پایان نامه حقوق : حقوق اداری |
این رشته از لحاظ شکلی به معنای ارتباط منطقی موجود بین سازمانهای عمومی، در ارتباط تنگاتنگی با حقوق اساسی دارد، زیرا موضوع این رشته حقوقی یعنی مجموعه سازمانهای عمومی که زیرنظر مقامات سیاسی به حفظ نظم عمومی در جامعه و تامین خدمات همگانی می پردازد، از جمله موضوعات حقوق اساسی است. درواقع حقوق ادراری مکمل حقوق اساسی می باشد. در حقوق اساسی اعمال حکومتی یا سیاسی بررسی میشود که به تعیین اصول عمومی وسیاستهای کلی امور میپردازد و اجرا و به کاربستن این تصمیمات عالیه (اعمال اداری)، وظیفه اصلی سازمانهای اداری است که موضوع حقوق اداری است.
برای بررسی ماهیتی این رشته حقوق عمومی باید به قواعد واصولی که براین رشتهحکمفرماست، رجوع کرد. حقوق اداری نظام ویژهای از علم حقوق است که حاکم بر روابط حقوقی بین افراد ودولت وحافظ مصالح عمومی است. درست به همین دلیل از قواعد متمایز و ویژهای از اصول حقوق خصوصی تبعیت میکند به مانند: امتیاز قدرت عمومی، اختیارات ناشی از حق حاکمیت و…. اما باید درنظر داشت که حقوق اداری تنها مجموعه استثنائات وارد برحقوق خصوصی نیست، بلکه خود یک نظامی از قواعد بنیادی که برروابط افراد ودولت حاکم است. اما این نظام ویژه از قاعد حقوق خصوصی هم بی نیاز نیست، زیرا درجایی که تامین منافع عمومی از راه اجرای قوانین مدنی امکانپذیر است، میتواند از حاکمیت خود صرفنظر کند و از همان قواعد حقوق خصوصی تبعیت کند (طباطبایی موتمنی، ۱۳۸۷، ص۱۳)
مبحث دوم: اداره
اداره در مفهوم مادی آن به مجموعه فعالیتهایی اطلاق میشود که بوسیله دولت و یا تحت نظارتش برای نظم عمومی یا تامین خدمات همگانی انجام می گیرد. این اهداف باید برای فعالیتهای اداری تبیین شود تا مرز این اعمال اداری از دیگر فعالیتها مشخص شود. نظم عمومی، به مجموعه شرایط عمومی اطلاق میشود که برای آسایش، امنیت و بهداشت عمومی ضروری است. این اعمال برعهده پلیس اداری است که بصورت پیشگیرانه زیرمجموعه قوه مجریه به فعالیت میپردازد. اما دومین هدف فعالیت اداری، خدمات عمومی است که قسمتی از نیازهای همگانی را تامین میکند که به دلیل حساسیت این نیاز، دخالت دولت را ایجاب می کند. به طورمثال آموزش و پرورش و توزیع آب و برق ازجمله این امور میباشد.
اما اداره اصطلاحا معنای سازمانی دارد، که به مجموعه تشکیلات و سازمانهای تحت سرپرستی قوه مجریه به فعالیت میپردازد. در این تعریف از اداره، سازمانهای قضایی و قانونگذاری مستثنامیشوند. (امامی و استوار سنگری،۱۳۸۹، ص۸۹)
مبحث سوم: استخدام
در نظام حقوقی ایران، مقررات حاکم بر استخدام نیروی انسانی در دو نظام حقوقی بررسی میشود. مقررات مربوط به استخدام بخش دولتی در حقوق اداری بحث میشود، با توجه به پراکندگی قوانین، بر قانون مدیریت خدمات کشوری و در موارد سکوت قانون استخدام کشوری تاکید میشود، اما بخش دیگراز مقررات استخدام نیروی انسانی در حقوق کار و با تمرکز بر قانونکار مورد بحث قرار میگیرد. باتوجه به بحث مورد نظرمان که مبحث استخدام در حقوق اداری می باشد به قوانین ذکرشده
میپردازیم. قانون مدیریت خدمات کشوری به جای تعریف استخدام، به تعریف کارمند دستگاه اجرایی پرداخته است. این در حالی است که قانون استخدام کشوری، “استخدام” را تعریف کردهاست. در ماده یک این قانون چنین تعریف شدهاست: “استخدام دولت عبارت است از پذیرفتن شخصی به خدمت دولت در یکی از وزارتخانه ها یا شرکت ها یا موسسات دولتی است. ” در این قانون اگرچه به تعریف مستقیم مفهوم پرداخته اما با تنگ کردن محدوده تعریف به واژه دولت، به تعریف ناقصی رسیده است، زیرا دولت در مباحث حقوق اداری به قوه مجریه محدود میشود، این درحالی است که استخدام سه رکن حکومت (مقننه، مجریه و قضاییه) را دربرمیگیرد. علاوه براین، کارکنان بنیادهای زیرنظر رهبری(بنیاد مستضعفان، بنیادشهید و …) را هم شامل میشود. قانون مدیریت خدمات کشوری در ماده پنج با تعریف “دستگاه اجرایی ” به همراه ماده هفت که کارمند دستگاه اجرایی را چنین تعریف کرده است: “کارمنددستگاه اجرایی فردی است که براساس ضوابط و مقررات مربوط، به موجب حکم یا قراردادمقام صلاحیت دارد در یک دستگاه اجرایی به خدمت پذیرفته می شود” به تببین مفهوم استخدام پرداخته است. با مجموع این دو ماده می توان به تعریف جامعتری به نسبت قانون استخدام کشوری رسید: اسخدام دولتی، پذیرفتن فرد به خدمت در یک دستگاه اجرایی براساس ضوابط ومقررات مربوط به موجب حکم یا قرارداد مقام صلاحیتدار میباشد.
