پایان نامه لزوم انجام تعهد |
مهمترین قاعدهاى که در مبحث لزوم انجام تعهد مورد استناد فقها قرار گرفته قاعده اصالهاللزوم است. به طور اجمال این قاعده چنین است که اصل در کلیه عقود، اعم از تملیکى و عهدى، لازم بودن آنهاست. البته نتایج دیگرى نیز از این قاعده استخراج مىشود که در جاى خود خواهد آمد. دومین قاعدهاى که مطرح خواهد شد قاعده «المؤمنون عند شروطهم» است که بیشتر در مورد الزام و التزامهایى است که ضمن عقد مطرح مىشود و خیار فسخ به عنوان ضمانت اجراى عقد در این قسمت نمود پیدا مىکند. در ادامه پس از توضیح مختصری از اصل حسن نیت و ارتباط آن با لزوم انجام تعهدات به اصاله اللزوم پرداخته میشود.
الف- اصل حسن نیت
توسعه روابط اجتماعی و به تبع آن قراردادی، پیدایش عوامل جدید تولید در مقیاسهای امروزی و مصرف انبوه از یک سو، ظهور تخصص های گوناگون در زمینه کالا و خدمات موجود در عرصه بازار و پیچیدگی روزافزون اطلاعات در مورد کالاهای مورد نیاز افراد جامعه از سوی دیگر، خطر برهم خوردن و اختلال در تعادل قراردادی را به دنبال دارد. استمرار قراردادی با بهره گیری از مفاهیم حقوقی، دغدغه نظامهای حقوقی درگیر با مسئله است. چراکه امروزه دیگر قرارداد صرفا مسئله شخصی طرفین آن نیست. اجتماع نیز خود را ملزم به نظارت برچگونگی برقرارری و استمرار روابط قراردادی می داندبا پیروی از نظریه اخلاقی نمودن قراردادها و به منظور برقراری تعادل ما بین طرفین، موضوع مهم لزوم تداوم روابط قراردادی بر مبنای حسن نیت میان طرفین میباشد. .[۱] حسن نیت به عنوان یک اصل حقوقی دائر مدار لزوم انجام تعهدات می باشد
ب- اصالهاللزوم
یکى از قواعد مهم و معروف در حقوق اسلامى قاعده اصالهاللزوم در عقود مىباشد، که در تمام نظامهاى حقوقى دنیا مورد قبول همگان قرار گرفته و به عنوان یک اصل مسلم حقوقى پذیرفته شده است.
در تعریف قاعده اصاله اللزوم یا اصل صحیح و لازم بودن عقود ، باید گفت این قاعده یا اصل از دو کلمه: “اصالت” و “لزوم” ترکیب یافته است.
کلمه اصل در لغت به معنای بن و ریشه هر شی است که در اصطلاح در دو معنی بکار می رود؛ یکی قاعده یعنی مفهومی که شامل مصادیق متعدد باشد و دیگری به معنای دلیل و مدرک چنانکه در مدارک فقهی بسیار دیده می شود که گفته شده است “والاصل فی المساله الکتاب اوالسنه”.[۲]
“لزوم” در لغت به معنای ثبوت است یعنی استواری و در اصطلاح حقوقی و فقهی به معنای عدم جواز از میان بردن عقد و لازم الاتباع بودن است چنانکه هم در فقه و هم در قانون عقود به دو دسته لازم و جایز تقسیم شده است. در مثل عقد هبه مادام که عین موهوبه باقی باشد از عقود جایز است و عقد نکاح از عقود لازم است و مراد از مرکب هر دو کلمه “اصاله اللزوم” آن است که هر عقدی که میان دوطرف منعقد شود آثار قانونی و شرعی آن عقد بر آن مترتب می شود و اصل آن است که وفای به آن برای طرفین لازم است و احتمال عدم صحت آن قابل اعتنا نیست.[۳]
در باب عقود، چه در معاملات و معاوضات و چه در معاهدات، اصل اولیه لزوم است و نتیجه این اصل آن است که اگر در لازم یا جایز بودن معامله یا عقد شک کردیم اصل اولى لزوم آن است مگر دلیل بخصوصى حکایت از جایز بودن آن بنماید، این جواز ممکن استیکطرفه یا دو طرفه باشد.
