پایان نامه مدیریت در مورد : تفکر استراتژیک یادگیری دو حلقهای است. |
پایان نامه مدیریت در مورد : تفکر استراتژیک یادگیری دو حلقهای است.
تفکر استراتژیک یادگیری دو حلقهای است.
مدیران اثربخش سطح بالاى عدم اطمینان و ابهام پیش رویشان را مىپذیرند و انعطافپذیرى سازمان را به منظور مواجهه با شرایط غیر قابل پیش بینى حفظ مىکنند. آنها به روشنى مىدانند دنبال چه هستند و سازمان آنها درصدد دستیابى به چه جایگاهى است، پس مقصد آنها از قبل مشخص است، ولى مسیر دستیابى به مقصد یعنى استراتژى از ابتداى کار به طور جامع و کامل مشخص نیست. استراتژى از درون تعاملات بین گروه بندىهاى مختلف افراد در سازمان، گروه بندىهاى مختلف قدرت، میزان دستیابى به اطلاعات، حیطههاى زمانى مختلف و منافع مختلف موضعى مىجوشد. استراتژى از طریق گامهاى کوچک تدریجى و فرصت طلبانه آشکار مىشود. این امر مدیریت را وارد کنشهاى تدریجى مىکند. نتیجه چنین اتفاقى وجود سازمانى است که براى تحقق هدفى مشخص به طور فرصت طلبانهاى در طى مسیر در حال یادگیرى است (رحمان سرشت، ۱۳۸۳).
این رویکرد یکی از مبانی فکری رویکرد تحلیلی را که فرض میکند انطباق یا تناسب با محیط عامل موفقیتآمیز است، زیر سؤال میبرد. شرکت های ناموفق از نسخههای رویکرد تحلیلی و سنتی استراتژی بهره میگیرند و به دنبال تناسب با محیط هستند. این دیدگاه باعث میشود که آنها جاه طلبیهایشان را تا حدی که به وسیله منبع در دسترس قابل تحقق باشند، محدود کنند. این رویکرد موجب تکرار و تقلید میشود. شرکتهای موفق بر بهره برداری از منابع تأکید دارند، یعنی آنها با بهرهگیری جدید و نوآورانه از منابع به هدفهای غیر قابل دسترس دست مییابند، لذا مدیران صرفاً به دنبال انطباق منابع سازمان با نیازمندیهای محیطی نیستند. در عوض مدیران از منابع سازمان به روشی خلاقانه بهره میگیرند و الزامهای محیطی را خود خلق میکنند. بدین ترتیب سازمانها خود را به طور مداوم متحول و نوسازی میکنند. آنها با زیر سؤال بردن ایده انطباق با محیط پیشنهاد میکنند که نیاز به تعامل و یادگیری مداوم است (علی احمدی و دیگران، ۱۳۸۲) نویسندگان این رویکرد پیشنهاد کردهاند که برای توسعه استراتژیک سازمان بهتر است که بر فرآیندهای یادگیری تمرکز شود. توانایی افراد، گروهها و سازمانها برای پیش بینی وابسته به پویایی آنهاست که این پویایی موجب شکلگیری سیستمهای انطباق پذیر میشود. یادگیری سازمانی یک فرایند پویاست که نه تنها در طی زمان بلکه در سطوح مختلف رخ میدهد (Grossan, 1999, P. 532). طبق این رویکرد برنامهریزی به مثابه یادگیری است .(Geus, 1988, P. 70)یادگیرى فرآیندى است که طبق آن مدیران براى تغییر مدلهاى ذهنى شان در مورد سازمان و بازار فعالیت مىکنند. براساس تئوری یادگیری، استراتژی و جهت گیری استراتژیک سازمانها را یادگیری سازمان تعیین میکند. استراتژی حاصل یادگیری در حین اجراست و مستلزم تکرار عمل است (Christrncen, 1997, P. 142).
یادگیری تک حلقهاى، یک بازخورد منفی کلاسیک است که به وسیلهی آن تصمیم گیرندهها اطلاعات وضعیت سیستم را با اهداف مختلف مقایسه میکنند، ناسازگاریهای میان وضعیت موجود و وضعیت مطلوب را مشاهده میکنند و اقداماتی انجام میدهند که باور دارند سبب میشود جهان واقعی به وضعیت مطلوب نزدیک شود. از این جهت برنامهریزی استراتژیک یادگیری تک حلقه ای است.
