خرید اینترنتی فایل تحقیق : |
خرید اینترنتی فایل تحقیق :
زنان در مدیریت
اخیراً حضور زنان در ردههای مدیریت چشمگیرتر شده است. ور ود آنان به ردههای بالای سازمانی مسائل بسیاری را با خود به همراه داشته است. با وجود اینکه تعداد زنان در نیروی کار روبه افزایش است، اما پیشرفت آنها در مشاغل مدیریتی محسوس نبوده است. این در حالی است که تحقیقات انجام شده برای شناخت برتری مردان در مدیریت، وجه تمایزی را برای مدیر بودن انحصاری مردان قائل نیست. پژوهشها نشان میدهد مدیریت آینده نیازمند استفاده بیشتر و کارآمد از نیروی بالقوه زنان در مدیریت است (گیوریان، ۱۳۸۶).
مطالعات انجام شده نشان میدهد «سقف شیشهای[۱]» بسیاری از زنان را از بالا رفتن به سوی مناصب مدیریتی و رهبری باز میدارد(رانسر[۲]،۱۹۹۰) «سقف شیشهای» نگرشها و تعصبهای منفی است که مانع از آن میشود زنان و گروههای اقلیت ورای یک سطح خاص در سلسله مراتب سازمانی بروند(سنزو و روبینس[۳]، ۲۰۰۱).
یک مانع عمده برای زنانی که مایلاند به پستهای مدیریتی برسد، وجود محدودیتهایی است که از سوی جامعه، خانواده و خود زنان بر آنها تحمیل، میشود. برخی محققان به تعدادی از این محدودیتها به عنوان افسانهها اشاره میکنند که عقاید از قبل تصور شده و یا مفاهیم بدون پشتوانه علمی و منطقی هستند. به عنوان نمونه اغلب به زنان گفته میشود که وابسته، بیاراده، شکننده، غیرتهاجمی، غیررقابتی، درونگرا، تلقینی، حساس و تخیلی هستند. اگر چه برخی از این نگرشها شاید برای زنان خوشایند باشد، اما بسیاری از آنان به عنوان موانعی واقعی برای آنهاست.
۲-۴ نگرشهای در راستای عدم انتصاب زنان در پست های مدیریتی
اولین نگرش، دیدگاه شخص گراست. این دیدگاه، دلیل محدود بودن پیشرفت شغلی زنان را در عواملی میداند که درون جنس مونث وجود دارد. این بدان معنی است که مشخصه ها و رفتارهای خاصی که توسط زنان انجام میشود. باعث عدم پیشرفت آنها میشود. به عنوان نمونه، ارتباط میان جنسیتها میتواند به مشکلاتی که زنان در کار مواجه هستند، بیفزاید. زنان و مردان هم در ارتباطات شفاهی و هم غیرشفاهی به طور متفاوتی ارتباط برقرار میکنند. در نتیجه این طور درک میشود که زنان دارای توان کمتری در ارتباطات هستند. اشاره شده است که علاوه بر صفحات مشخصه و رفتارهای زنان که ناهماهنگ با مناصب مدیریت ارشد سازمان هستند، گرایشهایی که زنان از لحاظ اجتماعی به سوی آنها سوق پیدا میکنند، مانند خانوادههای آنها، مسیرهای پیشرفت شغلی، سازمانها، زیردستان و نقش رهبری مدیریتی آنها برخلاف نیازهای پست مدیریت رده بالای سازمان است.
