این فصل متشکل از چهار بخش می­باشد در بخش اول به مفهوم آزادی و زیر مجموعه­های آن می­پردازیم. در بخش دوم بحث عدم تبعیض مذهبی که یکی از چالشی­ترین مفاهیم است، بررسی می شود، در بخش سوم به عدم تبعیض بر اساس جنس، به عنوان مبحثی همیشه جاری در ادوار تاریخی و مورد اهتمام محافل حقوقی و غیر حقوقی، می­پردازیم. و در نهایت در قسمت آخر به دنبال تقریب دیدگاه­های حقوق بشری در اسلام با دیدگاه های جدید هستیم.
بخش اول: آزادی

در این بخش به بررسی مفهوم آزادی می­پردازیم که سه قسمت عمده را در بر می­گیرد. اول آزادی از بردگی دوم آزادی سیاسی و اجتماعی و سوم آزادی مذهبی. در هر کدام از این آزادی­ها با کنکاشی در اعلامیه جهانی حقوق بشر و نظام حقوقی اسلام البته با در نظر گرفتن میثاقین و اعلامیه جهانی حقوق بشر اسلامی قاهره، لایه­های اختلاف بررسی، علت تفاوت در نظام حقوقی اسلام با اعلامیه جهانی حقوق بشر و نیز اینکه منطق حاکم بر این دو نظام حقوقی نشات گرفته از چه می باشد؟ تبیین می­شود.

 

حق در یک جلوه آن، به معنای آزادی است از همین رو تحلیل مفهوم آزادی در تحلیل مفاهیم کلیدی حقوق بشر معاصر از اهمیت و جایگاه ویژه­ای برخوردار است.(کوسر،۱۹۹۱،۲۹۴) آزادی در مفهوم موسع، همانا قدرت بر اندیشیدن و یا انجام عمل توسط فرد براساس اراده و خواست خود است، آزادی را می­توان با واژه حق نیز ترجمه کرد.(فاطمی،۶۰،۱۳۸۲) آزادی کلمه­ی مقدسی است که تمام ملت­ها، اقوام و افراد بشر، طبعا خواستار حقیقت آن بوده و برای به دست آوردن معنی واقعی آن، همواره تلاش می­کردند. آزادی عبارت است از آنکه اشخاص بتوانند، هر کاری را که صلاح و مقتضی بدانند، انجام دهند مشروط بر اینکه اقدامات و عملیات آنها صدمه­ای به حق دیگران، وارد نساخته و با حقوق جامعه منافات نداشته باشد. منظور از آزادی شخصی این است که هر کسی حق دارد، همان طوری که خدا او را آزاد آفریده و به او اراده و اختیار داده است، سرنوشت زندگیش را شخصا تعیین کند و تحت نفوذ جابرانه­ی دیگران، قرار نداشته باشد. این قسم از آزادی، از نظر اسلام به عنوان یک حق طبیعی برای افراد بشر شناخته شده و بایستی تمام مردم، در حفظ این حق کوشیده و از تضییع آن جلوگیری جدی به عمل آورند. گروهی تنها به این دلیل که طبیعت پوست بدنشان را سیاه کرد، یا نیروی بدنی بیشتری برای کار کردن دارند، یا از فرزندان اسرائیل نیستند، یا مانند طبقه­ی چودر و نجس­ها که از قسمت سفلای برهما آفریده شده ­اند، بایستی همیشه اسیر و برده دیگران بوده و از آزادی به طور کامل محروم باشند. اسلام با این گونه افکار انحرافی شدیدا مبارزه می­ کند و این طرز تفکر را به کلی غلط و نادرست می­داند. اسلام معتقد است تمام افراد بشر، از نسل یک پدر و یک مادر هستند و هیچ گونه امتیازی جز از نظر شایستگی و تقوی نسبت به دیگران نداشته و همه و همه در حقوق انسانی که بارزترین مصداق آن، آزادی شخصی افراد است با هم برابر و یکسانند.

