اقلیت های زبانی در ایران |
در ایران به پشتوانه همگونی نژادی، وجود اقلیت نژادی ایرانی تبار منتفی است. لیکن اقلیت های قومی، زبانی و دینی، با توجه به گسترش جغرافیایی، در نقاط مختلف ایران قابل شناسایی است. بااین توصیف اقلیت های ساکن در ایران در رده های قومی، زبانی و دینی طبقه بندی می شوند
بیشترین تنوع اقلیت ایران، ناظر بر اقلیت های زبانی است. نظر به اینکه برابر اصل پانزدهم قانون اساسی، زبان و خط رسمی مردم ایران فارسی است. (اریامنش، ۱۳۹۰، ۲) هر دسته بزرگ جمعیتی یا گروه بزرگی از شهروندان که به زبانی غیر از فارسی تکلم یا مکاتبه نمایند، اقلیت زبانی تلقی می گردند. تعریف زبان و تمیز آن از لهجه های محلی منشعب از زبان فارسی ضروری است. تعریف زبان در حوزه علم زبان شناسی قرار دارد. اما می توان زبان را از لهجه های محلی تشخیص داد. در خصوص بافت جمعیتی ایران، برخی گویش ها ی محلی نظیر لری، گیلکی و بلوچی در مفهوم زبان شناسی زبان تلقی نمی شود. بلکه لهجه ای از زبان رسمی و زبان مرکزی هستند. بدین ترتیب گویندگان لهجه های فوق را نمی توان جزء اقلیت های زبانی قرار داد. ساده ترین شیوه تفکیک لهجه از زبان بررسی ادبیات و دستور زبان است. لهجه های یاد شده فاقد ادبیات و دستور زبان می باشد. برای مثال شمارش اعداد در لهجه های فوق، جنبه استقلالی از زبان فارسی ندارد و منطبق بر شمارش فارسی هستند. که ممکن است یا تلفظ متفاوت بیان شود.
با توجه به نکته های فوق الذکر مهم ترین اقلیت های زبانی ایران به شرح زیر دسته بندی می باشد.
الف) اقلیت زبانی ترکی
به دلیل قسمت تاریخی و گستردگی فرهنگ و تمدن آزربایجانی، تعریف اقلیت زبان ترکی در ایران محدوده جغرافیایی خاصی ندارد. به بیان دیگر اقلیت زبان ترکی منحصرا به قلمرو جغرافیایی استان های آذربایجان شرقی و غربی و اردبیل نبوده بلکه شامل تمام گروه های جمعیتی است، که صرف نظر از اصالت خود در هر استان دیگری ساکن هستند. بر این اساس در برخی دیگر از مناطق ایران، وجود اقلیت های ترکی به سهولت احراز می شود. از جمله این مناطق می توان به برخی از شهر های استان هاس خراسان شمالی، فارس، گلستان، گیلان، قزوین، همدان، اصفهان، چهارمحال و بختیاری اشاره نمود که جمعیت قابل توجهی از آن ها به زبان ترکی صحبت می کنند. با این توضیح اقلیت زبان ترکی بزرگترین اقلیت زبانی ایران تلقی می شود و جمعیت متعلق به این زبان سهم مهمی در مشارکت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشور ایفا می کنند. با این که زبان ترکی به مرور زمان دچار تحول و تغییر شده و به دنبال به رسمیت یافتن زبان فارسی به لهجه های مختلف تقسیم شده ولی همه شاخه های آن در ردیف اقلیت زبانی ترکی قرار می گیرند. زیرا ساختار زبان نزد همه آن ها یکسان است اعلام رسمیت زبان فارسی به دوران سلطنت پهلوی می گردد. ولی بیشترین احجاف حق در حقوق ایران در مورد اقلیت های ترک زبان صورت می گیرد. چرا که مانند زبان کردی دارای دامنه بسار وسیع از لغات فارسی نمی باشد و زبان کاملا مستقل از زبان فارسی می باشد. همچنین مانند زبان عربی آموزش زبان مادری ندارد. اموزش زبان مادری متفاوت با آموزش به زبان مادری می باشد.
