در ۴ اکتبر ۱۹۵۷ هنگامی که رادیو مسکو اعلام کرد که اتحاد جماهیر شوروی یک قمر مصنوعی به نام اسپوتینک را در مدار زمین قرار داده است، امریکایی ها از این خبر  در شگفت ماندند، البته نه به خاطر اهمیت کار بزرگ انجام شده، بلکه بیشتر به این دلیل که اتحاد شوروی جلوتر از ایالات متحد امریکا و برای اولین بار به فضای ماورای جوّ،  راه یافته بود. اثر روانی و سیاسی اسپوتینک خصوصاً در امریکا وسیع بود، هر چند تعداد  اندکی در خارج از جوامع کوچک علمی و نظامی دو ابر قدرت، اهمیت کامل و مفهوم کار  بزرگ اتحاد شوروی را درک کردند. عکس العمل نخبه های سیاسی هر دو قدرت در حال رقابت برای تفوق جهانی، هیچ تردیدی باقی نگذاشت که آنها به اسپوتینگ و موشکی که آن را به داخل مدار راند، به عنوان یک ابزار نظامی انقلابی با نتایج استراتژیکی هیبت انگیزی می نگرند، و ابداً آن را یک پیروزی برای دانش جهانی تلقی نمی کنند. جان  فاستر دولز، وزیر خارجه وقت دولت امریکا، پرتاب اسپوتینک را به عنوان در جهت  تنازع میان امپریالیسم کمونیست و جهان آزاد[۱]تعبیر کرد.

 

با توجه«دولز» برای افکار عمومی احساس حقارت و خشم از چهره امریکا زدوده  شد، و عزم تازه ای برای راهیابی به فضا ایجاد شد.

مارشال اتحاد شوروی، اس اس بریوزوو در ارزیابی خود از این حادثه تاریخی، به طور کنایه آمیزی به دنیا متذکر شد که اکنون میسر شده است که با تسلط از زمین، موشک هایی از ماهواره ها در هر زمان دلخواه و در هر نقطه ای از خط سیر آنها پرتاب شوند.[۲]

به رغم مبالغه مارشال، تردیدی وجود نداشت که از این پس در سیاره ما جایی  دور از دسترس موشک های اتمی نخواهد بود.

گفتار اول :  مفهوم فضای ماورای جو
به سادگی می توان بیان داشت که هوا- فضا، فضایی است که در آن هوا وجود دارد. به طور ساده تر می توان بیان داشت که هوا- فضا به مفهوم بالا رفتن در فضا از قلمرو هوایی یک دولت و فرود آمدن به سمت زمین به صورت مخروط وارونه ( در قلمرو همان کشور ) است. این نظریه بر اساس ریاضیات پیشرفته و بر اساس این نظریه است که پرواز هوایی در جایی صورت می گیرد که هوا یا اتمسفر وجود دارد. اتمسفر دارای اجزای ذیل است: « اولین لایه آن « تروپوسفر »[۳]  است که از سطح دریا تا ۱۰ کیلومتر بالای آن می باشد. سپس « استراتوسفر »[۴]  قرار دارد که از ۱۰ کیلومتر تا ۴۰ کیلومتر بالاتر از سطح دریا است. لایه سوم « اینوسفر »[۵]  است که از ارتفاع ۴۰ متری تا ۳۷۵ کیلومتری از سطح دریا را در بر می گیرد. لایه چهارم آن « اگزوسفر »[۶] است که از ارتفاع ۳۷۵ کیلومتری تا ۲۰ هزار کیلومتری از سطح دریا را شامل می شود. « با توجه به این تقسیم بندی می توان بیان داشت که پرواز زیرمداری که تا حدود ارتفاع ۱۰۰ کیلومتری ماورای سطح  زمین اوج می گیرد، در واقع سفری پایین تر از سطح « اینوسفر » است. این امر ما را به این نتیجه می رساند که این نوع پروازها، جزو پروازهای ماورای جوی هستند. اما برخی بر این باور هستند که این نوع پروازها به دلیل اینکه از اتمسفر زمین خارج نمی شوند، پس جزو پروازهایی هستند که در هوا- فضا صورت می گیرند.

کمیته استفاده صلح آمیز از فضای ماورای جو سازمان ملل ( UNCOPUOS )[7]  یکی از اجلاس

 

های سازمان ملل است که در آن جنبه های فنی و قانونی فعالیت های فضایی مورد بررسی قرار می گیرد که دارای اثرات جهانی هستند. اگر چه از سال ۱۹۶۲ تا به حال بارها جلساتی را برگزار کرده است، اما تا به حال نتوانسته درباره تعریف و تحدید حدود فضای ماورای جو به نتیجه ای برسد. لازم به ذکر است که کمیته فرعی آن از طریق یک گروه کاری به موضوع تحدید حدود و تعریف فضای ماورای جو پرداخت و موضوعات قانونی مرتبط با فضاپیماها را مورد بررسی قرار داد. در این راستا پرسش نامه ای را تهیه و برای تمام دولت های عضو سازمان ملل ارسال کرد، نتایج بدست آمده از پاسخ های ارسالی و تحلیل آن ها با توجه به ملاحظات تاریخی مرتبط با فضای ماورای جو را می توانید در شبکه اطلاعاتی OOSA ملاحظه کنید.[۸]