دومین نگرش، فرایند اجتماعی شدن فرهنگی است. این فرایند زنان را به سوی کارهای حرفهای سوق میدهد نه مشاغل مدیریتی و این نمونهها وجود نقشهای قالبی را تقویت میکند (یعنی برای ساختار هر جنسیتی یکسری مشاغل مناسب است). بر اساس فرایند اجتماعی شدن فرهنگی، تمایل زنان به مدیریت تا اندازه زیادی کمتر از مردان است. دیگر عواملی که در این نگرش بر عدم پیشرفت زنان تأثیر دارند، عبارتاند از: تأثیر بالقوه شغل بر زندگی خانوادگی، تضاد نقش، فقدان مدلهای نقش و ناامیدی که از سوی مشاوران آموزشی چه در دبیرستان و یا در دانشگاه دریافت میکنند. جامعهپذیری زنان طوری است که زنان را فاقد اعتماد به نفس و تصمیمگیری برای رقابت با مردان در جهت اهداف شغلی بار میآورد (رابرتسون، ۱۳۷۷). از دلایل دیگری که زنان کمتری در مدیریت رده بالای سازمان وجود دارند، میتوان به تبعیضهای موجود در محل کار اشاره کرد. نابرابری در پاداشها و ایجاد فرصت پیشرفت برای زنان و به کارگیری دوستان قدیمی در پستها، زنان را از رسیدن به مقامهای مدیریت دور میسازد. تبعیض میتواند به صورت ساختارها، خطمشیها، شبکههای غیررسمی و فرهنگهای سازمانی باشد که آنقدر مرد سالار هستند که مانعی برای زنان میشوند تا در سازمان ارتقا یابند. در مطالعهای که توسط «کانینگز» و «مونت مارکت» انجام شد، نشان داد مردان ترفیعهای بیشتری را در هر سال نسبت به زنان به دست میآورند. اکثر این ترفیعها به خاطر شبکههای غیررسمی با مافوق در سازمان است. علاوه بر اینها مانع دیگری که زنان با آن روبه رو هستند، فقدان فرصت برای کسب تجربههای لازم در محیط کار است. این امر اغلب بخاطر فقدان مشاور و حامی برای زنان در سازمان است. یک حامی میتواند معلم و پشتیبان زنان در محیط کار باشد. نگرش سوم، نگرشهای منفی و قالبی است که جامعه نسبت به زنان شاغل دارد. تحقیقات نشان میدهد که زنان از گرانباری نقش خود نسبت به همراها نشان سخن میگویند. توضیح سه مورد در این زمینه لازم است. اول، زنان کار فیزیکی بیشتری را در امور خانهداری نسبت به مردان انجام میدهند. دوم، زنان اهمیت فوقالعادهای برای وظایف خانهداری قائل هستند. سومین و مایوس کنندهترین عامل آن است که شغل مرد در هر صورت مهمتر از شغل زن تلقی میشود. به طور کلی تمام نگرشهایی که عدم پیشرفت زنان در مشاغل مدیریتی را حمایت میکنند، نشانگر این موضوعاند که اگر چه تعداد زنان در نیروی کار خصوصاً در دهههای اخیر افزایش یافته است، اما این پیشرفت به هیچ وجه در زمینه افزایش آنها در مشاغل رده بالای سازمان نیست.
۲-۵ باورهای جامعه
از جمله این مسایل که هنوز هم عدهی زیادی حتی در میان زنان طرفدار آن هستند، این باور است که زنان برای کار و بویژه مدیریت در محیطهای اقتصادی و صنعتی مناسب نیستند و بهتر است به کارهای دیگر از جمله فرهنگی و آموزشی بسنده کنند. آیا این باور درستی است؟ برای یافتن پاسخ ابتدا از آقای سهیل میزانی خواستیم در این باره توضیح دهد. وی گفت پیش از پاسخ به این پرسش ترجیح میدهند مقدمهای را تحت عنوان تبعیض میان زنان و مردان یا نابرابری و مواردی از این دست بیان کند و افزود: اصولاً بحث در خصوص جایگاه زنان به طور معمول از اشاره به موضوع تفاوتهای مابین دو جنس آغاز میشود، در نهایت به وجود عدم تساوی و تبعیض و نابرابری بین دو جنس و تفوق غیر اصولی و غیرمنطقی مردان ختم شده و مردان همیشه به صورت یک موجود متعرض به حقوق زنان و زنان نیز به عنوان افرادی همیشه مظلوم مطرح میشوند.بدین ترتیب و با این چنین نتیجهگیری و به صورتی واضح همیشه بحث حول محور دستیابی زنان به حقوق از بین رفته و پایمال شدهشان خواهد بود.
در حالی که به نظر من تفاوت بین زنان و مردان که امری طبیعی و واضح بوده و غیرقابل انکار، نه به معنای برتری یکی بر دیگری است بلکه این تفاوت ذاتی باعث بروز تواناییهای ویژهای در یک جنس نسبت به جنس دیگر است. این موضوع در خصوص مردان نیز صادق بوده و مردان نیز در بسیاری از موارد فاقد بسیاری ویژگیهای زنان هستند. اگر بخواهیم در این خصوص نیز موضوع را فقط از دیدگاه تبعیض و نابرابری بررسی کنیم، بایستی این گونه نتیجهگیری کنیم که حقوق مردان نیز در مواردی پایمال شده است. در حالی که تفاوت بین زنان و مردان و تفاوت بین ویژگیهای این دو جنس و قابلیتهای آنان امری طبیعی بوده و نبایستی همیشه از منظر نابرابری و تبعیض به آن نگاه کرد. وی سپس به پاسخ خود اشاره کرد و گفت: به نظر من در صورتی که بخواهیم به این سوال با یک کلمه پاسخ بدهیم، پاسخ خیر است و زنان نیز همچون مردان میتوانند مدیریت محیطهای صنعتی و اقتصادی را در دست داشته و موفق نیز عمل نمایند.
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-01-30] [ 10:43:00 ب.ظ ]
|