مطابق با الگوهای شرطی­سازی، رویداد آسیب­زا به عنوان یک محرک غیرشرطی هستند که پاسخ­های غیرشرطی توأم با ترس شدید و برانگیختگی بالا را فراخوانی می‌کنند. طی این فرایند محرک­های شرطی شده مانند تصاویر، صداها و بوها که در زمان آسیب وجود ‌داشته‌اند، با محرک‌های غیرشرطی پیوند می‌خورند و نتیجه این همراه شدن امکان فراخوانی پاسخ‌های شدید ترس و تجربه مجدد آسیب در غیاب محرک‌های غیرشرطی است که منجر با ناتوانی فرد آسیب‌دیده در تمایز بین علائم خطر و امنیت می‌شود و تداوم اختلال را موجب می‌گردد(سیجی براندیج، انگلهارد، لوممن، لیر[۵۶] و همکاران، ۲۰۱۳).

در فرمول‌بندی نظری از اختلال استرس پس از سانحه توجه به نقش حافظه در تداوم نشانگان این اختلال کانون توجه نظریه‌پردازان مختلفی بوده است: به عنوان‌مثال، نظریه بازنمایی­های دوگانه[۵۷]در مفروضه سازی خود دو نوع از بازنمایی­های حافظه در خلال وقوع یک رویداد آسیب‌زا را در کانون توجه خود قراردادهاست: یکی از آن­ها شامل جزئیات حسی و حالت عاطفی/هیجانی در زمان تجربه کردن رویداد است(بازنمایی­های محدود به حس[۵۸]) و دیگری مشتمل بر زیرمجموعه‌ای از درون داده ­های حسی است که در یک توصیف انتزاعی ساختاری رمزگردانی می‌شود در سرتاسر بافت فضایی و شخصی که فرد رویداد را تجربه می‌کند (بازنمایی بافتی[۵۹]). این دو بازنمایی در ابتدا به‌واسطه نوع درون داد متمایز نمی‌شوند بلکه جنبه‌های متفاوتی از درون داد هستند که به دلیل نوع پردازش از یکدیگر متمایز شده‌اند(بروین و بُرجس[۶۰]، ۲۰۱۴). در تبیین دیگری، افزایش حافظه کاذب[۶۱] که عبارت است از یادآوری وقایعی که هرگز اتفاق نیفتاده‌اند یا تحریف یک تجربه است در مبتلایان به اختلال استرس پس از سانحه گزارش‌شده است(نِمِتس، ویتزتوم و کُتلر[۶۲]،۲۰۰۲؛ نقل از خسرو پور، ابراهیمی نژاد، بنی اسدی و فاریابی، ۱۳۹۱)؛ علاوه بر این، فرضیه تعدیل اثر[۶۳] یک کاهش اختصاصی در ظرفیت حافظه به عنوان راهبردی اجتنابی جهت محدودتر شدن اثرات آسیب در مبتلایان به اختلال استرس پس از سانحه را مطرح می‌کند(عبدی، مرادیان و اکرمیان، ۱۳۸۸)؛ و نهایتاًٌ گزارش‌شده است که کاهش ظرفیت حافظه سرگذشتی[۶۴](حافظه رویدادها ‌در مورد خودمان) باتجربه مجدد آسیب و اجتناب ارتباط دارد(رابینسُن و جابسُن[۶۵]، ۲۰۱۳).

