پایان نامه مدیریت با موضوع : معنا و مفهوم اخلاق
معنا و مفهوم اخلاق
اخلاق جمع «خلق» است و در لغت «خلق» و «خلق» از یک ماده «خ ل ق» است. خلق ناظر به شکل ظاهری انسان است، و خلق به شکل باطنی و نفسانی انسان نظر دارد. همانطوری که شکل ظاهری انسان متصف به صفت نیک و بد و زشت و زیبا است، شکل باطنی و نفسانی انسان نیز دارای اوصاف خوب و بد و زشت و زیبا است (واثقی، ۱۳:۱۳۸۸).
اخلاق جمع خلق و به معنای نیرو و سرشت باطنی انسان است که تنها با دیده بصیرت و غیر ظاهر قابل درک است. در مقابل «خلق» به شکل و صورت محسوس و قابل درک با چشم ظاهر گفته می شود. همچنین «خلق» را صفت نفسانی راسخ نیز می گویند که انسان، افعال متناسب با آن صفت را بی درنگ انجام می دهد. مثلا فردی که دارای خلق شجاعت است در رویارویی با دشمن تردید به خود راه نمی دهد. این حالت استوار درونی ممکن است در فردی به طور طبیعی، ذاتی و فطری وجود داشته باشد. منشاهای دیگر خلق، وراثت و تمرین و تکرار است. صفت راسخ درونی،ممکن است «فضیلت» و منشا رفتار خوب باشد و یا «رذیلت» و منشا کردار زشت، به هر روی بدان «خلق» گفته می شود (دیلمی و آذربایجانی، ۱۵:۱۳۹۱).
خلاق بنا به تعریف عبارت است از مجموعه ملکات نفسانی و صفات و خصایص روحی، اخلاق دراین معنا یکی از ثمرات تربیت بلکه مهمترین ثمره آن است (سادات، ۱۳۹۰؛ ۱۸). از دیدگاه مدیریتی، رابینز اخلاق را چنین تعریف می کند «مقررات و اصول که اشاره بر درست یا نادرست بودن رفتار و عملکرد کارکنان با مردم دارد» (نجف بیگی، ۳۲۰:۱۳۹۲). اخلاق الگوی رفتار ارتباطی مبتنی بر رعایت حقوق طرف ارتباط است. به دیگر سخن، اخلاق مسئولی پذیری در قبال حقوق افراد است (قراملکی، ۲۶:۱۳۸۸).
استونر[۱] اخلاق را چنین تعریف کرده است «مطالعه یا بررسی حقوق و وظایف مردم، قوانین معنوی که مردم هنگام تصمیم گیری رعایت می کنند و ماهیت روابطی که بین مردم حاکم است» (نجف بیگی، ۱۳۹۲؛ ۳۲۰). هلریگل[۲] اخلاق را به عنوان سیستمی از ارزش ها و بایدها و نبایدها تعریف می کند که بر اساس آن نیک و بدهای سازمان مشخص میگردد و عمل خوب از بد متمایز میشود(الوانی، ۱۳۸۳). کوناک و جونز[۳] اخلاق را این گونه تعریف می کنند، «اخلاق به انصاف و راستی و درستی مربوط میگردد، به تصمیم گیری در خصوص این که چه چیز خوب است و چه چیز بد است و به فعالیتها و قواعدی که رفتار پاسخ گویانه را بین افراد و گروه ها پیریزی می کند» (ابزری و یزدان شناس، ۱۳۸۶). گوردون معتقد است «مجموعه ای از اصول و ارزش های معنوی که درستی یا نادرستی رفتار فرد یا گروه تعیین می کنند اخلاق نامیده می شود» (زاهدی، ۲۱۲:۱۳۸۸).
۲-۲-۲ پیشینه تاریخی مطالعه اخلاق
اگر چه عدهای بر این باورند که اخلاق در چارچوب اعتقادات دینی دوام و قوام یافته است باید گفت که در تمام ادوار زندگی انسانها همواره اخلاق در قالب اصطلاحات مختلف انسان دوستی، انسانیت، عدالت و … به عنوان خصیصههای عالی بکار برده می شد به عنوان مثال در یونان باستان بحث های فراوانی در زمینه اخلاق ارائه شد که از جمله می توان به مباحثات بقراط و افلاطون و دیگران اشاره کرد. همچنین در مورد سوسیالیسم گفته می شود که در قرن ۱۸ بر پایه عاطفی و اخلاقی و به منظور نجات رنجبران استثمار شده به وجود آمد. همینطور می توان از مکاتبی مثل هیومانیسم یاد کرد که بعد از جنگ جهانی دوم با گرایش مجدد به انسان دوستی و مبانی اخلاق شکل گرفت. با اینکه سابقه اقدامات و کارهای اخلاقی به تاریخ تمدن بشری برمی گردد اما این سوال چرا یک کار، اخلاقی است و راز و معیار و بنیاد اخلاقی بودن چیست؟ همچنان باقی مانده است و پاسخ آن یکی از مشکل ترین مسائل فکری و پیچیده ترین مسائل فلسفی بشرتا به امروز بوده است که هنوز فلاسفه جهان توافق نظری عام در موردآن پیدا نکرده اند. ساده ترین تعریف از کار اخلاقی با کار عادی در این است که قابل ستایش و تحسین است. به عبارت دیگر این گونه کارها در درون هر بشری دارای ارزش است ارزشمند و گرانبها و این ارزش مافوق ارزشهایی است که با پول و کالای مادی قابل تقویم باشد (ابزری و یزدان شناس، ۱۳۸۶).