مستندات قاعده اصالهاللزوم دو دسته است، یک دسته دلایل اجتهادى و دسته دیگر دلایل فقاهتى.
[۴]
۱- دلایل اجتهادى
بنای عقلا، کتاب و سنت از جمله دلایل اجتهادی مورد مطالعه میباشند.
۱-۱- بناى عقلا
بناى عقلا بر این است که هر عقدى را که متعاقدین موجود مىکنند پایبند به آن هستند و آن را فسخ نمىکنند و عمل نکردن به عقد را مطلوب نمىدانند و مادام که توافق قابل اعتماد و لازمالرعایه نیست نام پیمان بر آن نمىنهند. به سخن دیگر عقد و عهد، تعهدى است در مقابل تعهدى که طرفین خود را ملزم به مراعات آن بدانند. نباید اینگونه عقود و عهود را با عقود اذنى، نظیر وکالت، عاریه، هبه یا ودیعه مقایسه کرد چرا که ماهیت این عقود به شکل اعطا در قبال اعطا به آن نحو که طرفین متعهد به رعایت آن باشند، نیست.[۵]
۱-۲- کتاب
ذیل عنوان کتاب ار جملۀ دلایل اجتهادی ، به بررسی آیات شریفه ذیل میپردازیم:
۱-۲-۱- آیه شریفه «اوفوا بالعقود»[۶]
در این آیه خداوند سبحان فرموده است به عقود وفا کنید.[۷]
۱-۲-۲- آیه حرمت اکل مال به باطل
براى اصل لزوم به آیه «لاتاکلوا اموالکم بینکم بالباطل الا ان تکون تجاره عن تراض منکم…»[۸] نیز استناد شده است.
۱-۲-۳- آیه «احل الله البیع»
حلیت عرفا به معناى نفوذ بیع و امضاى آن است و بناى خردمندان آن است که پس از انشاى عقد هیچیک از متعاقدین بدون توافق دیگرى مجاز به فسخ نیست و شرع مقدس نیز همین بنا را امضا کرده است.[۱۰]
۱-۳- سنت
در باب سنت، نخستین حدیث مورد استناد، حدیث شریف نبوى «لایحل دم امرء مسلم و لا ماله الا بطیب نفسه» میباشد. ظاهر روایتحرمت و نفى هرگونه جواز تصرف در مال غیر بدون اذن صاحب آن مال است.
حدیث دوم، «البیعان بالخیار ما لم یفترقا فاذا افترقا وجب البیع» است. احادیث بسیارى با این مضمون از رسول اکرمصلى الله علیه وآله وسلم، حضرت امیرالمؤمنین علىعلیه السلام، امام صادقعلیه السلام و امام رضاعلیه السلام وارد شده است. تا آنجا که شیخنا الاعظم انصارى آن را متواتر دانسته است. اهل سنت نیز در مراجع خود این حدیث را آوردهاند همینطور ابن ماجه در سنن خود یک باب را به این امر اختصاص داده است. لذا این تواتر معنوى بعید به نظر نمىرسد.[۱۱]
۲- دلایل فقاهتى
قاعده تسلیط و شروط ذیل عنوان دلایل فقاهتی مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
۲-۱- قاعده تسلیط
حدیث شریف «الناس مسلطون على اموالهم» مبناى این قاعده مىباشد. ظاهر حدیث شریف دلالت دارد بر اینکه هریک از متعاملین همانطور که در اموال خود بر هرگونه تصرفات تکوینیه سلطنت دارد، داراى سلطنت تشریعیه هم هست و این معنى جزء آراى محموده و تادیبات صلاحیه به شمار مىآید. بنابراین ملاک، حق منع فسخ و عدم تصرف در اموال انتقال یافته را دارند و این معنى عین لزوم در عقود است، به جهت اینکه جواز فسخ یک نحو سلطنت تشریعیه شمرده مىشود و این سلطنت منحصرا در اختیار مالک است. روایات خاصه و عامه نیز بر این قاعده دلالت دارد.
