز بیان گردید هیچ شریکی نسبت به اموال و سرمایه شرکت هیچ حق عینی ندارد تا به اعتبار آن بتواند سرمایه شرکت را مورد معامله قرار دهد. البته این امر در مواردی اهمیت پیدا می کند از جمله: وجه تمایز شرکت‌های دولتی از شرکت‌های خصوصی به اعتبار سرمایه شرکت است. بدین معنی که شرکت وقتی دولتی محسوب است که بیش از ۵۰ درصد سرمایه آن متعلق به دولت باشد. چنانکه در ماده ۴قانون محاسبات عمومی کشور، مصوب ۱۳۶۶، شرکت دولتی این چنین توصیف شده است: « شرکت دولتی واحد سازمانی مشخصی است که با اجازه قانون به صورت شرکت ایجاد شود و یا حکم قانون و یا دادگاه صالح ملی شده و به عنوان شرکت دولتی شناخته شده باشد و بیش از ۵۰ درصد سرمایه آن متعلق به دولت باشد. هر شرکت تجاری که از طریق سرمایه گذاری شرکت‌های دولتی ایجاد شود مادام که بیش از ۵۰ درصد سهام آن متعلق به شرکت‌های دولتی است، شرکت دولتی تلقی می شود.»

بنابراین در مواردی که سهام یک شرکت تجاری مورد نقل و انتقال قرار می گیرد، برای تشخیص اینکه آیا بیش از ۵۰درصد سرمایه شرکت در اختیار دولت و شرکت‌های دولتی است یا نه؟ تنها ملاک برای محاسبه آن عبارت از سهامی است که در اختیار سهامداران می باشد. بدین ترتیب سهام شرکت بی ارتباط با سرمایه شرکت نمی باشد.

همچنین در مواردی تشخیص تابعیت یک شرکت از طریق سهامداران مشخص می‌شود چنانکه مطابق بند ج ماده ۳۱ قانون پولی و بانکی کشور، مصوب ۱۸/۴/۱۳۵۱:« هر بانکی که بیش از ۴۰درصد سرمایه آن متعلق به اشخاص حقیقی اتباع خارجی یا اشخاص حقوقی خارجی باشد، از نظر این قانون بانک خارجی محسوب می شود وباید تحت عنوان بانک خارجی به ثبت برسد….»

بنابراین انتقال سهام اگرچه در این مورد می تواند تابعیت شرکت تجاری را عوض کند. ولی باید گفت که این امر جنبه استثنایی دارد البته شاید از دو مورد اخیر جواب داد که ضابطه حاکم بر تابعیت شرکت‌های تجاری مطابق ماده ۵۹۱ قانون تجارت ۱۳۱۱ اقامتگاه آنها می باشد. در نتیجه، شرکت‌های تجاری تابعیت مملکتی را دارند که اقامتگاه آنها در آن مملکت است. بر این اساس یک شرکت تجاری که اقامتگاه آن در ایران است،ایرانی محسوب خواهد شد و در ایرانی بودن آن فرقی بین موردی که همه سرمایه آن متعلق به اتباع ایران باشد یا اتباع خارجی وجود ندارد.

ماده ۲ قانون شرکتهای تعاونی مقرر میداردتعدادشرکاو سرمایه شرکت تعاونی متغیر ونامحدود است (مواد ۵و۹ق.ش.ت)به این ترتیب شرکت تعاونی همواره می تواند شریک بپذیرد وسرمایه خود را اضافه کندوهر یک از شرکانیز حق دارند هر موقع مایل باشند از شرکت خارج شوند(ماده ۱۲ قانون بخش تعاونی ۱۳۷۰ )ولی خروج شرکا طبق بند دال ماده ۳ منوط به این است که موجب وقفه شرکت نگردد. یعنی اولا تعدادشرکاءاز هفت نفر کمتر نشود ثانیا وضع مالی شرکت آنقدر ضعیف نشود که نتواند به انجام موضوع خود موفق شود ضمنا باید در نظر داشت بهای سهام شرکتهای تعاونی در موقع استردادهیچ وقت نمی تواند از بهای اسمی ان تجاوز کند زیرا ذخایر شرکتهای تعاونی قابل تقسیم بین شرکاء نیست ودر صورت انحلال شرکت طبق ماده ۶۰قانون به اتحادبه تعاونی با موسسات عام المنفعه انتقال یابند.ولی در صورتی که دارایی شرکت کمتر از سرمابه پرداخت شده آن باشد ممکن است بهای سهام کمتر از بهاب اسمی ان باشد ورود شرکای جدید به شرکت آزاد است (ماده ۸ قانون یخش تعاونی)به شرط انکه متقاضی دارای خصوصیاتی باشد که برای شرکای شرکت تعاونی تعیین شده است.برای تشخیص این منظور بند الف ماده ۳قانون تصویل هبات مدیره را برای ورود شرکای جدید لازم دانسته است به همین جهت بند ۵ماده۴ انتقال سهام را به اشخاص غیر عضو منع نموده وبرای نظارت در مالکیت سهام مقرر داشته است که کلیه سهام شرکتهای  تعاونی با نام باشند.

