عموم به معنای اجتماع افراد است و دارای ارجاع بیواسطه به جامعه یک کشور خاص یا افرادی که دارای حقوق شهروندی در مکان مشخصی هستند ندارد. در واقع اشاره این واژه به یک کل دارای ارتباط متقابل با یکدیگر است و لذا میتوان گفت که تمام مردم میتوانند مورد ارجاع لفظ عموم قرار گیرند. با این وجود،واژه «عموم» به وضعیتی که در آن مردم بازیگران عرصه دولت بوده و در راستای منافع آن عمل می کنند نیز اطلاق میگردد، در حالی که همین مردم میتوانند به طور همزمان متعلق به عموم هم باشند، یعنی جایی که میتوانند آزادانه به نشر آرا و عقاید خود بپردازند. لذا در این راستا، در حقوق بینالملل تکیه و تاکید اصلی بر افراد و گروههایی از عموم است که در فرآیند مشارکت عمومی با مانع مواجه هستند. این گروههای آسیبپذیر شامل زنان،اقلیتها، و فقرا میشود.
اصل مشارکت در فرآیند تصمیم گیری در شرایطی محقق میگردد که دولت در برنامه ریزیهای خود با جامعه و نهادهای مدنی مشورت نموده و نظرات آنان را در تصمیم خود لحاظ نماید.در سطح بینالمللی،مشارکت سازمانهای غیردولتی در کنفرانسهای بینالمللی و فعالیتهای روزمره سازمان ملل می تواند به افزایش مشارکت عمومی بیانجامد. هدف این اصل نیز اطمینان از مشارکت و ایفای نقش مردم در فرآیند اتخاذ تصمیمهایی است که بر زندگی و رفاه آنان تاثیر میگذارد.
بند اول: معنای حقوقی بینالمللی این اصل
به عقیده مجمع حقوق بینالملل (ILA) اصل مشارکت عمومی دارای سه عنصر کلیدی است. نخست این که مشارکت عمومی به عنوان نوعی حق بیان است.این اصل با تلقی به عنوان یک حق بشری، برای گروههای وسیعی نظیر زنان دارای اهمیت میگردد که پیشتر دارای این حق بیان در قالب مشارکت نبودند. عنصر دوم، حق مشارکتکننده بر بیان آگاهانه است.یعنی حق بر دسترسی به اطلاعات مناسب،جامع، و به موقعی است که در اختیار حکومتها قرار دارد.خصوصا اطلاعات مربوط به بهره برداری متناسب از منابع طبیعی و حفاظت از محیطزیست که نباید دسترسی به آنها سبب تحمیل بار مالی گزافی بر متقاضیان دستیابی به آنها باشد. بعد سوم این اصل نیز دسترسی به عدالت بوده و به مواردی اشاره دارد که شکایتی بر علیه دولت به واسطه نقض حقهای افراد،در چارچوب توسعه پایدار مطرح میگردد. این بعد سوم حتی بر افراد غیر شهروند و افرادی که در معرض آسیبهای فرامرزی قرار گرفتهاند نیز اعمال میگردد.
در چارچوب صلاحیت دولت،این اصل به معنای تضمین دسترسی همه افراد به اطلاعات مورد نیاز در خصوص مسائل مربوط به توسعه پایدار است که در اختیار مقامات عمومی و خصوصی قرار دارد.نیز دولت ملزم به برداشتن موانع موجود در مسیر مشارکت گروههای آسیبپذیر است.این اصل همچنین مستلزم این است که فرآیند تصمیم گیری شفاف باشد، به این معنا که عموم به اطلاعات دسترسی داشته باشند. علاوه بر این، فرآیند باید مشورتی باشد.به این معنا که عموم باید قادر به مشارکت فعال بوده و امکان دادرسی و نیل به عدالت قضایی در موارد نقض حقها وجود داشته باشد.فرآیند تصمیم گیری می تواند درون دولتها،میان آنان، و میان طرفین در داوری بینالمللی اعمال گردد.