 

در مورد آزادی هم می­توان گفت که بشر تا آنجا که بر ضد خود نیز طغیان علمی، اخلاقی و فرهنگی کند، آزادی به دست آورده اما صلح نه! و اساسا صلح با چنین آزادی تحقق نمی­یابد. بلکه تنها با آزادی مسئولانه ممکن است و علاوه بر آن می بایست انسان خود را پاسخگو بداند. شاید هم بتوان گفت که شناسایی واقعی با آن مبانی فکری امکان ندارد و اگر بخواهیم با واقعیت انسان­ها آشنایی پیدا کنیم، می­بایست از طریق دیگری که غیر از دین نمی­تواند باشد، به این مهم دست پیدا کنیم. طبیعت بشری

 

آن چنان پیچیده و گره خورده است که ارزش برنامه­ی حقوق بشری، که روی کاغذ برای اصلاح اجتماعی نوشته می­شود، در نزد حاکمان برابر با ارزش همان کاغذ باطل شده هم نیست. تحقق خانواده بزرگ بشری به شرطی ممکن است که ابتدا انسان خود را بشناسد، اهداف خلقت خود و خالق خود را از خلقت بداند و سپس مشابهت بین خود و سایر انسان­ها را در انسانیت و کرامت دریابد و به جهت آن جوهره اصیلی که در وجود همه آدمیان است با دیگران احساس پیوند و خویشی نماید و آن گونه که اسلام می­گوید: «خلق را عیال خدا بداند و سعی کند نافع ترین فرد برای این عائله باشد.»(حر عاملی،۶،۱۴۰۳؛ کلینی،۲۳۹،۱۳۶۷) هرچند در اسناد بین المللی حقوق بشر در مواردی به آزادی نوع انسان اشاره شده است.(اعلامیه جهانی حقوق بشر مواد ۱، ۲، ۳، ۵، ۱۶، ۱۸، ۱۹ و ۲۰؛ میثاق حقوق مدنی و سیاسی مواد ۳ و ۶) اما محور آنها را آزادی فردی تشکیل می­دهد. یعنی اینکه هر فرد انسانی، در داشتن عقیده و بیان، اجرای مراسم دینی، ازدواج، شرکت در مراسم سیاسی و … آزاد است. این نگرش بیانگر نوع آزادی مبتنی بر اصالت فرد است در حالی که آزادی هم حق فردی است و هم حق اجتماعی. در نگاه پیامبر(ص) آزادی، زمانی اعتبار دارد که انسان را از حکمت آفرینش خویش غافل نکند یعنی توانایی­های او را در مسیر تکامل و حیات معنوی نادیده نگرفته و به کرامت انسانی او لطمه­ای وارد نسازد. در این رویکرد، آزادی اگر سبب نقض کرامت انسانی ­شود، ممنوع و غیرقانونی است اگر چه کمترین صدمه­ای به آزادی دیگران وارد نسازد.(سلیمی،۱۳۸۶،۲۸) تعریف دیگری که در مورد آزادی می­توانیم ارائه بدهیم عبارت است از اینکه هر انسانی بتواند مصلحت خویش را به شیوه­ی مورد نظر خود دنبال کند، مشروط به اینکه به مصالح دیگران آسیبی نرساند.(ظهیری،۱۳۷۹،۱۲)

گفتار اول: آزادی از بردگی

در این گفتار به توضیح و تحلیل مفاهیم بردگی، برابری و عدالت می­پردازیم همین­طور موضع اسلام را، نسبت بردگی شفاف­سازی خواهیم کرد و در ادامه جهت روشن کردن این مفهوم به صورت دقیق به ارائه­ حدیث مشهور تساوی انسان­ها پرداخته خواهد شد.