ب) اقلیت زبانی کردی
قلمرو جغرافیایی زبان کردی در ایران به طور عمده به استان های کردستان و کرمانشاه و ایلام و بخشی از استان آذربایجان غربی محدود می شود. با وجود این، به رغم وجود لهجه های مختلفی از گویش کردی، در حدی که برخی از آن ها برای گروه های دیگر قابل فهم نیست، همگی آنان در گروه اقلیت زبانی کردی طبقه بندی می شوند. اطلاق لفظ زبان به گویش کردی محل اختلاف بوده است. زیرا گویش فوق شاخه نزدیکی از زبان فارسی است. این نگرش به دنبال اعلام رسمیت زبان کردی، برای اولین بار در قانون اساسی کشور عراق و اعطای هویت مستقل زبانی به آن کمرنگ شده و بدین ترتیب می توان گویش کردی را با تفسیر موسع زبان شناسی «زبان» نامید. این زبان متاثر از زبان فارسی بوده و دارای دامنه بسیار وسیع از لغات فارسی است. به طوری که فهم آن برای یک فارسی زبان بسیار ساده می نماید (اریامنش،۱۳۹۰،۴)
ج) اقلیت زبان عربی
این گویش در برخی از مناطق و شهرهای مرزی استان خوزستان مشاهده می شود و به نظر می رسد که متاثر از همسایگی با کشورهای عربی باشد. با وجود این جمعیت ایرانی تبار عربی زبان نیز در ردیف اقلیت های زبانی قرار می گیرد. با توجه به شیوه نگارش اصل شانزدهم قانون اساسی که آموزش زبان عربی را در دوران تحصیلات راهنمایی و متوسطه الزامی نموده، و با توجه به اینکه زبان فوق به پشتوانه ادبیات دینی و نگارش عربی کتاب آسمانی، از نوعی تقدس برخوردار است. بررسی میزان رعایت حقوق اقلیت های ساکن در ایران در خصوص متکلمان به زبان عربی موضوعیت چندانی نخواهد داشت. ابته باید به این موضوع اشاره کرد که آموزش زبان مادری متفاوت است با آموزش به زبان مادری. در این جا نویسنده این مقاله به آموزش زبان مادری اشاره داشته و به همین منظور در مقاله خود نوشته اند که بررسی میزان رعایت حقوق اقلیت های ساکن در ایران در خصوص متکلمان به زبان عربی موضوعیت چندانی نخواهد داشت. ولی به نظر بنده هر شخصی حق آموزش به زبان مادری خود را نیز دارد. و اقلیت زبانی عرب نیز حق دارند به زبان خود تحصیل نمایند. یعنی آموزش و تحصیل آنها به زبان عربی باشد. در نتیجه اینکه هم آموزش زبان مادری از حقوق افراد می باشد و هم آموزش به زبان مادری، و کسی نمی تواند به بهانه های سیاسی این حق مسلم را از افراد جامعه سلب کند.
بخش دوم:زبان مادری در نظام حقوق ایران
در اصل۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که اعلام می دارد:« زبان و خط رسمی مشترک ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید به این زبان و خط باشد. ولی استفاده از زبان های قومی و محلی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها، در کنار زبان فارسی آزاد است.» در این اصل از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که مستقیماٌ اشاره می کند به استفاده از زبان اقلیتها در مطبوعات و رسانه های گروهی و همچنین تدریس ادبیات آنها، پس با این اصل قانون اساسی، احترام به زبان مادری افراد جامعه انسانی در حقوق ایران ذکر شده است، با توجه به اینکه قانون اساسی بر دیگر قوانین ایران برتر است، بهتر است مسئولان جمهوری اسلامی ایران تمهیدات لازم را نسبت به این اصل از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اعمال نمایند، و زمینه های لازم را فراهم نمایند، تا هر کودک ایرانی بتواند به زبان مادری خود تحصیل نماید ، و تدریس ادبیات اقلیتها، به زبان مادری آنها در مدارس فراهم شود. ولی این اصل نیز در حقوق ایران جای نقد و بررسی دارد. چرا زبان رسمی وملی فقط باید زبان فارسی باشد؟! بر اساس تاریخ ایران چون حکومت قبلی یعنی حکومت پهلوی به دلیل فارس زبان بودن، زبان فارسی را زبان