بند دوم: معنای اصل در حقوق معاهدات بینالمللی
این اصل که اعضای قلمرو عمومی باید مورد مشورت قرار گرفته و دیدگاههای آنان در جریان توسعه برنامههایی که بر زندگی و محیطزیست آنان تاثیر میگذارد لحاظ گردد، در تمهیدات حقوقی بینالمللی
بسیار مورد توجه و حمایت قرار گرفته است. این اصل با ساختارهای حکمرانی و روش اداره دولتها در ارتباط است. در سال ۱۹۶۶،کنوانسیون حقوق مدنی و سیاسی اعلام کرد که «هر شهروندی دارای حق بر مشارکت در مسائل مربوط به امور عمومی، به صورت مستقیم یا از طریق نمایندگان منتخب که در فرآیند انتخاباتی آزاد و مردمی که در آن همه دارای حق رای برابر بوده و سلامت آرا تضمین شده و مبین بیان اراده آزاد انتخابکنندگان باشد را دارا هستند». نیز در همین سال کنوانسیون حقوق اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی با بیان این که « آموزش باید هر فردی را قادر به مشارکت فعال در جامعه آزاد نماید» بر اهمیت دسترسی به اطلاعات صحه گذاشت. در نهایت،معاهدات منطقهای نیز در راستای ضرورت وجود بهزمامداری و شفافیت انعقاد یافتهاند. به عنوان مثال، در ۱۹۶۹ کنوانسیون امریکایی حقوق بشر،از حقوق مدنی و سیاسی،اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی در کنار مسئولیتهای شخصی سخن گفته و مبنایی برای مشارکت عمومی در فرآیند تصمیم گیری به وجود آورد.
معاهدات بینالمللی با ابتنا بر حق مشارکت در مسائل مربوط به حکومت،سبب ظهور اصل مشارکت عمومی در مسائل مربوط به محیطزیست شدند. در ۱۹۹۲،کنوانسیون گونههای بیولوژیکی خصوصا بر نیاز به مشارکت زنان در تمام سطوح خطمشی گذاری و اجرا،ارزیابیهای مشارکت عمومی در مسائل زیستمحیطی، و مشارکت آژانسها و نهادهای غیردولتی در نشستهای طرفین کنفرانس تاکید کرد. نیز این کنوانسیون همچنین نهادهای دیگری را که در ارائه مشورتهای علمی،فنی، و فناوری فعالیت میکردند به مشارکت در نشستهای طرفین کنفرانس فراخواند. علاوه بر این، کنوانسیون مربوط به تغییرات آبوهوایی، مقررات دوگانه مذکور را به منظور الزام طرفین به توسعه و مساعدت در امر آموزش،تعلیم، و آگاهی عمومی و تشویق به مشارکت حداکثری در این فرآیند در خود جای داد. بر اساس این کنوانسیون، ارتقا و تسهیل مشارکت عمومی در زمینه تغییرات آبوهوایی وظیفه دولتها است. ماده یکم توافقنامه ۱۹۹۳ امریکای شمالی در زمینه همکاریهای زیستمحیطی عنوان نمود که اهداف این توافقنامه ارتقای شفافیت و مشارکت عمومی در توسعه قوانین، مقررات، و سیاستهای زیستمحیطی است.
کنوانسیون ۱۹۹۴ پیرامون مبارزه با کویرزایی بهرغم این که در زمینه مشارکت عمومی (خصوصا مشارکت زنان و جوانان در تمام سطوح) بسیار شفافتر و صریحتر از کنوانسیونهای مذکور بود اما بسیاری از قواعد آنان را مجددا تکرار کرد.نیز کنوانسیون ۱۹۹۸ آرهوس در زمینه حق دسترسی به اطلاعات،مشارکت عمومی، و دسترسی به عدالت قضایی، این موارد را جزو لوازم تحقق حق بر زندگی در محیطی متناسب بر سلامتی و رفاه افراد عنوان کرد. هدف این کنوانسیون،تضمین حق بر زندگی در محیطی متناسب با سلامتی و رفاه برای نسل حاضر و نسلهای آینده بود که در چارچوب همکاری دولتها در زمینه مسائل سهگانه مطرح در بالا امکان تحقق مییافت.
