با مطالعه این مواد، به نظر میرسد دو اصل کلی براین نظام حاکم است:
اصل اختیار دولتها در محدود کردن دامنه تعهدات قراردادی.
اصل اختیار دولتهای دیگر در پذیرفتن شرط دولتی که خواستار تحاشی از تعهدات قراردادی شده است .
به موجب اصل اول ، اختیار دولتها در محفوظ نگه داشتن بعضی امتیازات ملی منوط به اجازه دولتهای دیگر نیست و به موجب اصل دوم ، حقوق محفوظ زمانی در قبال دولت دیگر قابل استناد است که آن دولت این محدودیت را پذیرفته باشد. در این حالت شرط یکجانبه است و پذیرش دولت دیگر، رابطهای قراردادی میان دو دولت برقرار میکند.[۱]
به موجب قسمت اول ماده ۱۹، کنوانسیون اصل حاکمیت دولتها را به عنوان اساس در نظر گرفتند و معتقد به استقلال اراده دولتهاست . طبق این ماده دولتها میتوانند به هنگام امضا، قبول ، تصویب ، تایید یا عضویت در یک معاهده ، تعهدات خود را نسبت به برخی از مواد معاهده محدود سازند.
با این تصور غلط است که برای این حق محدودیتی وجود ندارد . ماده ۱۹ کنوانسیون۱۹۶۹ وین ، در خصوص اعمال حق شرط نسبت به مفاد معاهده ، محدودیتهایی را برای دولتها بیان نموده است .
و دلیل این محدودیتها این است که هر دولت تا آنجا میتواند از این حق استفاده کند که محدودیتهای مورد نظرش با موضوع و هدف معاهده مباینت نداشته باشد و در دو حالت امکان دارد شروط یک جانبه دولتها با موضوع و هدف معاهده تناقض داشته باشد.
یک : معاهده اصولا ً حق شرط را ممنوع کرده باشد.
دو : زمانی که آن حق شرط در زمره شروطی نباشد که معاهده اجازه داده است.[۲]
اگر معاهده به هر یک از دولتهای طرف معاهده اجازه داده باشد حق حاکمیت خودش را در قبال بعضی مقررات معاهده حفظ کند و محدودیت دیگری هم قائل نشده باشد ، اصل براین است که همه دولتهای طرف معاهده رضایت خود را از پیش نسبت به این قبیل محدودیتها اعلام کردهاند.
اگر معاهده اساسنامه سازمان بینالمللی باشد ، تنها زمانی که این اساسنامه محدودیتی در نظر نگرفته باشد، وارد کردن شرط بر معاهده باید به تصویب رکن صلاحیت دار سازمان برسد. به محض اینکه رکن صلاحیت دار آن شرط را پذیرفت ، مانند آن است که تمام دولتهای عضو سازمان آن محدودیت را پذیرفتهاند.
( بند ۳ ماده ۲۰) [۳]
اما اگر شرط « حقوق محفوظ» را دولتهای دیگر قبول نکرده باشند ، در این حالت ، معاهده فقط میان دولتی که حق یا حقوقی را برای خود محفوظ داشته و دولتی که آن را پذیرفته است به صورت محدود اجرا میشود.
امااگر به دلیل شمار محدود دولتهایی که در مذاکرات مربوط به تهیه و انعقاد آن معاهده شرکت داشتهاند، معاهده مستلزم آن باشد که به صورت کامل به اجرا در بیاید و یا موضوع و هدف معاهده چنین اقتضاء کند که معاهده باید کامل اجرا شود ، دولت شرط گذار تنها زمانی میتواند عضو معاهده
شود که همه آن دولتها شرط « حقوق محفوظ » او را بپذرند ، در غیر این صورت نمیتواند به آن معاهده ملتزم شود . ( بند ۲ ماده ۲۰)[۴]
بند ۴ ماده ۲۰ نیز مقرر میدارد: زمانی که حق شرطهای ابرازی مشمول بندهای ۱ و ۲ و۳ ماده ۲۰ نشوند و معاهده نیز نحوه دیگری را مقرر نکرده باشد:
الف) وقتی یکی از کشورهای عضو معاهده ، حق شرط کشور دیگر را قبول کند، در صورت لازم الاجرا شدن معاهده نسبت به آنها در مقابل هم طرف معاهده محسوب میشوند.
ب) وقتی یکی از کشورهای عضو معاهده با حق شرط یک کشور مخالفت کند، این مخالفت مانع لازمالاجرا شدن معاهده بین کشور مخالفت کننده و کشوری که قائل به شرط شده است نمیشود مگر آنکه مخالفت کننده قطعاً منظور خود را از مخالفت ابراز کرده باشد.
ج) اقدامی که رضایت دولت را مبنی بر التزام در قبال یک معاهده منعکس کند و مضافاً متضمن حق شرطی باشد ، به محض آن که حداقل یک کشور متعاهد دیگر حق شرط را بپذیرد اثر قانونی خواهد داشت.
از بند « الف» نسبی بودن حق شرط میان کشور شرط کننده و شرطگذار استنباط میشود و میتوان چنین نتیجهای گرفت که به محض اینکه حق شرط از طرف یکی از طرفین معاهده مورد پذیرش قرار گیرد، حق شرط قوت قانونی پیدا میکند. بنابراین بند ، اعتبار حق شرط در گرو پذیرش آن توسط یکی از طرفین معاهده است . از طرفی در بند «ج» ماده ۱۹ کنوانسیون وین حق شرط را در صورت عدم مغایرت با موضوع و هدف معاهده معتبر میداند.