مبحث چهارم: مستخدم
منظور از تعریف مستخدم یا کارمند در قوانین استخدامی و سایر قوانین، تعیین مشمولین قانون و احکام آنهاست. درحقوق اداری، اصطلاح مستخدم دولت اخص از مستخدم عمومی است و آن مستخدمی است که در دستگاه اجرایی کشور یعنی قوه مجریه به طور رسمی یا پیمانی متصدی یک شغل سازمانی است. لیکن مستخدم عمومی شامل کلیه مستخدمین اداری هرسه قوه میباشد. حال به تفکیک به تبیین این دو اصطلاح برای روشن شدن هرچه بیشتر اصطلاح مستخدم میپردازیم.
گفتار اول: مستخدم عمومی
اصطلاح استخدام عمومی معانی گوناگونی را در برمیگیرد؛ این مفاهیم بیان شده را میتوان به حقوقی و غیرحقوقی تقسیم کرد.
در بیان مفهوم غیرحقوقی، گاهی استخدام حقوقی در بردارنده مفهوم سازمانی یا تشکیلاتی است و به معنی تمام مستخدمان بخش عمومی بهکار میرود. در حالی که مستخدمان به طور کلی وضع یک پارچهای ندارند، گاهی این مفهوم پارهای از مأموران به خدمت عمومی را در برمیگیرد و اشاره به گروهی از مستخدمانی دارد که تابع قوانین و مقررات عمومی میشوند. استخدام عمومی به مفهوم مقررات، مفهوم دیگری میباشد که در برگیرنده همه قوانین و مقرراتی است که حاکم و ناظر به وضع استخدامی مستخدمان کشور است، با آنکه این قوانین و مقررات عمومیت یکسانی نداشته و برخی از اشخاص حقوق عمومی یا مستخدمان قوای دیگر، از قوانین گوناگونی استفاده می کنند. زمانی نیز این مفهوم شامل همه حقوق بگیران دولت یا یکی از اشخاص حقوق عمومی است، در حالی که این تعبیر با دو اشکال وجود خدمات رایگان توسط عهدهداران خدمات عمومی و نیز وجود قوانین ناظر دیگر مثل قانونکار به جز مقررات استخدامی، روبروست.
در مفهوم اقتصادی مستخدم عمومی “آناناند که حقوق و مزدشان در بودجه کل کشور آمده و جزو هزینههای عمومی ملت گذاشته میشود و پرداخت این حقوق از محل دریافت مالیاتها تأمین میگردد. این مفهوم از نظر اقتصادی درست است اما از دید حقوقی پذیرفتنی نیست، زیرا استخدام ضابطهها و هنجارهای ویژهاش را دارد و این مفهوم با مفهوم حقوقی آن سازگار نیست” (ابوالحمد،۱۳۸۳، ص۱۰۲)
میتوان گفت با آنکه در حقوق اداری مفهوم مستخدم دولت یک مفهوم گستردهای بوده و گروههای مختلفی را که در خدمت اشخاص حقوقی حقوق عمومی اند و برای آنها کار می کنند را در برمیگیرد، باید گفت که “گماشته شدن به خدمت و انتصاب از طرف دولت و یا عنوان ظاهر رسمی بودن و یا دریافت حقوق مقرری از خزانه دولت و بیتالمال عمومی، از ارکان اصلی و اساسی استخدام عمومی نیست” (سنجانی، ۱۳۷۲،ص۵۴)
به طور کلی میتوان گفت که “مستخدمین عمومی کسانی هستند که به خدمت یکی از اشخاص حقوقی حقوق عمومی پذیرفته شده باشند، یعنی در یکی از مؤسسات عمومی (اشتغال دارند) اعم از این که این شخص حقوقی حقوق عمومی جزء نهادهای دولت مرکزی باشد یا جزء نهادهای غیرمتمرکز مانند شهرداری ها و شوراها و سایر مؤسسات عمومی”( امامی و استوار سنگری، ۱۳۸۶، ص۱۸)
گفتار دوم: مستخدم دولت
با توجه به تعریفی که قانون استخدام کشوری از استخدام و تعریفی که از خدمت دولتی دربند ب همان ماده ارائه دادهاست، میتوان گفت هرشخصی که به خدمت در یکی از وزارتخانه ها یا شرکتها یا موسسات دولتی پذیرفته شود و مشغول به کاری باشد که به موجب حکم رسمی مکلف به انجام آن میباشد مستخدم دولتی محسوب میشود. در این تعریف قانوگذار استخدام دولت را تعریف کرده نه مستخدم دولت را و این امر بدین دلیل است که مستخدم دولت ممکن است در حالات مختلف استخدامی باشد مانند مأموریت، معذوریت، انتقال و … که این حالات بر دشواری تعریف میافزاید.