بند سوم: اصل مشارکت عمومی در سافتلا ((Soft Law
مشارکت عمومی اصلی است که از دل حقوق بشر سر برآورده است و ریشه های آن را میتوان در اسناد حقوق بشری مهمی به شرح زیر جستجو کرد:
اعلامیه جهانی حقوق بشر (۱۹۴۸) :
در این اعلامیه آمده است که هر کسی حق مشارکت در مسائل حکومتی کشور خود، مستقیم و غیر مستقیم و از طریق نمایندگان منتخب خود را داراست. نیز اراده مردم باید مبنای اقتدار حکومت باشد.
اصول پیشنویس اولیه پیرامون حقوق بشر و محیطزیست:
این سند، حق مشارکت را به عنوان ابزاری برای تحقق سایر حقهای بشری مینگرد. مشارکت در فرآیند تصمیم گیری در زمینه توسعه پایدار، شامل حق بر ارزیابی پیشینی نتایج محیطزیستی، توسعهای، و حقوق بشری اقدام مورد نظر است که اقدامی در راستای کاهش نقض حقهای بشری محسوب میگردد.
پیشنویس اولیه میثاق بینالمللی محیطزیست و توسعه:
در این سند از حق هر فردی بر مشارکت در فرآیندهای تصمیم گیری مربوطه سخن گفته شده است.
پیشنویس اولیه اعلامیه سازمان ملل در ارتباط با مردم بومی:
بر اساس این سند، مردم بومی دارای حق مشارکت در حیات سیاسی،اقتصادی،اجتماعی، و فرهنگی بوده و این حق در تمام سطوح تصمیم گیری پیرامون مسائلی که زندگی و سرنوشت آنان را تحت تاثیر قرار میدهد وجود خواهد داشت.روشهای مشارکت آنان در این امور نیز می تواند از طریق رسوم و عادات خود آنان تعیین گردد.
اعلامیه سازمان ملل در خصوص حق بر توسعه (۱۹۸۶):
این اعلامیه یکی از نخستین اسناد بینالمللی مهم است که مشارکت عمومی را به عنوان هدف اصلی در توسعه عنوان مینماید. در مقدمه این اعلامیه آمده است که بهبود رفاه تمام مردم باید مبتنی بر «مشارکت فعال،آزاد و واقعی در توسعه» توسط تمام افراد باشد و هر فردی شایسته مشارکت در و مساعدت به توسعه سیاسی و فرهنگی است.
گزارش کمیسیون برونتلند (۱۹۸۷):
نقش مشارکت عمومی در توسعه پایدار نخستین بار در سال در گزارش کمیسیون برونتلند با عنوان آینده مشترک ما مورد شناسایی قرار گرفت.به این مضمون که «در چارچوب خاص توسعه و بحران محیطزیست در دهه ۸۰ که نهادهای سیاسی و اقتصادی ملی و فراملی حال حاضر نتوانستهاند و شاید نتوانند که بر آن غلبه کنند، تعقیب توسعه پایدار مستلزم نظامی سیاسی است که مشارکت فعال مردم در فرآیند تصمیم گیری را تضمین نماید.
اعلامیه ریودوژانیرو پیرامون محیطزیست و توسعه (۱۹۹۲):
در این سند نیز مشارکت عمومی با توجه به توسعه پایدار مورد اشاره قرار گرفته است.ماده دهم این اعلامیه عنوان مینماید «مسائل زیستمحیطی به بهترین شکل خود با مشارکت تمام شهروندان در سطوح مربوطه حلوفصل میگردند.در سطح ملی هر فردی باید حق دسترسی مناسب به اطلاعات مقامات عمومی پیرامون محیطزیست،دسترسی موثر به رسیدگی قضایی و اداری را داشته باشد.نیز این اعلامیه دولتها را ترغیب به رفع فقر به عنوان عامل بازدارنده مشارکت عمومی و بخش لاینفکی از توسعه مینماید.همچنین این اعلامیه مشوق سازمانهای جهانی،ملی، و منطقهای به مشارکت در فرآیند توسعه پایدار است و در کل مشارکت عمومی گسترده را به عنوان پیشزمینه بنیادین نیل به توسعه پایدار معرفی می کند.
اعلامیه بیجینگ (۱۹۹۵):
در این سند نیز همکاریهای مشارکتی فعالان دولتی و غیردولتی به عنوان ابزاری برای تسهیل دسترسی برابر بیشتر و استفاده از منابع طبیعی عنوان گردیده است.