از این دو میتوان دو برداشت نمود: اول اینکه بند ۴ ماده۲۰ دلالت براین دارد که حتی اگر حق شرط با موضوع و هدف معاهده مغایر باشد باز هم چنانچه یکی از کشورهای طرف معاهده آن را قبول کند معتبر است . و دوم اینکه دو مقرره فوق مغایرتی با هم ندارند بلکه کنوانسیون وین برآن بوده که تشخیص مغایرت یا عدم مغایرت حق شرطها با موضوع و هدف معاهده را به هر یک از کشورها واگذار کند.
اگر چنین برداشتی را درست تلقی کنیم به این نتیجه میرسیم که کشورها براساس منافع فردی و بیتوجه به موضوع و هدف معاهده ، حق شرطهایی را میپذیرند و یا با آنها مخالفت میکنند.
صحیح پنداشتن این برداشت این نتیجه را در برخواهد داشت که قسمت «الف» بند ۴ ماده ۲۰ کنوانسیون به طور ضمنی بند «ج» ماده ۱۹ را فسخ کرده است . قسمت «ج» بند ۴ همین ماده نیز میتواند به عنوان دلیلی برای تایید برداشت مورد نظر باشد. چون این مقرره نیز اعتبار حق شرط و آغاز اثر قانونی آن را بدون آن که آن را مقید به موضوع و هدف معاهده کند از زمانی میداند که حداقل یک کشور متعاهد ، حق شرط یک کشور شرطگذار را پذیرفته باشد.
با این اوصاف اینگونه به نظر میرسد که قصد منعقدکنندگان معاهده ایجاد یک سیستم انعطاف پذیر بوده است و براساس آن اعتبار حق شرط ارائه شده صرفاً مشروط به پذیرش از سوی هر یک از کشورهای متعاهد است.[۵]
کنوانسیون وین در قسمت « ب» بند ۴ ماده ۲۰ مقرر میدارد:
«اعتراض دیگر کشورهای متعاهد به حق شرط مانع از آن نیست که معاهده میان کشور معترض و کشور شرط کننده اجرا شود.»
از این قاعده اینگونه استنباط میشود که معاهده بین دولت شرط گذار و دولت معترض به آن فقط در بخشهایی از معاهده که موضوع حق شرط است برقرار نمیشود و سایر بخشهای معاهده اجرا خواهد شد. در ادامه گفته شده : مگر آن که کشور معترض ، قصد مخالفت و اعتراض خود را صریحاً و قطعاً بیان کند. از قسمت اخیر میتوان به این نتیجه رسید که لازم الاجرا شدن معاهده بستگی کامل به اراده دولت مخالفت کننده خواهد داشت و دامنه اجرای معاهده نسبت به دولت شرطگذار بستگی به حدودی دارد که کشور مخالفت کننده تعیین میکند. نکته قابل توجه این است که حق شرط فقط در معاهدات چند جانبه اعمال میشود، اعمال حق شرط در معاهدات دو جانبه به منزله امتناع از قبول ایجاب است و مستلزم تجدید مذاکره در مورد مفاد مقرره پیشنهادی است . استفاده از حق شرط در معاهدات چند جانبه کاملاً اصولی و مشروع است و کشورها میتوانند در مورد معاهدات چند جانبه هر شرطی که لازم باشد را اعلام کنند.
دیوان بینالمللی دادگستری در رأی ۲۰ فوریه ۱۹۶۹ در قضیه فلات قاره دریای شمال اعلام کرد:
مقررات عام بینالمللی را به لحاظ طبیعتی که دارند باید به طور یکسان در قبال کلیه اعضای جامعه بینالمللی به اجرادرآورد نمیتوان این قبیل قواعد را تابع حق شرط یک جانبه یا اراده و منافع یکی از اعضای جامعه بینالمللی قرار دارد.
فصل سوم: حق شرط در کنوانسیون وین ، رویه قضایی بین المللی و رویه دولت ها
۱-۳ آثار حقوقی ابراز و اعتراض به حق شرط
۱-۱-۳ آثار حقوقی حق شرط
بند ۱ و ۲ ماده ۲۱ کنوانسیون وین ۱۹۶۹ بیان میکند :
«۱- حق شرطی که نسبت به طرف دیگر معاهده طبق مواد ۱۹ و ۲۰ و ۲۳ صورت گرفته باشد :»
الف ) برای کشوری که به حق شرط اقدام نموده ، آن قسمت و به همان میزان از مقررات معاهده را که موضوع حق شرط قرار گرفته است و در رابطه با طرف دیگر تعدیل میکند…
ب) حق شرط مقررات معاهده را برای سایر طرفهای معاهده و در روابط میان خودشان تغییر نمیدهد.»
بند ۱ ماده مذکور اشاره به قاعده «تأثیر متقابل» دارد که به موجب این قاعده ، کشور شرطگذار و کشور پذیرنده شرط از حقوق و تعهدات ناشی از حق شرط بهرهمند میشوند.
با این اوصاف اگر کشور شرطگذار به واسطه حق شرط اعمالی از مزایا و معافیتهایی بهرهمند شود متقابلا ً کشور پذیرنده شرط نیز از همان مزایا و معافیتها برخوردار میشود.[۶]
بند ۲ این ماده نیز اشاره به قاعده «نسبی بودن آثار حقوقی حق شرط» دارد.
طبق این قاعده آثار حقوقی حق شرط فقط بین کشور شرط گذار و کشور پذیرنده شرط میباشد. و به هیچ وجه سایر طرفهای معاهده را تحت تأثیر قرار نمیدهد.
[یکشنبه 1399-01-31] [ 08:48:00 ق.ظ ]
|