" فایل های دانشگاهی -تحقیق – پروژه | قسمت 12 – 7 " |
“
۶- غیر قابل کنترل بودن[۱۷۱]
آیا فکر میکنید مجبورید احساسات خود را کنترل کنید تا حوادث ناگواری پیش نیاید؟ اگر نتوانید جلوی احساسات خود را بگیرید، چه اتّفاقی میافتد؟ آیا سعی میکنید احساسهای مهم خود را به شدّت کنترل کنید؟ آیا میترسید که احساسات شدید، نشانهای از ناگوار بودن حوادث احتمالی باشند؟ ممکن است در اثر از دست دادن کنترل احساسات، دیوانه شوید؟ آیا ممکن است کنترل خود را به طور کامل از دست میدهید؟ آیا بین کنترل احساسات خود، با اعمال خود، تفاوتی قائل هستید؟ وقتی فرد معتقد باشد که شدت هیجان منفی غیرقابل کنترل است، منجر به اضطراب شدید میگردد که در افراد مبتلا به PTSD شایع است.
۷- بیحسی هیجانی(کرختی)[۱۷۲]
آیا موقعیتهایی وجود دارد که باعث شود شما ماتتان ببرد؟ آیا تابهحال پیشآمده که هیچ گونه احساسی نداشته باشید؟ موقعیتهایی وجود دارد که بیشتر مردم را ناراحت کند، امّا باعث ناراحتی شما نشود؟ آیا دیگران فکر میکنند که شما احساساتتان را سرکوب میکنید؟ آیا دیگران به شما گفتهاند، آدم بیاحساسی هستید؟ آیا تابهحال احساسات شدید را تجربه کردهاید؟ آیا تابهحال احساسات شدیدی داشتهاید که آن ها را کنترل نکنید؟ آیا تابهحال احساس کردهاید که میخواهید گریه کنید، امّا خودتان را کنترل کنید؟ اگر به خودتان اجازه بدهید چنین احساساتی را تجربه کنید، چه افکاری به ذهنتان خطور میکند؟ آیا برای خلاص شدن از شر احساسات شدید، به مشروب پناه میبرید، مواد مصرف میکنید یا پرخوری میکنید؟شدت برخی عواطف منجر به سر زندگی میگردد، ولی برخی افراد این دید را دارند که عواطف منجر به فقدان کنترل و هرج و مرج میگردد.
۸- تلاش برای منطقی بودن(عقلانی)[۱۷۳]
آیا آدم باید همیشه منطقی و عقلانی باشد؟ اگر منطقی نباشید، چه نگرانیهایی برای شما به وجود میآید؟ آیا فکر میکنید آدمهای منطقی و عقلانی، افرادی برترند؟ آیا درگذشته اتّفاقی رخداده که شما در مقابل آن، منطقی و عقلانی عمل نکنید؟ آیا ممکن است بعضی از تجارب منطقی و عقلانی نباشند و هیجانی باشند؟ ممکن است چنین حوادثی رنگ و بوی عقلانی داشته باشند؟ به نظر شما پرداختن به موسیقی، کاری منطقی است؟ آیا هیجانهایتان میتوانند به شما خبر بدهند که چه چیزی به شما صدمه میزند؟ یا اینکه چه نیازهایی باید تغییر کنند؟ آیا هیجانها، منبع اطلاعاتی مهمی دربارۀ نیازها، تمایلات و حتّی حقوق انسانی شما به شمار میروند؟ ممکن است کسانی که از شما منطقیتر نیستند، زندگی شادتر یا بهتری داشته باشند؟ تأکید فراوان روی عقلگرایی و ضدهیجانی بودن ممکن است برای افراد مشکلساز باشد، در واقع منطقی بودن بیشاز حد، باعث بازداری از ابراز هیحان و خود فهمی میگردد.
۹- طول مدّت[۱۷۴]
آیا میترسید که احساسات شدید شما خیلی طول بکشند؟ آیا قبلاً احساسات شدید را تجربه کردهاید؟ بعدازاین که چنین احساساتی را تجربه کردید، چه اتّفاقی افتاد؟ این احساسات بالاخره به پایان رسیدند؟ چرا آن ها به پایان رسیدند؟ آیا احساسات شدید، افتوخیز دارند؟ اگر در جلسۀ درمان برای شما احساسات شدیدی رخ بدهد، چه اتّفاقی خواهد افتاد؟ اگر برای چند دقیقه خیلی کوتاه، گریه کنید یا احساس بدی داشته باشید، چه اتّفاقی میافتد؟ آیا تابهحال متوجّه شدهاید که بعد از بیان احساسات شدیدتان به آرامش خاطر میرسید؟ این کار چه نفعی برای شما دارد؟ اشخاصی که انتظار دارند اضطرابشان به طور نامحدودی ادامه یابد، اضطراب ماندگارتر و طولانیتری را تجربه میکنند.