۱– مفهوم بردگی

بنابر تعریفی که ماده یک کنوانسیون مربوط به بردگی(۲۵ سپتامبر ۱۹۲۶) از بردگی ارائه می­ کند، بردگی عبارت از وضعیت یا حالت شخصی است که نسبت به وی حق مالکیت اعمال می­شود. مالکیت انسان بر انسان از جمله مسائلی است که از روزگاران گذشته همواره در جوامع بشری رواج داشته است. خرید و فروش انسان مانند کالا و حیوان امری رایج و در زمره تجارت­های معمول بوده است. بجز جنبه عملی تسلط و اعمال قدرت و زور عده­ای بر گروهی از افراد، از نظر فلسفی نیز برخی حکما این امر را توجیه کرده و برای دوام زندگی جامعه بشری لازم می­دانستند، چنانکه افلاطون و ارسطو، مشهورترین و معتبرترین فیلسوفان دوران قدیم، وجود طبقه برده­داری را برای جامعه لازم می­دیدند. افلاطون در کتاب جمهوریت خود به وجود نظام برده­داری در مدینه فاضله اذعان دارد.(جرداق،۲۷۴،۱۹۵۸) منشا اصلی بردگی، جنگ است که معمولا قوم فاتح، خود را مالک مال و جان قوم مغلوب دانسته و افراد آن را به بردگی می­گرفت. جز جنگ، هجوم و تاخت و تاز ابتدایی گروهی به گروه دیگر به منظور غارتگری یا به قصد اسیر کردن افراد جهت بردگی و معامله آنها به عنوان کالا، مبنای بردگی بوده است پس از اینکه گروهی به بردگی در می­آمدند، زنان و فرزندان آنها نیز برده محسوب می­شدند و فرزندانی هم که از آنها متولد می­گردیدند، برده به حساب می آمدند.(طباطبایی،۳۶۲،۱۳۷۷) از عوامل دیگر بردگی، فروش کودکان تحت ولایت، به وسیله ولی آنها به عنوان برده است. به تعبیری، ولایت نیز می­توانست موجب بردگی باشد. بنابراین می­توان اسباب بردگی را جنگ، ربودن و گرفتن افراد برای بردگی و به کارگیری آنها، متولد شدن از برده و فروش به وسیله ولی دانست.(مهرپور،۳۱۰،۱۳۹۰) به هر صورت، پس از قیام­ها و اعتراض­های مختلف بتدریج نظام بردگی و مالکیت رسمی انسان بر انسان لغو شد، معاهده بین المللی ۱۸۹۰ بروکسل و سپس کنوانسیون بین المللی ۱۹۲۶ ژنو، بردگی را در اشکال مختلف ممنوع و ملغی اعلام کردند. ماده یک اعلامیه جهانی حقوق بشر اعلام می­دارد: تمام افراد بشر آزاد به دنیا می­آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند. ماده چهار نیز بیان می­دارد که: هیچ کس را نمی­توان در بردگی نگاه داشت و دادوستد بردگان به هر شکلی که باشد ممنوع است. همین مضمون در بندهای یک و دو ماده ۸ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی به این صورت«هیچ کس را نمی­توان در بردگی نگاه داشت. بردگی و خرید و فروش برده به هر نحوی از انحا ممنوع است؛ هیچ کس را نمی­توان در بردگی(غلامی) نگاه داشت» نیز آمده است.

