الف- توقیف تأمینی
توقیف تأمینی عبارت از توقیفی است که برای حفظ حق خواهان یا محکومله و یا در مورد محاکمات فوری، برای حفظ حق اشخاص ذینفع به عمل میآید و مدعیعلیه یا محکومعلیه،به طور موقت از تصرف در مال خود ممنوع میشود تا در خصوص مورد، حکم صادر گردد و یا به جهتی قرار تأمین مرتفع شود.[۱]به عبارت دیگر، توقیف تأمینی عبارت است از توقیفی که برای حفظ حقوق خواهان از اموال خوانده به عمل میآید.[۲]
در این حالت، خوانده موقتاً از تصرف در مال خود ممنوع خواهد شد تا دلایل طرفین، حکم مقتضی صادر نمایداینکه دادگاه در خصوص ادعای خواهان با تشکیل جلسه و حضور خوانده و رسیدگی به. در این خصوص، چنانچه حکم به بیحقی خواهان صادر شود، از مال توقیف شده رفع توقیف و به خوانده مسترد خواهد شد و حسب مورد، خوانده میتواند از جهت ورود خسارت به خود مطالبه ضرر و زیان نماید.
ب- توقیف اجرایی
توقیف اجرایی آن است که اموال محکومعلیه برای فروش و ادای دین محکومبه توقیف میشود. به عبارت دیگر، توقیف اجرایی عبارت است از توقیف مال مدیون یا محکومعلیه از طریق اجرای ثبت یا اجرای دادگاه، که این توقیف مانع از تصرف مالک در مال خود میباشد؛ البته تصرفاتی که به ضرر محکومله است.[۳]
در توقیف اجرایی، محکومعلیه باید مالی را که برای فروش و ادای محکوم به مناسب است، معین نماید؛ ولی در توقیف تأمینی، تعیین اموال برای توقیف با تقاضاکننده توقیف است. مالی که توقیف میشود، باید قابل تقویم و متعلق به محکومعلیه باشد.
از جهت توقیف مال محکومعلیه، دادورز یا مأمور اجرا مواجه با محدودیتهای قانونی است. در ماده ۶۵ قانون اجرای احکام مدنی، قانونگذار اموالی را که قابل توقیف نمیباشند، احصاء نموده است. این اموال عبارتند از:
۱- لباس، اشیاء و اسبابی که برای رفع حوایج ضروری محکومعلیه و خانواده او لازم است؛
۲- آذوقه موجود به قدر احتیاج یک ماه محکومعلیه و خانواده او؛
۳- وسایل و ابزار کار ساده کسبه و پیشهوران و کشاورزان؛
۴- اموال و اشیایی که به موجب قوانین مخصوص غیرقابل توقیف میباشند، مانند وسایل اختصاص یافته برای کشاورزی، موضوع ماده ۱۷ قانون مدنی؛
۵- تصنیفات، تألیفات و ترجمههایی که هنوز به چاپ نرسیده، بدون رضای مصنف و مؤلف و مترجم و در صورت فوت آنها، بدون رضایت ورثه یا قائم مقام آنان (تبصره ذیل ماده ۶۵ قانون اجرای احکام مدنی).
علاوه بر محدودیتهای قانونی فوق، در ماده ۵۲۳ قانون آیین دادرسی مدنی، اجرای رأی از مستثنیات دین اموال محکومعلیه ممنوع میباشد و در ماده ۵۲۴ قانون مذکور، مستثنیات دین عبارتند از:
۱- مسکن مورد نیاز محکومعلیه و افراد تحت تکفل وی با رعایت شؤون عرفی؛
۲- وسیله نقلیه مورد نیاز و متناسب با شأن محکومعلیه؛
۳- اثاثیه مورد نیاز زندگی که برای رفع حوائج ضروری محکومعلیه، خانواده و افراد تحت تکفل وی لازم است؛
۴- آذوقه موجود به قدر احتیاج محکومعلیه و افراد تحت تکفل وی برای مدتی که عرفاً آذوقه ذخیره میشود؛
۵- کتب و ابزار علمی و تحقیقاتی برای اهل علم و تحقیق؛
۶- وسایل و ابزار کار کسبه، پیشهوران، کشاورزان و سایر اشیایی که وسیله امرار معاش محکومعلیه و افراد تحت تکفل وی باشد.