رسمی اعلام کرده بود و این بر اساس سیاست یکسان سازی فرهنگی حکوموت پهلوی بود و بر اساس تبعیض و نقض حقوق بشر صورت گرفته بود. حکومت پهلوی هیچ حقوقی برای اقلیت ها در نظر نگرفته بود ولی اساس جمهوری اسلامی ایران بر اساس منع تبعیض و برابری می باشد و لی در این اصل اثری از برابری مشاهده نمی شود و با اتخاذ سیاست تک زبانی زبان فارسی به عنوان زبان رسمی انتخاب شده است. دکتر محمد هاشمی در رابطه با خط و زبان مردم ایران اینچنین اعلام می دارد زبان بارزترین عامل شناخت، یک ملت در مقابل ملل دیگر است. احساسات و اندیشه های مشترک و روابط عمیق و ناگسستنی یک ملت از زبان متبلور می شود. زبان بدون خط نیز نمی تواند از بنیان مستحکمی برخوردار باشد. زیرا بدون آن میراث های ملی، در گذشت زمان، آسیب می پذیرند و به تدریج از بین می روند. فلذا باید خط را یکی از ابزار نگهبان خصایص و تراوشات پر فضیلت یک جامعه محسوب نمود (هاشمی. ۲۱۴،۱۳۸۲) این در حالی است که اقلیت های زبانی در ایران نمی توانند به زبان مادری خود آموزش ببینند و اکثر اقلیت های زبانی قادر نیستند به زبان خود بنویسند. و بر اساس گفته دکتر هاشمی زبان بدون خط از بنیان محکمی برخوردار نیست. و این باعث می شود اقلیت های زبانی در ایران زبان مادری شان در معرض خطر نابودی قرار گیرد زیرا زمینه های پیشرفت و توسعه این زبان ها فراهم نیست.
زبان و ادبیات به عنوان میراثی ارزشمند، یکی از عناصر بارز وحدت ملی ایران به شمار می رود. زبان فارسی حلقه اتصال وحدت ملی و در سراسر ایران، زبان مشترک تمامی ایرانیان است (هاشمی. ۱۳۸۲٫ ۲۱۵٫) آیا زبان فارسی، زبان مادری دیگر قومیت ها و اقلیت ها در ایران می باشد؟! آیا زبان فارسی، زبان مادری یک کودک ترک زبان یا عرب زبان یا کرد زبان می باشد؟! پس تکلیف کودکانی که زبان مادری آن ها، زبان فارسی نمی باشد چیست؟ تقریباً در قلمرو تمامی کشورها، یک یا چند گروه اقلیت مشخص، با هویت خاص قومی، زبانی یا مذهبی، متمایز از اکثریت جامعه یافت می شود. روابط هماهنگ بین هر اقلیت با دیگر اقلیت ها و با اکثر جامعه از یک سو و ضرورت احترام متقابل به هویت هر گروه از سوی دیگر، به مثابه وزنه سنگینی است که جامعه جهانی با آن سر و کار دارد. ارضاء افکار گروهای ملی، فرهنگی و زبانی و تضمین حقوق و آزادی های افراد وابسته به یک اقلیت، مستلزم شناسایی و اعتراف به منزلت مطلق انسانی و برابری تمامی افراد، می تواند زمینه ساز توسعه ی همبستگی و مشارکت جمعی و در عین حال کاهش تیرگی روابط بین گروها و افراد می باشد. به عبارت بهتر، تفاهم بین این عوامل متعدد و متنوع می تواند آرمان ثبات و صلح را تضمین کند. (هاشمی. ۱۳۸۴٫ ۵۸۰) در این جا تناقض بین گفته های دکتر هاشمی وجود دارد چرا که در یکی از کتاب هایشان ایراد کرده اند که زبان فارسی حلقه اتصال وحدت ملی و زبان مشترک تمام ایرانیان است. و بر زبان فارسی تاکید کرده اند. در اینجا حقوق اقلیت های زبانی را نادیده گرفته اند ولی در کتاب دیگرشان که با ذکر منبع قید شده است به ارضاء افکار گروه های ملی، فرهنگی و زبانی و تضمین حقوق آن ها تاکید کرده اند! ذکر این مطلب ضروری به نظر می رسد که زبان های اقلیت در مقابل زبان فارسی قرار ندارند و می توانند همراه با زبان فارسی و در کنار زبان فارسی رشد و گسترش یابند. در مورد اصل ۱۵ قانون اساسی با توجه به صورت مشروح مذاکرات مجلس، نمایندگان بیشتر به وحدت ملی توجه کرده اند و مطلب مهم در این مذاکرات، در مورد خط و زبان اقلیت ها وجود ندارد، و در مذاکرات مربوط به مساله خط و زبان، بیشتر به زبان عربی (مذهبی) توجه شده است (صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران. ۱۳۶۴ ۵۸۵-۵۷۴)