۲-۲-۳٫ نظریه های اخلاق
در باب اینکه چگونه کارها ارزشمندند یا ارزش خود را از کجا کسب می کنندنظریه های مختلفی وجود دارد که در ذیل به مهمترین آنها اشاره می گردد:
۲-۲-۳-۱ نظریه عاطفی
یکی از نظریات درباره ملاک اخلاقی بودن که از قدیمی ترین نظریات است، نطریه عاطفی است گروهی رمز اخلاقی بودن را در عواطف بشر می دانند، می گویند کار عادی و معمولی کاری است که از انگیزه های خودخواهانه و میل های طبیعی انسان سرچشمه بگیرد و هدف از آن هم رساندن سودی به خود یا رسیدن خود شخص به لذتی باشد. هر کار که از چنین میل هایی سرچشمه بگیرد و برای چنین هدف هایی باشد کار عادی و معمولی است واخلاقی نیست مثل اکثر کارهایی که مردم انجام می دهند. کار اخلاقی کاری است که از عاطفهای عالی تر از تمایلات فردی، یعنی عاطفه غیر دوستی سرچشمه میگیرد. کارهای اخلاقی انسان هاکارهایی است که آن انسان ها غیر را هم دوست می دارند یعنی تنها خودشان را دوست ندارند و به سرنوشت دیگران هم مانند سرنوشت خودشان علاقمند هستند. اخلاق هندی اخلاق عاطفی است یعنی تکیه گاه در اخلاق هندی عاطفه است همچنان که در اخلاق مسیحی هم شاید بتوان گفت که یگانه تکیه گاه، عاطفه و محبت است. گاندی در کتابی که از او منتشر کرده اند به نام این است مذهب من، و یکی از فرنگی ها مقدمه بسیار جامعی بر آن نوشته و خلاصه کتاب را در آن مقدمه آورده است. میگوید، من از مطالعه اوپانبشادها به سه اصل رسیدم، یک اصل اینکه در همه دنیا یک معرفت، یک شناخت وجود دارد و آن شناخت ذات است. اصل دوم اینکه هرکس خود را شناخت خدا راشناخته است و جهان را. اصل سوم این است که در همه دنیا یک نیرو و یک نیکی وجود دارد و آن دوست داشتن دیگران است مانند دوست داشتن خود (رامشک، ۱۳۹۲؛ ۲۳).
۲-۲-۳-۲ نظریه وجدان
گروهی معتقدند که خدای متعال نیرویی در درون انسان قرار داده که آن نیرو غیر از عقل و عاطفه است. نیرویی است که به انسان تکلیف الهام می کند یعنی از درون انسان به انسان فرمان می دهد میگوید چنین بکن، خیال نکن. این نیرو مربوط به عقل نیست، عقل بیشتر یک امر اکتسابی است و این امر فطری است. در قرآن در سوره مبارکه (والشمس) آمده که خداوند متعال به روح بشر، کارهای فجور و کارهای تقوا را الهام کرده است. نظر کانت، کانت فیلسوف معروف آلمانی است که در دنیا او را یکی از بزرگترین فلاسفه جهان و هم ردیف ارسطو وافلاطون در نبوغ می دانند. این مرد درفلسفه خودش معتقد است که فعل اخلاق یعنی فعلی که انسان آن را به عنوان یک تکلیف از وجدان خودش گرفته باشد. فعل اخلاقی یعنی فعلی که وجدان گفته بکن و انسان هم بدون چون و چرا- نه برای هدف و غرضی- صرفا برای اطاعت و فرمان وجدان آن را انجام می دهد (مطهری، ۱۳۹۲: ۶۱-۵۹).
۲-۲-۳-۳ نظریه فلاسفه اسلامی- اراده
نظریه دیگری در باب معیارهای اخلاق انسانی هست و آن نظریه اراده هست معروف است که هر حیوانی متحرک بالاراده است. یعنی هر حیوانی با اراده حرکت می کند، اراده می کند فلان جا برود می رود. انسان هم مثل هرحیوانی متحرک بالاراده است .ولی این اشتباه است، در حیوانات آنچه وجود دارد میل و شوق است، در انسان هم یک سلسله میل ها و شوق ها وجود دارد ولی در انسان چیزی وجود دارد به نام (اراده) که در حیوان وجود ندارد. اراده هم دوش عقل هست. هر جا که عقل هست اراده هست، آنجا که عقل نیست اراده هم وجود ندارد (مطهری، ۱۳۹۲: ۵۴).
۲-۲-۳-۴ نظریه زیبایی
آن کسی که معتقد است اخلاق از مقوله زیبایی است، می گوید حس زیبایی را در بشر پرورش بدهید. بشر اگر زیبایی مکارم الاخلاق را، زیبایی اخلاق کریمانه و بزرگوارانه را حس کند مرتکب عمل زشت نمی شود. علت اینکه افراد دروغ می گویند این است که زیبایی راستی را درک نمی کنند. علت اینکه خیانت می کنند این است که زیبایی امانت را درک نمی کنند (مطهری، ۱۳۹۲: ۸۵).
[شنبه 1399-01-30] [ 08:25:00 ب.ظ ]
|