منظور از وسایل و ابزار کسبه و پیشه وران و غیره، وسایل و ابزار جزئی است که نیاز معیشتی محکوم علیه و افراد تحت تکفل وی را تأمین می کند.[۴]
به موجب نظریه مشورتی شماره ۵۲۲/۷- ۵/۲/۱۳۷۱ اداره حقوقی قوه قضائیه، تشخیص قابل توقیف بودن یا نبودن مال با دادگاه است،[۵] و در صورت تشخیص دادگاه، اموال فوق به نسبت زائد بر شأن محکومعلیه، جهت وصول محکومبه توقیف خواهد شد.
در رساله پیشرو، عمدتاً توقیف اجرایی مورد بحث است.
البته، برخی از نویسندگان بر این عقیدهاند، از آنجایی که قانونگذار در قانون ایران، ماده ۱۲۱ قانون آیین دادرسی مدنی را در مقام تعریف تأمین آورده و چنین مقرر داشته است که «تأمین در این قانون عبارت است از توقیف اموال منقول و غیرمنقول»، این نتیجه استنباط میشود که تأمین و توقیف با هم مترادف هستند.[۶] اما باید گفت، قانونگذار در این ماده، معنای لغوی تأمین (امنیت، اطمینان دادن و قرار دادن در امنیت) را در نظر نگرفته و اقدام و انجام تأمین را موردنظر قرا داده است.
بند دوم: اقسام توقیف برحسب موضوع
اموال به دو دسته منقول و غیرمنقول تقسیم میشوند و هرکدام از آن دو دسته، دارای ویژگی خاصی میباشند. از این رو، قانونگذار آنها را از یکدیگر جدا نموده است. به همین دلیل، در قانون اجرای احکام مدنی نیز جهت توقیف آنها در دو فصل جداگانه، تشریفاتی در نظر گرفته شده است که ذیلاً به بررسی آنها میپردازیم.
الف- توقیف مال منقول
به موجب ماده ۱۹ قانون مدنی، مال منقول عبارت است از اشیایی که نقل آن از محلی به محل دیگر ممکن باشد، بدون اینکه به خود یا محل آن خرابی وارد آید.
توقیف اموال منقول دارای موازینی قانونی است که دادورز باید منطبق با آنها اقدام نماید. حساسترین و دقیقترین قسمت مربوط به اجرای احکام، زمان توقیف مال است. برحسب ماده ۴۹ قانون اجرای احکام مدنی، در صورتی که محکومعلیه در موعدی که برای اجرای حکم مقرر است، مدلول حکم را طوعاً اجرا ننماید یا قراری با محکومله برای اجرای حکم ندهد و مالی هم معرفی نکند یا مالی از او تأمین و توقیف نشده باشد، محکومله میتواند درخواست کند که معادل ارزش محکومبه از اموال محکومعلیه توقیف گردد. چنانچه محکومعلیه در مهلت قانونی یعنی قبل از انقضای ده روز از تاریخ ابلاغ اجرائیه، اموال خود را جهت توقیف و به منظور استیفای محکومبه به دایره اجرای احکام معرفی نماید، موضوع توقیف مال و عملیات مأمور اجرا جهت توقیف، پس از معرفی مال و تنظیم صورتجلسه و سپردن مال به حافظ، منتفی میباشد.
ب- توقیف مال غیرمنقول
مطابق ماده ۱۲ قانون مدنی، مال غیرمنقول عبارت از مالی است که نتوان آن را از محلی به محل دیگر منتقل نمود، اعم از اینکه استقرار آن ذاتی باشد یا به واسطه عمل انسان به نحوی که نقل آن مستلزم خرابی یا نقص خود مال یا محل آن شود.