با توجه به شیوه نگارش اصل پانزدهم قانون اساسی، نظر به اینکه زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران، فارسی اعلام شده اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید به فارسی باشد. این امر مانع از آموزش و تدریس زبان های دیگر نیست. زیرا به موجب بند اخیر اصل فوق، استفاده از زبان های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آن ها در کنار زبان فارسی در مدارس آزاد شناخته شده است. اصل فوق به لحاظ شکلی با مفاد بند ۳ ماده چهار حقوق اقلیت ها ملی، نژادی، مذهبی و زبانی مطابقت دارد. به موجب بند فوق دولت های عضو موظف شده اند تا حد ممکن ترتیباتی را اتخاذ نمایند تا اقلیت های زبانی امکان آموزش زبان مادری یا بهره مندی از آموزش به زبان مادری را داشته باشند. این تطابق شکلی، از قیاس بند فوق با قسمت اخیر اصل پانزدهم حاصل می شود که ناظر به بهره مندی از زبان مادری برای آموزش است. زیرا بند فوق دولت را مکلف نموده امکاناتی فراهم سازد تا اقلیت های زبانی ساکن در قلمرو خود کتب درسی یا آموزش درسی را تا حد ممکن به زبان مادری و محلی دریافت کنند. و برابر اصل ۱۵ قانون اساسی تدریس ادبیات زبان های محلی و قومی در مدارس پیش بینی شده است. بنا براین دولت در مورد اصل ۱۵ مختار نیست بلکه مکلف است تا هم آموزش به زبان مادری اقلیت های زبانی را فراهم آورد و هم اینکه آموزش زبان مادری این اقلیت ها را در دستور کار آموزش و پرورش قرار دهد. آموزش زبان مادری به این معنی می باشد که فقط در حد یادگیری این زبان می باشد که شامل دستور زبان، خواندن و نوشتن به زبان مادری می باشد. در حالی که آموزش به زبان مادری به معنی استفاده و کاربرد زبان مادری در امر آموزش می باشد که همان تحصیل به زبان مادری از مقطع ابتدایی تا مقاطع عالی می باشدو مفهوم گسترده تری دارد و بهتر از آموزش زبان مادری است. زیرا آموزش به زبان مادری باعث توسعه و شکوفایی بهتر زبان مادری می باشد.
در اصل ۱۹ بیان می دارد: «مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.» در این اصل از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که اشاره دارد به تساوی حقوق افراد جامعه ایران، بدون در نظر گرفتن رنگ ، نژاد و زبان، و اینکه هیچ انسانی به انسان دیگر برتری ندارد ، و شخصیت انسانی همه افراد در برابر قانون مساوی است، و هر انسانی حق دارد از زبان مادری خود در زندگی اجتماعی و فرهنگی بهره مند باشد، واینکه زبان مادری از جمله عوامل کامل کننده شخصیت انسانی می باشد، و در این اصل نیز به طور مستقیم اشاره دارد به اینکه زبان سبب امتیاز نخواهد بود، پس زبانی به زبان دیگر برتری ندارد و دولت ایران بهتر است اقدامات لازم را فراهم نماید تا همه ی زبان ها بتوانند در جامعه ایران به رشد و توسعه لازم برسند، و همه مردم ایران بتوانند آزادانه زبان مادری خود را در تمام عرصه های زندگی به کار ببرند، و این کاربرد زبان در تمام عرصه های زندگی باعث پویایی و پیشرفت زبان های مادری می باشد.
محکم ترین مبنای قانونی رعایت حقوق همه جانبه، به ویژه حقوق مدنی و اجتماعی اقلیت ها اصل نوزدهم قانون اساسی می باشد. این اصل حاوی اصول مهمی از حقوق بشر می باشد که در اسناد بین المللی از جمله منشور حقوق سازمان ملل متحد ، میثاق بین الملل حقوق مدنی و سیاسی، اعلامیه جهانی حقوق بشر، کنوانسیون اروپایی حقوق بشر و اعلامیه حقوق اشخاص متعلق به اقلیت های ملی، قومی، دینی یا زبانی و نیز در قانون اساسی بسیاری از کشورها پیشرفته به عنوان محور حقوق دیگر شناخته شده اند.
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-01-31] [ 05:46:00 ق.ظ ]
|