در تعریف فوق سه مفهوم (استخدام دولت، پذیرفته شدن به خدمت دولت و اشخاص مستخدم در یکی از وزارتخانهها، شرکتها و مؤسسات دولتی) به کار رفته است. منظور عبارت دولت را میتوان وزارتخانهها، شرکتها و مؤسسات دولتی قوه مجریه تعبیر کرد، چنانکه این امر صحیح نبوده و مستخدمین دولت شامل حوزه گستردهتری مثل قوه مقننه و سازمانها و بنیادهای زیر نظر رهبری میباشد.
پذیرفته شدن نیز امری لازم ولی کافی نمیباشد چنانکه بسیاری از افراد تحت عناوینی مثل کارگر و تابع قانونکار به خدمت دولت پذیرفته میشوند اما مستخدم دولت نیستند.
این ماده سازمانهای را به سه مورد محدود کرده که با واقعیات امروز انطباق ندارد، زیرا سازمانهای دیگری زیر نظر قوه قضائیه و مقننه و حتی نهاد رهبری وجود دارد که دارای عناوین سه گانه فوق نیستند.
در قانون مدیریت خدمات کشوری به جای مستخدم از کلمه کارمند استفاده کرده است: “کارمند دستگاه اجرایی کسی است که براساس ضوابط ومقررات مربوط و به موجب حکم یا قراردادبا مقام صلاحیتدار در یک دستگاه اجرایی به خدمت پذیرفته میشود”. دو شاخصه مهم دراین تعریف که عنصر متمایزبخش کارمند دستگاه اجرایی می باشد، دو چیز است یکی پذیرش شخص در دستگاه اجرایی است و دیگری اشتغال آن فرد به پستی به موجب حکم رسمی یا یک قرارداد میباشد (در ادامه این دوشاخصه مهم بررسی میشود). باتوجه به تعریفی که ماده پنج این قانون از دستگاه اجرایی ارائه کرده است، مفهوم وسیعی از این اصطلاح بدست میآید که شامل موسسات دولتی و غیردولتی هم میشود. در واقع از منظر این قانون کارمند کسی است که به خدمت یکی از اشخاص حقوقی حقوق عمومی پذیرفته باشد.
مبحث پنجم: دستگاه اجرایی
آوردن اصطلاح عام و جامع دستگاه اجرایی در قانون مدیریت و خدمات کشوری و ارائه تعریف مشخصی از ان بدین سبب میباشد که بتواند دامنه شمول قانون را هرچه بیشترمشخص کند و همه نهادهای عمومی را مشمول این قانون قرار دهد. درواقع با یکپارچگی و یکسانسازی قوانین در زمینه استخدام دولتی از هرگونه بی عدالتیها و تبعیضها جلوگیری میشود و قوانین پراکنده، سردرگمی کارمندان و مردم را موجب نمیشود. این اهداف هرچند در تصویب قانون استخدام کشوری ۱۳۴۵موردنظر بود اما مقصود حاصل نشد زیرا اولا اصلا تعریفی از دستگاه های اجرایی تحت شمول این قانون ارائه نداده است ثانیا در متن قانون دستگاهها و افراد متعددی از شمول قانون مستثنی شده بودند و ثالثا بعد از تصویب این قانون، قوانین استخدامی خاص زیادی تصویب شد که کلیت وعام الشمول بودن قانون استخدام کشوری را زیرسوال برد.
مطابق ماده ۵ قانون مدیریت خدمات کشوری “کلیه وزارتخانه ها، موسسات دولتی، موسسات و نهادهای عمومی غیردولتی، شرکتهای دولتی وکلیه دستگاه هایی که شمول قانون بر آنها مستلزم ذکریا تصریح نام است از قبیل شرکت ملی نفت ایران، سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران، بانک مرکزی، بانک ها و بیمههای دولتی دستگاه اجرایی نامیده میشوند” اصل بر این است که کلیه وزارتخانهها و موسسات و شرکتهای عمومی تحت هر عنوان مشمول قانون مدیریت خدمات کشوری میباشند، مگر در مواردی که به دلیل ملاحظات سیاسی یا فنی یا بنا به مقتضیات خاص خود از شمول آن خارج باشد که این استثنائات هم در ماده ۱۱۷ قانون به صورت مشخص ذکر شده. برای مثال قضات دادگستری به منظور رعایت اصل تفکیک قوا و استقلال قوه قضاییه از قوای دیگراسثتنا شدهاند. در ذیل به تفکیک دستگاههای اجرایی تبیین میشود.
گفتار اول: وزارتخانه
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-01-31] [ 08:01:00 ق.ظ ]
|