۲-۲- شروط
واژه شرط واژهاى عربى است و جمع آن “شروط” و “اشتراط” است. این واژه گاه در معناى مصدرى و گاه در معناى اسمى به کار مىرود و همچنین در علوم مختلف معانى متفاوتى دارد ؛ در علم اصول، آنچه از عدم آن، عدم چیزى دیگر لازم مىآید – اعم از آنکه از وجود آن وجود دیگرى لازم بیاید یا خیر – را شرط آن چیز مىنامند و در توضیح مىگویند: «الشرط مایلزم من عدمه عدم الشىء» به تعبیر دیگر، شرط چیزى است که چیزى دیگر بر آن متوقف باشد، یعنى «الشرط ما متوقف علیه الشىء» البته توقف شىء بر شرط چند حالت دارد:
گاه وجود شرط متوقف بر چیزى است، مانند توقف معلول بر اجزاى علت; گاه وجوب امر متوقف بر چیز دیگر است، مثل وجوب حج بر استطاعت; گاه نیز لزوم عقد متوقف بر امرى است، مثل لزوم عقد خیارى که بر سقوط خیار متوقف است و گاه آنچه متوقف است، صحتیک امر است، مانند توقف صحت عقد بر وجود اختیار در متعاملین.
در قرآن مجید واژه شرط به صورت مفرد نیامده است، ولى در صورت جمع آن یعنی “اشتراط” به کار رفته است، از جمله در آیه «فقد جاء اشراطها» که در آن اشراط به معنى نشانههاى قیامت است.
در روایات کلمه شرط در مبناى خیار نیز آمده است، مثل «الشرط فى الحیوان ثلاثه» یعنى ایام شرط (خیار) در معامله حیوان سه روز است. در اصطلاحات شرعى، گاهى واژه شرط به معناى مطلق عهد آمده است، مانند «شرط الناس» که به معناى «عهد الناس» و یا «شرط الله» که به مفهوم «عهدالله» است و «عهدالله» به معنى «احکام الله» یعنى اعم از احکام تکلیفى و وضعى است،
معنى دیگر شرط، مطلق الزام و التزام است، بىآنکه در ضمن عقد درج شده باشد. گرچه اهل لغت این قید را افزوده و گفتهاند: “الشرط الزام الشىء و التزامه فى البیع و نحوه» یعنى شرط، الزام و التزام در ضمن عقد بیع و امثال آن است، ولى به ظاهر علت افزودن این قید آن است که در اغلب موارد شرط در ضمن عقود درج مىشود، شاهد مطلب آن است که واژه شرط در مورد شروط ابتدایى غیر مندرج در عقود آمده و همچنین درباره خود عقد بیع که از مصادیق التزام است و نیز مطلق عهد که در روایات به کار رفته است.
البته معناى اخیر، الزام و التزام ضمن عقد، همان مطلق عهد است، زیرا وقتى شخص در ضمن عقدى ملتزم به امرى مىشود، عهد هم کرده است. به نظر میرسد ادله لزوم وفاى به شرط همانطور که شامل شروط ضمن عقد مىشود، شروط ابتدایى غیر مندرج در عقد را نیز دربرمىگیرد.[۱۲]
[۱] عباس قاسمی حامد، “حسن نیت در قرارداد، مبنای تعهد به درستکاری و تعهد به همکاری در حقوق فرانسه”، مجله تحقیقات حقوقی ، شماره ۴۶، ۱۳۸۶، ص ۱۰۰
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-01-31] [ 05:28:00 ب.ظ ]
|