دانلود پایان نامه مدیریت با موضوع تعریف اندیشهی استراتژیک |
دانلود پایان نامه مدیریت با موضوع تعریف اندیشهی استراتژیک
تعریف اندیشهی استراتژیک
اندیشهی استراتژیک فردی شامل کاربرد قضاوت تجربی برای جهت گیریهای آتی است. اندیشه استراتژیک شامل هماهنگی در اندیشههای خلاق است که سازمان را قادر میسازد تا بر اساس روالی منطقی به سوی آینده گام بردارد. منظور از اندیشه استراتژیک آن است که بنگاهها را در برخورد با چالشهای مختلف اعم از اینکه قابل پیش بینی باشد یا نه یاری نماید. اندیشهی استراتژیک به دلایل زیر مهم است :
۱- بر پایهی قضاوت است، حتی اگر بر پایه اطلاعات ناکافی باشد، کارکرد مهمی است که هر سازمان از مدیران انتظار دارد.
۲- برای آنکه در عمل مؤثر باشد، به قضاوت جمعی تصمیم گیران سازمان نیاز دارد تا دورنمای روشنی از جهتگیری آینده سازمان ترسیم نمایند.
۳- دورنمای سازمان بیشتر بر این اساس است که تصمیم گیران کلیدی سازمان، هر تحلیل سیستماتیک را چگونه در مییابند و احساس می کنند.
۴- اندیشهی استراتژیک منجر به طرح و تدوین ارزشها، رسالت، دورنما و استراتژیهای سازمان میشود که بیشتر پایهی الهامی (بر پایه احساس) و کمتر اساس تحلیلی (بر پایه اطلاعات) دارد.
۵- تفاهم اعضای تیم برنامهریزی در خصوص موارد فوق، پیش نیاز اساسی برای برنامهریزی اثر بخش خواهد بود. در واقع، اندیشهی استراتژیک پایهای برای تصمیمگیری استراتژیک است، بدون وجود این پایه، تصمیمات و عملیات بعدی موجب اغتشاش و ضعف سلامت در سازمان شما در آینده خواهد شد.
۲-۲-۵-۲- عوامل مؤثر بر اندیشه استراتژیک
اندیشهی استراتژیک عمدتاً فرآیندی الهامی- احساسی است، نه نوعی برنامهریزی طولانی مدت یا تکنیکی، در ابتدا لازم است اعضای تیم مدیریت هر سازمان دیدی مشترک نسبت به طبیعت و جهتگیری سازمان خویش داشته باشند، اصولی مشترک بر روند امور سازمان را پذیرا باشند و در مورد راهی که برای کسب اهداف انتخاب میکنند، اشتراک نظر داشته باشند. اندیشهی استراتژیک بدون تکیه بر جنبههای عملی، تنها زمینهساز رؤیایی برای آیندهی سازمان است. در فرآیند اندیشه استراتژیک لازم است به چهار عامل مهم ارزشها، رسالتها، دورنما و استراتژی بپردازیم:
۱- ارزشها نشانگر اعتقادات فلسفی مدیرانی است که مسئولیت رهبری سازمان به سوی موفقیت را بر عهده دارند. ارزشها به عنوان اساسی برای اندیشه مدیران درباره رسالت، دورنما و استراتژی محسوب میشود.
۲- رسالت بیانیهای است که به شرح سازمان، طبیعت کاری که بدان مشغول هستید، فلسفه وجودی سازمان، خدماتی که ارائه میدهید و اصول و ارزش های حاکم بر کار میپردازد.
۳- دورنما نشانگر اعتقاد و باور به آیندهای است که برای آینده سازمان با دید مشتریان، کارکنان، مالکان و سایر ذینفعان طرح شده است.
۴- استراتژی شامل راه و جهتی است که سازمان باید طی نماید. نیروی حرکت و سایر عواملی است که کمک میکند تا بتوان درباره محصولات آینده، خدمات آتی و بازار تصمیم گرفت (طبیعی و ملکی، ۱۳۸۲: ۲۰۱).
۲-۲-۶- برنامه ریزی استراتژیک در حقیقت استراتژیک نیست
مشکل مهمی که در سازمانهای امروز وجود دارد، ناتوانی آنها در تفاوت گذاری بین «برنامه ریزی» و «استراتژیسازی» است. خروجی فرایند برنامهریزی استراتژیک بدون وجود تفکر و بصیرت برنامهای بیش نیست. هنگامی که تفکر و بصیرت استراتژیک وجود داشته باشد میتوان امیدوار بود خروجی فرایند برنامهریزی استراتژیک نیز استراتژی خلاقانه و اثربخش باشد. بصیرت عبارت است از آیندهای واقعگرایانه، محقق الوقوع و جذاب برای سازمان و به عبارت دیگر بیان صریحی است از سرنوشتی که سازمان باید به آن سمت حرکت کند (علی احمدی و دیگران، ۱۳۸۷: ۲۲).
برنامهریزی مرتبط با برنامه اجرایی تهیه کردن است و نه کشف و خلق. برنامهریزی کار تکنوکراتهاست و استراتژیسازی کار خیال پردازان و اهل نظر و کشف و خلاقیت. واگذاری مسئولیت خلق استراتژی به برنامهریزان به مثابه آن است که از یک بنا خواسته شود تا پیتای میکل آنژ را خلق نماید.
در بیشتر بنگاهها، برنامهریزی استراتژیک، مراسمی است منطبق با منطق تقویمی و نه جستجویی عمیق برای کشف امکانات و استعدادهای انقلاب. فرایند طراحی استراتژی ببیشتر گرایش به فروکاهی دارد و در حقیقت واگشت گراست، ضمن اینکه مبتنی بر قواعدی ساده و من درآوردی است. این فرایند «از امروز به پیش» کارساز است نه «از آینده به امروز» و در واقع، به طور ضمنی فرض میکند که آینده کم و بیش شبیه حال خواهد بود. در این شیوه برنامهریزی تنها جزیی ناچیز از میثاقهای صنعت زیر سؤال می رود و لذا این گونه طراحی استراتژی، عمدتاً به صورت فرا افکنی و روند نگاری خواهد بود. این فرایند برنامهریزی عمدتاً نخبهگرایانه است و فقط از نسبت کوچکی از استعدادهای خلاقانه سازمان بهرهبرداری میکند. وقتی هدف کلی طراحی استراتژی، بسیار نازلتر از انقلاب در امور سازمان باشد، بدیهی است که فرایند برنامهریزی و طراحی استراتژی، بسیار سهل و ساده خواهد بود. در امر برنامهریزی و طراحی استراتژی، به ندرت نوآوری صورت گرفته است. به همین جهت است که واحدهای برنامهریزی سازمانها غالباً متروک مانده و بنگاههای مشاوره نیز هر روز کمتر درگیر استراتژی میشوند و بیشتر درامور اجرایی است که مشارکت و مشورت مینمایند.
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-01-30] [ 10:20:00 ب.ظ ]
|