یادگیرى دوحلقهاى مستلزم تغییر چارچوبهاى مرجع و یا مدلهاى ذهنى است. مدیران استراتژیک نیاز دارند که به طور پیوسته پارادایمهاى خود را تغییر دهند و پارادایمهاى جدیدى را خلق کنند. عبارت «مدل ذهنی» دربرگیرندهی باورهای ما در مورد شبکههای علّی و معلولی است که چگونگی عملکرد یک سیستم را در چارچوب مرزهای سیستم (کدام متغیرها درون سیستماند و کدام متغیرها خارج از سیستم) و افق زمانی که مناسب تشخیص دادهایم توضیح میدهد و قالب یا چارچوبهای مسئله را مشخص میکند (استرمن، ۱۳۹۰). به دلیل اهمیت یادگیرى دو حلقهاى در خلق نو آورى باید این نوع یادگیرى ترویج و ترغیب شود. تفکر استراتژیک چون تمام دانستهها و پیشدانستهها را مورد سؤال قرار میدهد (Eden, 1990, P. 37)، یک فرایند یادگیری دو حلقهای است.
انسان در چارچوب پارادایمها میاندیشد، میفهمد و قضاوت می کند. کارکرد مهم پارادایمها، ایجاد ساختاری باری پیش فرضها، باورها و برداشتهای مشترک است. پارادایمها دیدگاه انسان نسبت به حقیقت را بنا میکنند و به روش درک مسایل را نشان می دهند و پارادایمها به انسان قدرت تجریه و تحلیل مسایل و نظمدهی به اجزای آن را میبخشد و مبنای را برای قضاوتهای او فراهم میسازد. «صحیح یا غلط» بودن و چگونگی رسیدن به این نتایج نیز زاییده پارادایم حاکم بر اذهان است. پارادایمها اگر چه کامل نیستند، ولی حتی در چنین شرایطی نیز برای انسانها راهگشا خواهند بود.
خصوصیت مهم پارادایمها این است که با ایجاد یک چارچوب نگرشی، بر برداشتها و پیشفرضهای انسان به شدت تأثیر میگذارند. تا حدی که پایبندان به پارادایم، از درک حقایق خارج از آن پارادایم محروم میشوند. این ویژگی سبب میشود تا نوآوری و خلاقیت در فضای پارادایم تنها به مرزهای آن محدود گردد. نتیجه اینکه، سازمان محصور در درون پارادایم ذهنی خود است. در دنیای کسب و کار، ظهور پارادایم جدید یک پدیده مستمر و عادی است. هر اختراع مؤثری که قواعد کار را تغییر دهد، پارادایم جدیدی را حاکم خواهد ساخت. خصوصیت مهم پارادایمها این است که با ایجاد یک چارچوب نگرشی، بر برداشتها و پیشفرضهای انسان به شدت تأثیر میگذارند، تا حدی که پایبندان به پارادایم را از درک حقایق خارج از پارادایم محروم میسازند. این ویژگی سبب میشود تا نوآوری و خلاقیت در فضای پارادایم تنها به مرزهای آن محدود گردد. نتیجه اینکه، سازمان محصور در درون پارادایم ذهنی خود است.
شارمر نیز بین دو منبع متفاوت یادگیرى تمایز قائل مى شود و بیان مى کند. اولین منبع یادگیرى را تأمل در تجربههاى گذشته و دومین منبع آن را حس و تجسم آینده در حال ظهور مىداند. این نوع یادگیرى در سطح بالایى تجربه مشهود رخ مىدهد. این نوع یادگیرى فرآیندى شناختى شامل انتقال مدلهاى ذهنى از درون ذهن و نمایش مجدد عادتهاى فکرى قدیمى است. همچنین این نوع یادگیرى پیش از سطح اقدام به وقوع مى پیوندد و مشتمل بر آشکارسازى تمایلهاى به صورت رویهها و عادتهاى رفتارى است. این نوع یادگیرى به مثابه یادگیرى تک حلقهاى است. یادگیرى مولد، همان یادگیرى زوج حلقهاى است که نیازمند نوعى تصویرسازى است که از طریق آن فرد توجه خود را از موضوع به خاستگاه آن تغییر مىدهد. یادگیرى مولد، عمیق ترین سطح یادگیرى است (استیسی، ۱۳۹۰).
نقش مدیریت دانش در رویکرد
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-01-30] [ 10:18:00 ب.ظ ]
|