۱۰- توافق با دیگران[۱۷۵]
وقتیکه دیگران احساس شما را ندارند، دقیقاً چه حس و حالی پیدا میکنید؟ اگر فرد دیگری همان احساس شما را داشته باشد، دربارۀ او چی فکر میکنید؟ چرا فکر میکنید که بازیها، فیلمها، رمانها یا داستان برای مردم، خیلی هیجانانگیز به نظر میرسند؟ چرا فکر میکنید مردم دوست دارند با کسانی ارتباط برقرار کنند که احساساتشان مثل آن ها باشد؟ آیا مردم، ناراحت، عصبانی یا مضطرب میشوند؟ آیا طبیعی است که انسانِ آشفته، به دامن خیالپردازی پناه ببرد؟ آیا ممکن است به خاطر احساسات خود، شرمنده شوید و احساسات خود را از همکاران (یعنی کسانی که همین احساس را دارند) پنهان کنید؟ وقتی افراد بفهمند که همکاران هم تخیلات و احساسات خاصی دارند، احساسات خود را بهتر میپذیرند و معتبرتر میدانند.
۱۱- پذیرش احساسات[۱۷۶]
اگر هیجانهای خود را بپذیرید، چه اتّفاقی میافتد؟ بر اساس هیجانها، دست به چهکاری میزنید؟ اگر هیجانهای خود را نپذیرید، چه اتّفاقی میافتد؟ فکر میکنید نپذیرفتن هیجانهایتان باعث ترغیب شما به تغییر میشود؟ بازداری احساسات چه پیامدهای منفی به همراه دارد؟ آیا به خاطر بازداری احساسات، توجّه و انرژی زیادی مصرف میکنید؟ آیا بازداری احساسات، باعث افزایش احساسات میشود؟ آیا بین احساسات خوب و بد، دچار تعارض شدهاید؟ آیا نادیده گرفتن وقایع ناراحتکننده، باعث حلوفصل آن ها میشود؟ داشتن احساسات و ابراز آن منجر به صرف انرژی کمتر و پریشانی کمتر میگردد.
۱۲- سبک اندیشناکی در برابر سبک ابزاری(نشخوار ذهنی)[۱۷۷]
تمرکز افراطی بر احساسهای ناخوشایند، چه مزایا و معایبی در پی دارد؟ وقتیکه به حال بد خود فکر میکنید، اغلب چه افکار و احساسی دارید؟ آیا تابهحال پیشآمده که گوشهای بنشینید و به اشتباهات خود فکر کنید؟ سؤالهای چرایی (علّت یابی) در ذهن شما خیلی فعال میشود؟ آیا به ناراحتیهای خود زیاد فکر میکنید و دائم یکچیز را در ذهنتان مرور کنید؟ اگر به مسئلهای فکر کنید، مشکل خودبهخود حل میشود؟ آیا نگران کنترل نکردن افکار استرسزا هستید؟ نشخوار ذهنی با اضطراب و افسردگی مرتبط است(ولز،۲۰۱۱)، این افراد معتقدند با نشخوار ذهنی میتوانند خود را در مقابل رویدادهای مشابه آینده آماده کنند.
۱۳- ابراز هیجانات[۱۷۸]
اگر احساسهای خود را بیان کنید، کنترلتان را از دست میدهید؟ یا اینکه احساس بدتری پیدا خواهید کرد؟ احساس ناخوشایند شما چقدر طول خواهد کشید؟ آیا بیان احساسات میتواند در روشنسازی افکار و سایر احساساتتان به شما کمک کند؟ اگر فقط به بیان احساس فکر میکنید، باعث میشود توجّه شما بیشتر به آن ها معطوف شود؟ آیا تابهحال غرق در احساسهای خود شدهاید؟ آیا چیزهایی وجود دارد که بتواند توجّه شما را از احساسات دور کند یا باعث حل مشکلات شما شود؟ وقتی فرد هیجاناتاش را ابراز میکند، معتقد است عواطف مهم هستند و میتوان آن ها را تغییر داد. ابراز هیجانات فاکتور کاهش اضطراب و افسردگی است.
۱۴- سرزنش دیگران[۱۷۹]
“
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1401-09-21] [ 10:18:00 ب.ظ ]
|