۲– موضع اسلام در رابطه با بردگی

اولین سئوالی که در این زمینه مطرح می­شود آن است که اگر اسلام، طرفدار آزادی شخصی مردم است و می­خواهد همه کس، مالک جان و مال و اراده و عمل خود باشند، پس چرا رژیم برده داری  دوران استبداد و فئودالیته را به رسمیت شناخته، گروهی را به نام برده و غلام از بسیاری از حقوق شخصی و اجتماعی محروم کرده است؟ از آنجا که موضوع بردگی صرف نظر از جهات فوق، خود نیز یکی از مسائلی است که برخی از افراد بی اطلاع و مغرض، آن را دستاویزی علیه اسلام قرار داده­اند و تبلیغات سوئی به راه می­اندازند، بنابراین از این جهت لازم است که برای روشن شدن ماهیت و علل و کیفیت بردگی در اسلام این مسئله را دقیقا مورد بررسی قرار دهیم تا معلوم شود که تجویز بردگی بر مبنای چه فلسفه­ای بوده و چرا اسلام با آن که طرفدار آزادی انسانهاست، اما آن را یک باره لغو نکرده است؟! آیا اسلام بردگی را یک امر فطری و طبیعی می­داند تا اگر قانونی بخواهد آن را لغو کند در این صورت چون قانونی بر خلاف طبیعت محسوب می­شود، قابل پذیرش و مثمر ثمر نباشد. یا آنکه اسلام بردگی را یک امر عرفی می­داند که از خارج به جهت عواملی زودگذر و موقت بر انسان تحمیل شده، به طوری که اگر عوامل پدیدآورنده­ی آن روزی از بین رفت، ممکن است بردگی نیز به دنبال آن راه نیستی را گرفته و به کلی از بین برود. از طرز قوانین و مقرراتی که اسلام برای آزادی و استخلاص بردگان، قرار داده می­توانیم این حقیقت را اثبات کنیم که بردگی یک امر فطری و طبیعی نیست؛ زیرا اگر بردگی یک موضوع ذاتی و فطری برای بردگان می­بود، در این صورت چنانکه قانون و آیینی درصدد بر می­آمد، تا آن را لغو نماید، حکم به آزادی بردگان بالفطره کند؛ آن قانون اقدامی برخلاف فطرت کرده بود در حالیکه اسلام با اینکه دین فطرت است مقدمات برچیده شدن بردگی را فراهم ساخته به علاوه تصریحات زیادی در دستورات اسلام دیده می­شود مبنی بر اینکه یک ضرورت زمانی و فصلی بیش نیست و به هیچ وجه جنبه فطری بودن و نحوه آفرینشی ندارد، یعنی چنین نیست که خداوند دو نوع مخلوق آفریده باشد، یک نوع همیشه باید آقا و ارباب باشد، نوع دیگر همیشه برده و غلام بلکه تمام افراد بشر را از یک پدر و مادر همه را با هم برادر می­داند. تنها عوامل جنگی و ارثی و… که مربوط به ضرورت فصلی و زمانی است، باعث شده گروهی بر گروه دیگر جنبه­ی مولویت پیدا کند و گرنه مسئله بردگی به هیچ وجه جنبه ی فطری بودن را ندارد.(قربانی لاهیجی،۱۳۸۳،۱۹۷) امام علی(ع) می­فرماید: “الناس کلهم احرار إلا من أقرَّ علی نفسه بالعبودته”؛ یعنی تمام افراد بشر آزاد و حر آفریده شدند مگر کسانی که بر ضرر خود، اقرار به بندگی نمودند. و نیز می­فرماید: “لاتکن عبد غیرک و قد جعلک الله حُرّاً”؛ یعنی خود را بنده­ی دیگران مساز، زیرا خدا تو را آزاد آفریده است. از نظر اسلام هیچ کس حق ندارد دیگران را خواه برده و خواه آزاد، مورد اذیت و آزاده قرار داده و به حقوق دیگران تجاوز کرده و یا دیگران را مورد تحقیر و شکنجه قرار دهد. اسلام علت العلل هلاکت و نابودی ملت­ها و اقوام را ناشی از عدم مساوات آنان در برابر قانون و اجرا نشدن آن در حق همه می­داند و آزادی هر کس را فقط تا مرز قانون محترم شمرده و علیه تبعیضات نژادی با شدیدترین وجهی مبارزه کرده است. اسلام برخلاف اعتقاداتی که مردم روم و یونان و عربستان و … در حق بردگان داشتند مبنی بر اینکه بردگان هیچ گونه  شخصیت حقوقی ندارند به آنان شخصیت حقوقی بخشید؛ یعنی بردگان را نیز در صف سایر مردم قرار داد و برای همه­ی آنان حقوق متناسب قرار داده و تشریع فرموده است.(قربانی لاهیجی،۲۰۱،۱۳۸۳)