با توجه به بحث های صورت گرفته در کمیته استفاده صلح آمیز از فضای ماورای جو سازمان ملل، در طول این سال های متمادی، سؤالی که درباره پروازهای زیر مداری مطرح می شود این است که آیا میزان صعود عمودی آن ها در فضای ماورای جو، برای تعیین قابلیت اجرای حقوق هوایی یا عهدنامه های حاکم بر حقوق فضا تأثیری دارد ( رویکرد متخصصان امور فضایی ) و یا اینکه نوع فعالیت های انجام شده توسط آن ها تعیین کننده است؟ ( رویکرد عمل گرایان ) طرفداران گروه دوم بر این باور هستند، فقط پروازهایی در هوا- فضا صورت می گیرند که از فضای زیرمداری عبور می کنند و برای حمل و نقل زمین به زمین هستند و فقط پروازهایی در هوا- فضا صورت می گیرند که اصول و قواعد حقوق هوایی بر آن ها حاکم است.

به این ترتیب می توان بیان داشت، یک پرواز زیرمداری، پروازی است که تا ارتفاع خاصی اوج می گیرد. اما این اوج گیری تا اندازه ای نیست که برای قرار گرفتن یک سفینه در مدار زمین لازم است. به دلیل اینکه خط سیر پروازهای زیرمداری در قانون آمریکا به صورت یک پرواز ارادی و اختیاری تعریف شده است که شامل پرتاب یک سفینه و برگشت آن می گردد. اگر چه بخشی از این نوع پروازها بالاتر از جو زمین صورت می گیرند، اما از جو زمین به اندازه ای خارج نمی شود که بتواند در مدار زمین قرار گیرند.

سفینه فضایی شماره یک[۹] در سال ۲۰۰۴ به بازار آمد که اولین سفینه خصوصی برای پروازهای زیرمداری بود. این سفینه فضایی در طول دو هفته مبادرت به حمل باری هم وزن سه انسان بزرگسال، برای حدود ۱۰۰ کیلومتر بالاتر از سطح دریا نمود و جایزه X انصاری[۱۰]  را برنده شد. برای انجام چنین سفری، این سفینه فضایی ابتدا برای مدت یک ساعت، در حدود نه و نیم مایل ( ۵۰ هزار فوت ) را از جایی طی کرد که پرتاب شده بود و سپس بخشی از مسیر را لیز خورد و برای ۸۰ ثانیه به صورت عمودی با موتور موشکی تا ارتفاع ۶۲ مایل اوج گرفت تا اینکه بتواند با سرعت بیش از ۳ مایل  به دور زمین پرواز کند. سپس می بایست سرعت خود را کم کند تا اینکه بتواند به همان محل پرتاب خود بازگردد. [۱۱]

به طور کلی سفینه فضایی شماره یک، همانند یک هواپیما یا طیاره در طی انفجار موشکی با توجه به عکس العمل در قبال فشار هوا حرکت نمی کند. این امر بدین مفهوم است که در قسمتی از مسیر خود را بر اساس کنترل ایرودینامیکی اوج می گیرد تا اینکه بتواند به بالای جو زمین و به فضایی برسد که غلظت هوا به اندازه ای نیست که یک هواپیمای معمولی بتواند در آن پرواز کند. این سفینه پس از لیز خوردن برای ورود مجدد به اتمسفر زمین از خاصیت ایرودینامیکی استفاده نموده و به محل پرتاب خود در یک باند فرود معمولی بر روی زمین فرود می آید.

گفتار دوم : نظامی کردن فضای ماورای جو،  منابع و تکامل تدریجی
از اولین روزهای آغاز عصر فضا، ایالات متحده امریکا و اتحاد شوروی(جمهوری فدرال روسیه فعلی) آلات و ادوات مختلفی را طراحی کرده و در مدار قرار داده اند تا از  نیازهای مربوط به آرایش نظامی تاکتیک ، عملیاتی و استراتژیکی خود پشتیبانی کنند.

مدت زیادی قبل از ظهور اسپوتینک، به رغم مخالفت عمومی ، برنامه های فضایی  اتحاد شوروی و امریکا، از ابتدا ماهیت نظامی داشت و همیشه این برنامه ها با ملاحظات نظامی پیش برده شده است تا ملاحظات علمی و غیر نظامی . دو ابر قدرت با مستثنی  کردن توسعه محدود سلاح های ضد ماهواره ای- که ظاهراً به حال تعلیق در آمده است. به فعالیت های فضایی خود ادامه داده اند. سامانه های موجود نظامی ماهیتاً غیر تهاجمی  هستند، با اینکه تا به امروز فضای ماورای جو به طور شدیدی نظامی شده است ولی  عاری از سلاح بوده است.[۱۲] عدم مسابقه تسلیحاتی در آن محیط اغلب به عنوان نتیجه تفاهم ضمنی میان آمریکا و روسیه تعبیر شده است چون که منافع مشترکی در حفظ ماهواره های نظامی خود دارند از طرف دیگر بعضی ها نبودن مسابقه تسلیحاتی در فضا را نتیجه اقتضای منافع ملی،  بی انگیزگی و قیود فنی می بینند که در مواقع مهمی با موافقتنامه های رسمی پشتیبانی  شده است.