اموال غیرمنقول یا دارای سابقه ثبت میباشند و یا اینکه سابقه ثبتی ندارند. چنانچه مال غیرمنقول دارای سابقه ثبتی نباشد، توقیف آن حسب دستور ماده ۱۰۱ قانون اجرای احکام مدنی وقتی جایز است که مال غیرمنقول در تصرف مالکانه محکومعلیه باشد و یا اینکه محکومعلیه به موجب حکم نهایی، مالک شناخته شده باشد. در فرض فوق، قانونگذار جهت توقیف اموال غیرمنقولی که سابقه ثبت ندارند، سه شرط اساسی قائل شده است:
۱- مال غیرمنقول در تصرف محکومعلیه باشد؛
۲- محکومعلیه مالک ملک تصرفی باشد؛
۳- محکومعلیه به موجب حکم نهایی، مالک شناخته شده باشد.[۷]
پس از توقیف مال، دایره اجرا مکلف به اعلام مراتب توقیف به محکومعلیه مستنکف از پرداخت دیون خواهد بود. خاصیت اعلام مراتب توقیف به محکومعلیه از این جهت است که نامبرده آگاه به توقیف مال خود خواهد شد و چهبسا قبل از اقدامات دادورز (مأمور اجرا) جهت فروش مال غیرمنقول، نسبت به پرداخت محکومبه و هزینههای اجرایی اقدام نماید.
با توجه به توضیحات فوق، باید دید که آیا حقوق معنوی جزء دسته اموال غیرمنقول به شمار میآیند یا اموال منقول؟
مطابق با دیدگاه برخی از حقوقدانان، حق مخترع نسبت به اختراع خود و مؤلف و مصنف نسبت به آنچه تألیف یا تصنیف نموده است، در حکم اموال منقول بوده و نمیتوان ماده ۲۰ قانون مدنی[۸] را شامل این قبیل حقوق دانست؛ زیرا ماده مزبور تنها به ذکر دیون پرداخته و مثالهایی هم برای آن ذکر کرده است، ولی میتوان از مجموع مواد مذکور در فصل اول (در اموال غیرمنقول)، اموال فکری را در حکم اموال منقول دانست.[۹]
مطابق با نظر گروهی دیگر از حقوقدانان، از آنجا که تشخیص احکام مربوط به اموال ایجاب میکند که نوع تمام اشیاء و حقوق مالی از حیث منقول و غیرمنقول بودن تعیین شود، جز آن بخش از حقوق مالی که مطابق قانون غیرمنقول شناخته شده است، بقیه حقوق منقول شناخته میشود. به همین دلیل، بیشتر نویسندگان منقول بودن را موافق قاعده دانسته و حقوق غیرمنقول را اختصاص به مواردی دادهاند که از قانون بتوان خلاف این قاعده را استنباط کرد. این اصل از روح ماده ۱۸ قانون مدنی که حقوق غیرمنقول را برشمرده است و مفاد ماده ۱۸ قانون آیین دادرسی مدنی در خصوص صلاحیت استثنایی درباره دعاوی غیرمنقول نیز استنباط میشود. بنابراین، چون موضوع حقوق معنوی ابداع فکری و کار انسان است و دلیلی بر غیرمنقول بودن آن در قانون وجود ندارد، این دسته از حقوق مالی را باید منقول شمرد.[۱۰]
در نتیجه، با توجه به آثار و احکام حقوقیای که بین اموال منقول و غیرمنقول موجود است، باید اذعان نمود که حقوق معنوی جزء دسته اموال منقول بوده و یا در حکم اموال منقول میباشند.
[۱]. جعفری لنگرودی، محمدجعفر، پیشین، ص ۱۸۱٫
[۲]. رضایی رجانی، ولیالله، پیشین، ص ۲۷٫
[یکشنبه 1399-01-31] [ 02:18:00 ب.ظ ]
|