اسلام زمانی ظهور کرد که بردگی انسان­ها به عنوان یک اصل در سراسر جهان رایج و شایع بود. مبارزه با این پدیده­ ضد حقوق بشری، کاری بسیار دشوار به نظر می­رسید. با این وجود پیامبر اعظم تلاش برای رهایی بشر از اسارت و بردگی را در اولویت کاری خویش قرار داد. چرا که در دین مقدس اسلام، اصل اولیه، آزادی انسان است و بردگی آن هم به طور بسیار محدود، استثنایی است از اصل اولی! در نظام حقوقی اسلام، دفاع از تن، نه تنها حق انسان، بلکه تکلیف او نیز هست. هیچ انسانی حق ندارد خود را برده­ی دیگری سازد. چنانکه امام علی(ع) فرمود: «ای مردم حضرت آدم نه بنده­ای تولید کرده است و نه کنیزی و حقیقتا مردم همه آزادند». اسلام حدود چهارده قرن پیش از تدوین اعلامیه­ی جهانی حقوق بشر و اقدامات بین المللی در این زمینه، به گونه­های مختلف به مبارزه با بردگی پرداخته و برای آزادی نسان کوشیده است. از دیدگاه اسلام، انسان فروشی بدترین کار است. پیامبر خدا فرمود: «بدترین مردم کسی است که انسان فروشی کند».(کلینی،۳۵۲،۱۳۶۷؛ مکارم شیرازی و دیگران،۴۲۲،۱۳۷۸) و اساسا در اسلام انسان فروشی از گناهان کبیره است.(مجلسی،۱۶۸،۱۴۰۴) اسلام برای آزادی بردگان، طرح­هایی را تدارک دیده است. اولین اقدام در این زمینه بستن سرچشمه های نامشروع و غیرعقلایی بردگی است. در زمانی که زور، غلبه و اسباب گوناگون دیگر، برای برده گرفتن مجوز به شمار می­رفت؛ اسلام بردگی را به شرایط جنگی و آن هم به صلاحدید حاکم اسلامی محدود کرد. در این شرایط بردگی نوعی مجازات برای متجاوزانی است که حقیقت و امنیت را مورد تهدید قرار داده اند.

اسلام اصول بردگی را به طور کلی نفی نمی­کند، بلکه در مواردی به دلایلی برده گرفتن را امری ضروری می­داند در عین حال نقش اسلام در زوال تدریجی نظام­برده­داری بر اهل تحقیق پوشیده نیست. اسلام عوامل بردگی را محدود ساخت و برده گرفتن را فقط منحصر در جنگ­های مشروع کرد.(مصباح یزدی،۱۷۵،۱۳۸۸)