روش­های درمانی مختلفی برای اختلال استرس پس از سانحه و آشفتگی‌های همراه با آن به‌کاررفته است که بعضاٌ اختصاصی و متمرکز بر آسیب[۶۶](تروما) و بعضاٌ روان‌درمانی‌های کلی و فراگیر هستند ازجمله مطرح‌ترین آن‌ ها عبارت‌اند از: بازگویی روانشناختی[۶۷](PD): (خسرو پور، ابراهیمی نژاد، صالحی و فرزاد، ۱۳۹۱؛ فکور، محمدی، محمود قرابی، کریمی و همکاران، ۱۳۸۳؛ موسوی، کلانتری و اسماعیلی، ۱۳۹۲؛ مک فارلند، چیم و بوهلر[۶۸]،۲۰۰۷؛ لوئیس[۶۹]، ۲۰۰۳؛ میدز، پوند، آیرز و وارن[۷۰]، ۲۰۱۱ و دویلی و وارکر[۷۱]، ۲۰۰۸)؛ درمان حساسیت‌زدایی از طریق حرکات چشم و پردازش مجدد[۷۲](EMDR): (احمدی زاده، اسکندری، فلسفی نژاد و برجعلی، ۱۳۸۹؛ مارد پور، نادری و مهرابی زاده هنرمند، ۱۳۹۲؛ لی و کویجپرز[۷۳] الف، ۲۰۱۳؛ لی و کویجپرز ب، ۲۰۱۴؛ الخوری-ملحمه، لانتیوم، بیتز، روکوس[۷۴] و همکاران،۲۰۱۱؛ تاراکوینیو، اشمیت، تاراکوینیو، ریدبرگ[۷۵] و همکاران، ۲۰۱۲؛ تسارز، گرهارد، لایسنر، جانک[۷۶] و همکاران، ۲۰۱۳؛ ورسترال، وان در ورف و ورمِتن[۷۷]، ۲۰۱۳؛ وان درهات، انگلهارد، بیتزما و سلُفسترا[۷۸]، ۲۰۱۱؛ نی، ماتسویو، کاسایی، کاتو[۷۹] و همکاران، ۲۰۰۹؛ اسکوبرت، لی و دروموند[۸۰]، ۲۰۱۱ و دی جانگ، ارنست، مارکوس و هورنزولد[۸۱]، ۲۰۱۳مواجهه درمانی طولانی‌مدت[۸۲](PE): (ماردپور، نادری و مهرابی زاده هنرمند، ۱۳۹۲؛ احمدی زاده، احمدی و انیسی، ۱۳۹۱؛ وانجلین، پاورز، اسمیتس و تئورک[۸۳]، ۲۰۱۳؛ دواکس، والدرن- پرریم، راوخ و آدامز[۸۴]، ۲۰۱۳؛ چی، می یو، لی یو ، ژانگ[۸۵] و همکاران، ۲۰۱۳؛ ریزوی، واگت و رسیک[۸۶]، ۲۰۰۹؛ رسیک، نیشیث، وی ور، آستاین[۸۷] و همکاران، ۲۰۰۲؛ گاتنر، کیسمنت، گیلبرت[۸۸] و رسیک، ۲۰۱۳)؛ درمان فراشناختی[۸۹](MCT): (ولز و سمبی[۹۰]،۲۰۰۴؛ ولز، ولفورد، فراسر، کینگ[۹۱] و همکاران، ۲۰۰۸؛ دبره[۹۲]، ۲۰۰۵؛ پراکتور[۹۳]، ۲۰۰۸؛ نقل از سلیمی، راه نجات، ربیعی، فتحی آشتیانی و همکاران، ۱۳۹۳)؛ درمان فشرده مبتنی بر تصویرسازی ذهنی[۹۴](َART): (کیپ، شومان، هرناندز، دایموند[۹۵] و همکاران، ۲۰۱۴ و کیپ، روزن ویگ[۹۶]، هرناندز، شومان و همکاران، ۲۰۱۳). و البته سایر روان‌درمانی‌ها، یا توجه محدودتری را برای اجرا توسط روان‌درمانگران به خود جلب کرده ­اند یا اینکه در مراحل اولیه آزمایش اثربخشی آن­ها برای اختلال استرس پس از سانحه قرار دارند. منجمله: الگوی مداخله روان‌شناختی ۵۱۲ [۹۷]( PIM 512)، با پنج مرحله؛ یک مصاحبه‌گر که مداخله را اجرامی کند و دو ساعت طول زمان مداخله توسط وو، ژو، ژانگ، لی یانگ[۹۸] و همکاران در سال ۲۰۱۲ معرفی شد. علاوه بر این، ادعایی با موضوع راهبرد انتشار افشانه اکسی توسین در داخل بینی[۹۹] مبتلایان به اختلال استرس پس از سانحه، که منجر به گرایش به سوی فعالیت‌های اجتماعی و مردم‌آمیزی می‌گردد(کُخ، ون زویدن، ناواین، فریجلینگ، و همکاران، ۲۰۱۴).

اغلب مداخلات روانشناختی که اثربخشی آن‌ ها توسط پژوهشگران برای اختلال استرس پس از سانحه در داخل بررسی‌شده است دارای محدودیت­های هستند به عنوان‌مثال روش بازگویی روانشناختی صرفاٌ بافاصله کوتاه پس از وقوع آسیب می‌تواند اثربخشی بالاتری داشته باشد و در فرهنگ ما خصوصاًٌ در مردان از گرایش به مقاومت نسبت به بازگویی نمی‌توان چشم‌پوشی کرد. حال‌آنکه علائم آسیب ناشی از جنگ ممکن است سال‌ها پس از واقعه آسیب­زا سیمای بالینی خود را نشان دهند؛ در روش مواجهه طولانی، خواه عینی و خواه ذهنی، تمرکز بر استفاده از اصول شرطی‌سازی کلاسیک و رفتاری جهت خاموشی است و نقش میانجی­های شناختی در تداوم اختلال مور غفلت واقع می‌شود. علاوه بر این در برخی مواقع رویارویی با شرایط ایجادکننده آسیب دشوار است و سطح بالایی از اضطراب و اجتناب را ممکن است ایجاد نماید. در روش درمان پردازش مجدد و حساسیت‌زدایی از طریق چشم به دلیل اجرای انفرادی آن، وقت‌گیر و هزینه‌بر بودن برای درمان‌های گروهی با محدودیت همراه است. بر اساس دلایل ذکرشده، اتخاذ و معرفی رویکردهای مداخله‌ای کارآمدتر که فاقد تنگناهای موجود در دیگر درمانگری‌ها باشد، اجتناب‌ناپذیر بود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...