تا جایی که به ایالات متحد مربوط می شود برنامه های مربوط به نظامی کردن فضا  ممکن است طراحی و اجرا شود. در ۲ مه ۱۹۴۶ مطالب منتشر شده توسط گروهی از  متخصصان «پروژه RAND» با تجزیه و تحلیل مهندسی  از مکان طراحی یک ماهواره، نشان می داد که این کار امکان پذیر و دارای ارزش نظامی زیادی خواهد بود. [۱۳]

مطالعات بیشتری توسط « RAND»(اکنون مرکزی برای پشتیبانی فکری در ارتباط نزدیک با پنتاگون و آژانس های اطلاعاتی امریکاست) انجام شد و به این نتیجه رسید که  ماهواره ای بسازند تا بتواند به عنوان وسیله شناسایی عمل کند.

کاربر روی طرح، با رعایت ملاحظات اطلاعاتی زیاد به حد کافی پیشرفت کرد تا  اینکه آیزنهاور در ۲۹ جولای ۱۹۵۵ اعلام کرد ایالات متحد درصدد است تا یک قمر مصنوعی را به عنوان بخشی از برنامه سال بین المللی ژئوفیزیک (IGY[14]) ، به فضا پرتاب کند.

در ۳۰ جولای ۱۹۵۵ اتحاد شوروی اعلام کرد که آنها هم ماهواره ای را در قالب برنامه «IGY» به فضا پرتاب خواهند کرد هر دو اعلامیه از توجه جهانی دوری جستند. البته تا زمان پرتاب اسپوتینک، هر گونه ذکری از واژه فضا توسط مقامات رسمی ایالات  متحد ممنوع بود. این مطلب بیشتر به خاطر پنهان کردن واقعیت حضور ایالات متحد در  قسمت فضایی «IGY» بود که عبارت می شد از ساخت راکت های برد بلندی که قادر به  حمل ماهواره های نظامی و کلاهک های هسته ای به هزاران کیلومتر دورتر  در فضا  بودند.[۱۵]

اتحاد شوروی هم این حقیقت را پنهان کرد که طرح آن کشور برای پرتاب ماهواره علمی بیشتر مبتنی بر تمایل نظامی بوده است.

اولین شرح محدود درباره برنامه ماهواره شناسایی ایالات متحد و استفاده نظامی از فناوری فضایی در اوایل سال ۱۹۵۷ در مطبوعات آمریکایی پدیدار شد. در پی پرتاب  اسپوتینک۱، اشاره های محتاطانه ای در جلسات تحت سانسور کنگره آمریکا نسبت به این برنامه دیده می شد. برنامه موسوم به « SAMSON[16]» (سامانه نظارت ماهواره ای و  موشکی)، اولین سامانه شناسایی فضا پایه بود که در اواخر سال ۱۹۶۱ عملیاتی شد.

به زودی دریافتند که هر ماهواره ، موارد استفاده بی مانندی را برای نظارت، فراهم خواهد کرد.

سرعت بیش از ۱۷۰۰۰ مایل در ساعت، فضا پیما را قادر می سازد که از مناطق  وسیعی در مدت کوتاهی نقشه برداری کند، و ارتفاع ۱۰۰ تا ۲۰۰ مایل به فضاپیما این امکان را می دهد که از منطقه ای به مساحت چندین هزار مایل مربع عکس برداری کند.  اولین استفاده نظامی از سفینه ها برای شناسایی باشد و دومین کاربرد آن در زمینه ارتباطات بود. دیگر موارد استفاده از آن به سرعت پیگیری شد. بعد از سال ۱۹۵۷ در  کمتر از دو دهه نیروهای مسلح ایالات متحد و اتحاد شوروی ، سامانه های ماهواره ای را برای مقاصد ناوبری، تعیین انفجارهای هسته ای در فضا، نمونه گیری هوا، جمع آوری  الکترونیکی اطلاعات و تعیین محل های پرتاب موشک ، در مدار قرار دادند.

در خلال آن مدت، فضا محیطی به شدت نظامی شد. از آن زمان، تولید همه این  سامانه ها، خصوصاً سامانه های ماهواره ای برای شناسایی ، ارتباطات و ناوبری با اهمیت بیشتری گسترش یافته است.

به یقین در ۱۹۶۷ ، سالی که معاهده فضا پا به عرصه وجود گذاشت، و درست یک دهه بعد از آغاز عصر فضا، ماهواره ها به صورت ابزارهای کامل و غیر قابل جایگزینی  برای نیروهای دفاعی دو ابر قدرت در آمدند . با الهام از آنها، دیگر کشورها، ابتدا فرانسه و  سپس چین نیز شروع به استفاده نظامی از فضا کردند.

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...