در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که بیانگر به رسمیت شناختن برده داری است، بعنوان مثال ملک یمین در کنار زوجیت از راه­های ارتباط مشروع زن و مرد شمرده شده است. Cوَ اَلذِینَ هُم لِفُرُوجِهِم حَـفِظُونB Cاِلَّا عَلَی اَزوَجِهِم اَو مَا مَلَکَت اَیمَـنُهُم فَاِنَّهُم غَیرُ مَلُومِینَB: و آنان که دامن خود را حفظ می­ کنند، مگر از همسرانشان یا کنیزانی که مالک آنها شده ­اند، که آنان نکوهش نمی­شوند. (سوره المومنون(۲۳)، آیات ۵-۶) و ازدواج با کنیزان را با اجازه صاحب آنها مجاز شمرده است.«و هرکس از شما قدرت مالی ندارد که با زنان مومن آزاد ازدواج کند، از کنیزان با ایمان که شما مسلمانان مالک آنها هستید به همسری گیرد. خدا به ایمان شما داناتر است، و همه نمی­توانند مومنان واقعی را از غیر واقعی باز شناسند پس باید به مقتضای ظاهر عمل کنید. شما همه، اعم از آزاده و برده، از یکدیگرید و نزد خدا با هم برابرید. بنابراین، کنیزان را به این شرط که پاکدامن باشند، نه پلیدکار و نه دوست گیرنده از مردان، با اذن سرپرستشان به همسری گیرید، و مهرشان را برحسب متعارف به آنها بپردازید؛ و هنگامی که شوهر کردند، اگر مرتکب کار زشتی شدند، نیمی از کیفری که برای زنان آزاد است، برای آنان خواهد بود. این(ازدواج با کنیزان) برای کسی از شماست که بیم آن دارد که با ترک ازدواج در رنج بیفتد؛ و البته صبر کردن شما و خودداری از ازدواج با آنان برای شما بهتر است، و خدا آمرزنده و مهربان است».(سوره النساء(۴)، آیه۲۵) همچنین قصاص آزاد را در مقابل آزاد و برده را در مقابل برده قرار داده است. Cیَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِکَ تَخْفِیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَرَحْمَهٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِکَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌB: «ای کسانی که ایمان آورده اید، در مورد کشته شدگان حق قصاص بر شما مقرر شده است. آزاد در برابر آزاده و برده در برابر برده و زن در برابر زن قصاص می­شود. پس هر کس مرتکب قتل شد، و از سوی ولی مقتول، به حکم این­که برادر دینی اوست، چیزی از حق قصاص به وی بخشیده شد، باید ولی مقتول به طور شایسته درصدد گرفتن  دیه برآید و قاتل نیز به خوبی و با پرهیز از تاخیری آزار­دهنده دیه را بپردازد. این حکم، تخفیف و رحمتی از جانب پروردگار شماست. پس هرکس بعد از بخشیدن قاتل و گذشت از حق قصاص، از قانون الهی تجاوز کند و قاتل را قصاص نماید، او را عذابی دردناک خواهد بود».(سوره البقره(۲)، آیه۱۷۸)

باید در نظر داشت که اسلام، در عصری به عنوان قانون آسمانی و آیین جاودانی، برای راهنمایی و نشان دادن راه و رسم صحیح زندگی و خاتمه بخشیدن به ظلم و بیدادگری و برقراری اصول عدالت و مساوات و برادری نازل شد که در سرتاسر دنیای آن روز، مخصوصا محیط تاریک عربستان برده­داری واصول فئودالیزم از لوازم اولیه زندگی به شمار می­رفت، به طوری که به هیچ وجه امکان نداشت یکباره و به طور کلی اصول برده داری و روش آقایی و غلامی را یکباره لغو و ابطال گردد؛ زیرا اولا نظم اقتصادی مردم آن روز که برپایه­های غلط اربابی و غلامی استوار بود، به هم می­خورد و اوضاع زندگی جامعه­ی آن روز از هم پاشیده می­شد. از این جهت اسلام راه دیگری در پیش گرفت و در عین آن که بردگی خواه نا خواه از بین خواهد رفت، نظام اجتماعی و اقتصادی جامعه نیز از هم گسسته نخواهد شد و آن راه این که: اولا در مرحله­ی نخست مردم را ترغیب به کار و کوشش و تحذیر از تنبلی و بیکاری و عیاشی نمود و در ثانی راه­های زیادی برای استخلاص بردگان قرار داد تا کم کم هم بردگی لغو گردد و هم مردم به اصول کارگری و زندگی آرام و دور از عیاشی عادت کنند. و ثانیا همان طوری که گفته شد، بردگان از اربابان بی­رحم و بی­مروت خود شکنجه­ها دیده و ضربه­ها خوردند. اگر اسلام یکباره بردگان را از زیر فرمان اربابان رها می­ساخت و به آنها آزادی می­بخشید، چه بسا ممکن بود غلامان زجر دیده و ستم کشیده بر اثر عقده­ها و کینه­هایی که از اربابان خود، در دل ذخیره کرده بودند، دست به انقلاب­های خونین و انتقام­جویی های مبتنی بر احساسات زده، عکس العمل­های شدید و حادی از خود نشان داده و ضربه های محکم تر و سخت تری بر شرف و حیثیت انسانی وارد سازند، در نتیجه امنیت عمومی و وضع سیاسی جامعه­ی آن روز را به خطر اندازند. از آنجایی که بردگان از دیر زمانی تحت نظارت زیست کرده و در اثر زندگی طفیلی که داشتند، بی­تجربه و بی­استعداد بار آمده­اند از این جهت اگر اسلام همه­ی آنها را یکباره از قید بردگی آزاد می ساخت، ممکن بود بر اثر نداشتن تجربه کافی و کاردانی و لیاقت قادر به تشکیل زندگی مستقل و اداره­ی آن نباشند و در نتیجه مانند غلامان قدیم آمریکا که بعد آزاد شدن بر اثر علت یاد شده به کلی نیست و نابود شده ­اند از بین می رفتند. اسلام هیچ راهی برای بردگی ابتدایی جز طریق جنگ را قانونی نمی­شناسد، تازه آن نیز باید براساس صلاح دید پیشوای مسلمانان ها باشد که او اگر برده ساختن اسیران جنگی را مصلحت ندانست، می ­تواند یا از آنها پولی به عنوان فدیه بگیرد و آزادشان سازد و یا آنکه آنها را مورد عفو عمومی خود قرار دهد.(قربانی­لاهیجی،۱۳۸۳،۲۰۹)