۳-۲-۵انتقال تعهدات ناشی از سهم

برخلاف انتقال مالکیت سهم و حقوق و مزایای وابسته به آن که جزو آثار اصلی عقد محسوب می شود، انتقال تعهدات ناشی از سهم جنبه فرعی و تبعی دارد. زیرا سهام یک شرکت تجاری همیشه باید با تعهد سهامدار ملازمه ندارد. چنانکه هرگاه سهام مورد انتقال، سهام یک شرکت سهامی باشد که همه مبلغ اسمی آن پرداخت شده است هیچ تعهدی بر عهده منتقل الیه قرار نمیگیرد. چه اینکه در شرکت‌های سهامی مسئولیت سهامدار محدود به پرداخت مبلغ اسمی سهامی است که تملک می کند. بنابراین در صورت پرداخت همه مبلغ اسمی، منتقل الیه هیچ تعهدی نه در قبال شرکت و نه در قبال اشخاص ثالث نخواهد داشت. برای مثال چنانکه سهامداری سهام بی نام خود را به دیگری انتقال بدهد با این انتقال هیچ تعهدی بر عهده منتقل الیه قرار نمی گیرد زیرا به موجب ماده ۳۰ ل.ا.ق.ت شرکت وقتی مجاز به صدور ورقه سهم بی نام است که همه مبلغ اسمی سهم پرداخت شده باشد و تا زمانی که همه مبلغ اسمی پرداخت نشده باشد شرکت سهامی از صدور ورقه سهم بی نام یا گواهینامه موقت بی نام ممنوع است. به طوری که قانونگذار برای این ممنوعیت، ضمانت اجرای کیفری نیز به شرح بند ۲ ماده ۲۴۴ ل.ا.ق.ت پیش بینی کرده است.

پایان نامه حقوق

در شرکت‌های با مسئولیت محدود اگرچه مسئولیت هریک از شرکا محدود به میزان آورده آنان در شرکت است (ماده ۹۴ ق.ت) و شرط لازم برای تشکیل شرکت پرداخت همه سرمایه شرکت در ابتدای تشکیل است. (ماده ۹۶ق.ت) ولی انتقال سهم الشرکه می تواند همراه با انتقال تعهد به منتقل الیه باشد. و حداقل تعهد این است که اگر قسمتی از آورده شرکت مزبور آورده غیر نقدی باشد بموجب ماده ۹۸ ق.ت شرکا نسبت به قیمتی که در حین تشکیل شرکت برای سهم الشرکه‌های (آورده‌های) غیر نقدی معین شده در مقابل اشخاص ثالث مسئولیت تضامنی دارند. بنابراین منتقل الیه نیز مانند بقیه شرکا نسبت به قیمت مزبور در قبال اشخاص ثالث مسئولیت تضامنی خواهد داشت. بدیهی است در مواردی که همه سرمایه شرکت نقدی است، به دلیل منتفی بودن تقویم با انتقال سهم الشرکه هیچ تعهدی بر عهده منتقل الیه قرار نمی گیرد.

برخلاف شرکت‌های سرمایه مانند سهامی و با مسئولیت محدود در شرکت‌های شخصی از قبیل تضامنی و نسبی انتقال سهم الشرکه همیشه ملازم با انتقال تعهد بر عهده منتقل الیه است. زیرا در این شرکت‌ها هر یک از شرکا در مقابل اشخاص ثالث بر حسب مورد دارای مسئولیت تضامنی و نسبی می باشند و با انتقال سهم الشرکه، منتقل الیه نیز این مسئولیت را به عهده می گیرد. چنانکه ماده ۱۲۵ ق.ت در مورد شرکت تضامنی مقرر می دارد:« هرکس به عنوان شریک ضامن در شرکت تضامنی موجودی داخل شود متضامنا با سایر شرکا مسئول قروضی هم خواهد بود که شرکت قبل از ورود او داشته، اعم از اینکه در اسم شرکت تغییری داده شده یا نشده باشد….» و ماده ۱۸۸ ق.ت در مورد شرکت نسبی مقرر می دارد:« هرکس به عنوان شریک ضامن در شرکت نسبی موجودی داخل شود به نسبت سرمایه که در شرکت می گذارد مسئول قروضی هم خواهد بود که شرکت قبل از ورود او داشته اعم از اینکه در اسم شرکت تغییری داده شده یا نشده باشد….»

در مورد شرکت‌های مختلط که دارای دو دسته شریک می باشند، برحسب مورد قضیه متفاوت خواهد بود. نکته‌ای که در انتقال تعهدات ناشی از سهم به منتقل الیه باید در نظر گرفت این است که فقط تعهدات و دیون ناشی از سهم ناقل به منتقل الیه انتقال می یابد. بنابراین هرگاه شریک در قبال معاملاتی که با شرکت داشته است به شرکت بدهکار باشد؛ نمی تواند مدعی باشد که با انتقال سهام خود به منتقل الیه، بدهی‌های او ساقط شده و شرکت باید مطالبات مزبور را از منتقل الیه وصول نماید.

نکته دیگر اینکه برای انتقال تعهدات ناشی از سهم به منتقل الیه، صرف تراضی ناقل و منتقل الیه کافی است و منوط به انجام تشریفات قانونی یا اساسنامه‌ای نمی باشد. بنابراین مثلا در مورد انتقال سهم با نام تعهدات ناشی از سهم حتی بدون ثبت انتقال مزبور در دفتر ثبت سهام شرکت؛به منتقل الیه انتقال می یابد. اگرچه در این مرحله انتقال در رابطه با شرکت اثری ندارد و شرکت نمی تواند این تعهدات را از منتقل الیه درخواست نماید.

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:16:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم