– مرگ و میرکودکان   کودکان
-خودکشی نوجوانان
متوسط درآمد هفتگی
آزار کودکان
استفاده از مواد مخدر
– بیکاری
فقر کودک/ کهنسال
شمار جوانانی که دبیرستان ترک گفته‌اند
پوشش بیمه درمانی و بهداشتی
قتل و جنایت
توزیع کوپن غذا( برای قشر آسیب‌پذیر)
نابرابری و توزیع درآمد
مسکن
اشتغال نیمه وقت
بیمه بهداشتی و درمانی کهنسالان
مرگ ومیر تصادف بزرگراه‌ها که در اثر مصرف الکل بوده است.
 

۲-۲-۴-۲-شاخص توسعه انسانی( HDI)[2]

این شاخص در سال ۱۹۹۰ توسط مرکز برنامه سازمان ملل متحد( UNDP) ارائه شد و در حال حاضر یکی از معروفترین شاخص‌های کیفیت زندگی است و هر ساله از طریق مجموعه‌ای از مولفه‌ها، دستاورد کشورها را در توسعه انسانی می‌سنجد و درجه‌بندی می‌کند. این شاخص بدنبال اندازه‌گیری سه ظرفیت انسانی( دانش، طول عمر، درآمد) است ( عنبری، ۱۳۸۸؛۱۵۶)که به عنوان نماد پیشرفت در انسان محسوب می‌شوند. در سال اخیر دو شاخص دیگر نیز به شاخص توسعه انسانی اضافه شدند:

 

شاخص توسعه جنسیتی( GDT) ؛که تبعیض و تفاوت‌های جنسیتی و نابرابری میان زنان ومردان را در حوزه‌های دانش، طول عمر و استانداردهای زندگی‌نشان می‌دهد.

-شاخص فقر انسانی( HPT)؛ که برای کشورهای توسعه یافته در حال توسعه تدوین شده است. در سال ۲۰۰۲ مولفه‌های زیر در شاخص HDI گنجانده شده‌اند:

۱– بررسی روند توسعه انسانی

– درآمد و فقر و شاخص فقر

– گسترش حق انتخاب مردم

– روندهای HDI

۲- داشتن زندگی طولانی و سالم

– روندهای دموکراتیک

–  تعهد بهداشتی :دسترسی به خدمات و منابع

– رویارویی با چالش‌ها وبحران‌های جهانی بهداشت

– بقا: پیشرفت‌ها و شکست‌ها

۳- کسب دانایی

–  تعهد به آموزش و پرورش

تکنولوژی: اشاعه و خلق

سواد و میزان حضور در برنامه آموزشی رسمی

۴- دسترسی به منافع مورد نیاز جهت دست‌یابی به سطح شرافتمندانه‌ای از زندگی

 

– عملکرد اقتصادی

– ساختار تجارت

– جریان کمک از کشورهای توسعه یافته

– جریان کمک و سرمایه خصوصی و بدهی‌ها

– اولویت‌های مخارج عمومی

– بیکاری

۵- حفظ دستاوردها برای نسل‌های آینده

– انرژی و محیط زیست

۶- تامین امنیت و ایمنی شخصی

– پناهندگان و تسلیحات

۷- کسب برابری برای همه زنان و مردان

– شاخص توسعه جنسیتی

– معیار توانمند سازی جنسیتی

– نابرابری جنسیتی در آموزش وپرورش

– نابرابری جنسیتی در فعالیت اقتصادی

– مشارکت سیاسی زنان

۲-۲-۴-۳-شاخص پیشرفت واقعی( GPI)

این شاخص دارای ۱۸ مولفه هم چون بیکاری، اشتغال نیمه وقت تا مرگ و میر در تصادفات و آلودگی و هزینه‌های نظامی ، تغییرات اوقات فراغت، فروپاشی خانواده، قتل و جنایت، آسیب‌های محیطی، منابع آلودگی می‌شود و اولین بار توسط « سازمان تعریف مجدد و پیشرفت» ارائه شده است، همانطور که مشاهده می‌شود این شاخص مولفه‌های مشترک با شاخص Fish دارد و هر دو برای سنجش پیشرفت اجتماعی در سطح ملی و محله‌ای بکار می‌روند.

هم‌چنین موسسه EIU نیز  شاخصی به نام شاخص کیفیت زندگی تدوین کرد که بر اساس آن ایران در میان ۱۱۱کشور در رتبه ۸۸ قرار دارد. همانطور که ملاحظه می‌شود شاخص‌های مذکور علی رغم آنکه سعی دارند تا با وارد کردن برخی مولفه‌ها و متغیرها، نقائص و نقاط ضعف شاخصGDP را جبران نمایند اما باز هم صرفاً جنبه عینی داشته و به متغیرهای ذهنی چون احساس سعادت و رضایت از زندگی در بخش کیفیت زندگی توجه چندانی ندارند. هر شاخصی که به اندازه‌گیری کیفیت زندگی می‌پردازد می‌بایست در برگیرنده مجموعه عواملی باشد که رفاه انسانی رابهبود بخشید و هر دو بعد عینی وذهنی از کیفیت زندگی در آنها منظور گردد.

شارپ (۱۹۹۹) برای ارزشیابی شاخص‌های کیفیت زندگی ظوابطی را بر شمرده است در نظر وی شاخص کیفیت زندگی می‌بایست ضمن برخورداری از یک هدف روشن اجرایی باید بر مبنای نظریه محکم و مقتضی پی‌ریزی شده باشد و به عنوان یک شاخص واحد ارائه شود اما در عین حال باید بتواند حوزه‌های متفاوت را تحت پوشش قرار دهد هم‌چنین ضمن داشتن اعتبار و روایی، دارای حساسیت نیز باشد. حوزه‌های تحت پوشش شاخص  کیفیت زندگی از نظر وی باید دارای ویژگی‌های زیر باشند:

۱- تمام تجربیات را در بر گیرند.

۲- هر حوزه باید قسمتی از ساختار کیفیت زندگی را به صورت ذاتی و بنیادی اما گسسته و مجرد پوشش دهد.

۳- هر دو بعد عینی و ذهنی را اندازه‌گیری کند.

۴- هر حوزه به عنوان بخشی از کیفیت زندگی عمومی باید با کیفیت زندگی همه مردم  در ارتباط باشد.

۵- در صورتی که یک حوزه خاص مورد نظر قرار گیرد باید به ارتباط آن با حوزه‌های همگانی و عمومی توجه شود.( غفاری۱۳۸۸؛۷۰)

موسسه« بنیاد اقتصاد نوین» (NEF) که یک سازمان فعال درزمینه کیفیت زندگی است شاخصی بانام « شاخص سیاره خوشبختی» تدوین کرد. که در آن ترکیبی از متغیرهای ذهنی و عینی مورد بخشش قرار گرفته‌اند که بر اساس سه متغیر رضایت از زندگی، امید به زندگی و آثار اکولوژیک به ارزیابی کشور می‌پردازد( خوارزمی،۱۳۸۷؛۷). مرکز مطالعات زندگی در آمریکا نیز ضمن توجه به جنبه‌های عینی و ذهنی کیفیت زندگی بر تعریفی از کیفیت زندگی اشاره می‌کند که ضمن توجه به وضعیت فرد از نظر ثروت مادی و سلامت، به ادارک فردی و احساس خوب بودن و رضایت از زندگی نیز توجه می‌کند( علی‌اکبری،۱۳۸۹؛۱۳۰).

در مجموع با توجه به چند بعدی بودن سازه کیفیت زندگی باید گفت که هیچ یک از شاخص‌ها به تنهایی نمی‌توانند تصویر مناسبی از کیفیت زندگی ارائه نماید و باید رهیافتی کل نگر که ترکیبی از شاخص‌های عینی و ذهنی باشد اتخاذ کرد.

 

 

 

 

۲-۲-۵-رویکردهای کلان به کیفیت زندگی:

۲-۲-۵-۱- رویکرد جامعه شناختی:

رویکردهای جامعه شناختی براهمیت روایط اجتماعی در ارزیابی کیفیت زندگی تاکید دارد.در این رویکرد عمدتا کیفیت زندگی ناشی از روابط اجتماعی یا به عبارتی ناشی از شدت و نوع روابط اجتماعی است. گرسون بیان می‌داردکه درعلوم اجتماعی دو رویکرد اصلی مربوط به کیفیت زندگی وجود دارد:

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...