۳– تحلیل مفهوم برابری

برابری در علوم اجتماعی عموما و مباحث همجواری خصوصا یکی از محوری­ترین مفاهیم است. البته این مفهوم، اساسا مفهومی متنازع فیه است. در زمینه حقوق بشر معاصر، ایده­ی برابری از مهمترین ایده­های مطرح و در حقیقت یکی از اصول بنیادین به شمار می­رود. تمام اسناد حقوق بشری ایده برابری را به عنوان ایده نظری مورد تاکید قرار داده­اند. لذا با قاطعیت می­توان ادعا نمود که پس از مفهوم حق و آزادی، مفهوم برابری از کلیدی­ترین مفاهیم در تبیین حقوق بشر است. مفهوم ارسطویی از برابری به عنوان تعریفی کلاسیک تلقی می­شود. بر مبنای این تعریف، با برابرها در شرایط برابر بایستی رفتاری برابر داشت.(بلکونز،۱۲۳،۱۹۹۴) از نظر حقوق بشر فرض بر این است که انسان­ها از نظر حیثیت انسانی با هم برابرند بنابراین در شرایط برابر باید با آنها رفتار برابر شود لیکن باید توجه داشت حتی با پذیرش این ایده که انسانها در حیثیت انسانی با هم برابرند، نمی­توان به سادگی به مفهوم و عمق معنای برابری دست یافت.(رزم­خواه،۱۳۹۱،۱۴)

۴– تحلیل مفهوم عدالت

عدالت در طول تاریخ معرفت بشری به عنوان ایده و ارزشی مطلوب مورد توجه بوده است. همین پیچیدگی مفهوم آن را تبدیل به مفهومی اساسا متنازع فیه نموده است.(کالی،۵۶،۱۹۵۵) البته نزاع عمدتا بر سر مفهوم اجمالی عدالت نیست بلکه در خصوص مفهوم تفضیلی آن می­باشد. به نظر می­رسد ارائه تعریفی مورد اتفاق از عدالت غیر ممکن باشد البته ایده برابری، ایده­ای است که در تمام مفاهیم عدالت به گونه­ای مدخلیت دارد، بنابراین مفهوم عدالت عبارت است از«رفتار با برابرها و رفتار نابرابر با نابرابرها در ارتباط با میزان تفاوت­های نسبی آنها.»(رزم­خواه،۱۳۹۱،۱۵) به واقع پیوند عدالت با دو مولفه برابری و آزادی در حوزه حقوق بشر، اقتضای وجود نظام­های قانون مداری را دارد که رسالت خود را تضمین حقوق و آزادی­های(بنیادین و برابر) شهروندان می­دانند.

۵– حدیث مشهور تساوی انسان­ها

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...