اهداف توسعه هزارساله:
اصل مشارکت عمومی همچنین منطبق بر اهداف این سند در رفع فقر،ارتقای برابری جنسی و مشارکت بیشتر زنان است.
استراتژی کشورهای آمریکایی در ارتقای مشارکت عمومی در تصمیم گیری پیرامون مسائل مربوط به توسعه پایدار (۲۰۰۰):
این سند عنوان مینماید که به منظور حمایت از ابتکارات در حوزه مشارکت عمومی، صورتبندی یک استراتژی اینترامریکن برای ارتقای مشارکت عمومی در تصمیم گیری برای توسعه پایدار باید در اولویت قرار گیرد.
اجلاس جهانی پیرامون توسعه پایدار (۲۰۰۲):
در این سند نیز اصل مشارکت عمومی به عنوان مولفهای تاثیرگذار در ارتباط با فرآیندهای خود اجلاس معرفی شده است.
بند چهارم: اصول کلی مشارکت عمومی بر مبنای ماده ششم کنوانسیون آرهوس
در راستای اهداف کنوانسیون میان واژه «عموم» و «مربوط به عموم» تفاوت وجود دارد.
معنای واژه «عموم» در پاراگراف چهارم این ماده اینگونه آمده است: یک یا چند فرد حقیقی و حقوقی، اجتماعات آنان، سازمانها، و گروهها. در حالی که اصطلاح «مربوط به عموم» به صورتی مضیق اینگونه تعریف شده است: عموم تحت تاثیر یا در معرض تاثیرپذیری به وسیله، یا داشتن منفعت در، فرآیند تصمیم گیری است.در راستای اهداف این تعریف، سازمانهای غیردولتی با ارتقای حفاظت از محیطزیست و برآوردن تمام نیازها در سایه قانون ملی باید دارای منفعت تلقی گردند.
اصل مشارکت عمومی به سه نوع فرآیند مشارکت عمومی در تصمیم گیری اشاره دارد: نخست فعالیتهای خاص، دوم طرحها و برنامهها و سیاستگذاریها، و سوم مقررات اجرایی و قواعد عمومی عملی. اغلب مقررات جامع بر فرآیندهای مربوط به فعالیتهای خاص اعمال میشوند. در چنین فعالیتهایی که فهرست آن در اولین ضمیمه کنوانسیون آورده شده یا فعالیتهای خارج از این فهرست که میتوانند تاثیر بسیاری بر محیطزیست بگذارند، دولتها ملزم به مشارکت دادن مردم در آنها هستند.
پیشنیازهای مشارکت عمومی را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
وجود فضایی مناسب برای مشارکت عمومی.این به معنای ضرورت وجود نهادهای دولتی مسئول و آزاد، چارچوب قانونی و سیاسی مفید مشارکت، فرآیندها و فرصتهایی است که امکان درگیری در امور عمومی را برای مردم فراهم می کند
مشارکت و آگاهی افراد از حقها، وجود توانایی و فرصت مشارکت در امور محلی و حذف موانع موجود بر سر راه بهرهمندی آنان از حقهای خود.
وجود ساختارهای مبتنی بر نمایندگی و یک جامعه مدنی فعال که بتواند در دسترسی بودن اطلاعات و رسانههای جمعی پیرامون منافع عمومی را تضمین نموده و مبنایی برای اقدام جمعی و مذاکره رودرروی دولتها فراهم نماید.
اکنون تلاش میکنیم تا اصول کلی مشارکت عمومی در فرآیند تصمیم گیری را بر مبنای ماده ششم کنوانسیون آرهوس استخراج نماییم:
اصل اول: اطلاعرسانی
بر مبنای پاراگراف دوم ماده ششم، مسائل مربوط به عموم در فرآیندهای تصمیم گیری پیرامون مسائل زیستمحیطی، به صورت عمومی یا فردی، هرگونه که مناسب باشد،ابتدا باید به روشی مناسب و موثر اطلاعرسانی شود. این اطلاعات شامل:
[یکشنبه 1399-01-31] [ 01:20:00 ب.ظ ]
|