نظریات روان شناسان ‌در مورد مسئولیت :

 

فروید [۳]

 

از دیدگاه فروید انسان مسئول اعمال و رفتارش نیست بلکه تمام رفتارها به وسیله ی نیروهایی که در درون انسان قرار دارند تعیین می شود (شفیع آبادی ،۱۳۸۷) .

 

آدلر[۴]

 

آدلر به مسئولیت فردی و هم به مسئولیت اجتماعی تأکید دارد . آدلر به عنوان یک کل در نظر می‌گیرد و تأکید بر اهمیت تعامل فردی با اجتماع دارد و انسان خلاق جهت دار است و برای سرنوشتش مسئول می‌باشد و مسئولیت از تظر آدلر تأیید بر کوشش برای برتری؛ جستجوی ارزش ها و معنادار بودن زندگی است (بخشی ۱۳۸۸).

 

راجرز [۵]

 

راجرز معتقد به مسئولیت افراد در زندگی است و تأکید می‌کند مراجع باید مسئولیت تغییر خویش را به عهده بگیرند. رویکرد انسان محوری بر مسئولیت و قابلیت مراجع برای یافتن راه های مواجه کامل تر تأکید دارد. مراجع خود را بهتر از همه می شناسند و مناسب ترین رفتار را برای خود پیدا می‌کنند (کوری، ترجمه شفیع آبادی و حسینی ۱۳۸۸).

 

پرز

 

در گشتالت درمانی معنی وجود کلمه مسئولیت به عنوان یکی از مفاهیم اساسی تلقی شده است . مفهوم کلمه مسئولیت و آنچه از آن استنباط می شود آن است که هر فردی و نه هیچ شخص دیگری جوهر، ذات یا ماهیت وجود خود را تعیین می‌کند با قبول این فرض معنی مسئولیت آن است که مددجو دیگران را به خاطر افکار، احساسات و رفتار ها بپذیرد و بداند آنچه را به دیگران نسبت می‌دهد فرافکنی در واقع متعلق به خود او می‌باشد. قبول مسئولیت برای زندگی خود یکی از ویژگی های افراد داردی شخصیت سالم می‌باشد (پرز[۶] ، به نقل از بخشی ۱۳۸۸) .

 

گلاسر

 

گلاسر (۱۹۶۷) متعقد است که آسان ها و ناهنجاری های آن ها از مسئولیت نپذیرفتن است زیرا آنان نمی توانند نیاز های اساسی خود را بر اساس وضعیت صحیح و انسان دوستانه ارضا کنند . گلاسر مسئولیت را با سلامت روانی ارتباط می‌دهد و می‌گوید افراد هر قدر مسئولیت پیش تری داشته باشند از نظر روانی سالم تر هستند و بالعکس ( کوری ، ترجمه شفیع آبادی ) .

الیس (۱۹۷۹) در دیدگاه ، منطقی و هیجانی یکی از اهداف در میان مراجعان را ایجاد مسئولیت در آن ها می‌داند و معتقد است رفتار انسان از نظرات او نشأت می‌گیرد ‌بنابرین‏ برای داشتن رفتار مسئولانه باید طرز تفکرمثبت و منطقی داشته باشیم (ناصری و شفیع آبادی ۱۳۸۸).

 

فرهنگ سازمانی

 

مقدمه

 

به ندرت افرادی پیدا می‌شوند که سازمانی را تجربه نکرده باشند. مدرسه، باشگاه، تیم های ورزشی، انجمن های خیریه و همچنین سازمان های بزرگ اداری از جمله این سازمان‌ها هستند با موازات آن که افراد برای فعالیت و تماس به سازمان‌ها وارد می‌شوند با آداب لباس پوشیدن در آن سازمان، داستان هایی که مردم درباره نحوه کارکردن می‌گویند. قوانین و روش های اداره سازمان، روابط سازمان، نحوه تشریفات مراسم، وظایف، سیستم پرداخت، زبان تخصصی آن، طنز و لطایف که فقط اعضای داخلی سازمان آن را می فهمند و با نظایر آن ها آشنا می‌شوند (عسگریان، ۱۳۸۸).

 

فرهنگ سازی یک متغییر محیطی است که به میزان متفاوت بر تمام اعضای سازمان اثر می‌گذارد و از این رو درک درست از این ساختار برای اداره سازمان و کار مؤثر حائز اهمیت است. اعضای سازمان، برای حل مسائل مربوطه به انطباق بیرونی (به عنوان مثال بهترین شیوه برای حضور در عرصه ‌بازارهای جهانی) و یکپارچگی درونی (بهترین روش برای هماهنگی و تقویت فرایندهای درون یک سازمان) به عنوان بهترین شیوه جهت حل مسائل، فرهنگ مکتوب و حتی غیرمکتوب سازمان خود را به اعضای جدید آموزش جدید آموزش می‌دهند. از این رو با برخورداری از ظرفیت لازم برای تغییر و تبدیل فرهنگ سازمانی تغییر اعمال افکار و احساسات بخش عظیمی از اعضای سازمان امکان پذیر می‌گردد (لاسن و زنگ شن[۷]، ۱۳۸۱، ص ۶۲، ترجمه عسگریان، ۱۳۸۸).

 

مفهوم فرهنگ سازمانی

 

فرهنگ سازمانی موضوعی است که به تازگی در دانش مدیریت و در قلمرو رفتار سازمانی راه یافته است. فرهنگ از دیرباز برای شرح کیفیت زندگی جامعه انسانی به کار برده می شود. ولی درباره فرهنگ سازمانی آن چه مربوط به کار و رفتار مردمان در سازمان است کمتر سخن گفته شده است (رابینز[۸]، ۱۳۷۴، ترجمه اعرابی، ۱۳۸۹) ترکیب دو واژه فرهنگ و سازمان اندیشه ای تازه پدید آمده است که هیچ یک از آن دو واژه این اندیشه را در برندارد. سازمان یک استعاره، برای نظم و تربیت است. در حالی که عناصر فرهنگ نه منظم هستند و نه بانظم. فرهنگ کمک می‌کند تا درباره ی چیزی جدای از مسائل فنی در سازمان سخ گفته شود و باعث می شود نوعی از روان همراه با نوعی رمز و راز پدید آید. ‌بنابرین‏ می توان گفت فرهنگ در یک سازمان مانند شخصیت در یک انسان است. فرهنگ سازمانی پدیده است که در سازمان است و همه ی اعضا اتفاق نظر دارند که یک دست ناپیدا افراد را در جهت نوعی رفتار نامرئی هدایت می‌کند. شناخت و درک چیزی که فرهنگ سازمانی را می‌سازد. شیوه ی ایجاد و دوام آن به ما کمک می‌کند تا بهتر بتوانیم رفتار افراد در سازمان را توجیه کنیم. فرهنگ سازمانی همان شالوده درونی و ساختار غیرمشخص سازمان است که اساس اهداف، فناوری، ساختار، سیاست ها، عملکرد و محصولات سازمان تجلی می‌یابد و آشکارترین نمودش را در رفتار کارکنان می توان مشاهده کرد (بنیانیان ، ۱۳۸۹).

 

تعریف فرهنگ سازمانی

 

مقصود از فرهنگ سازمانی، سیستمی از استنباط مشترک است که اعضاء نسبت به یک سازمان دارند و همین ویژگی موجب تفکیک دو سازمان از یکدیگر می شود. «کریس آرگریس» ، فرهنگ سازمانی را نظامی زنده می‌خواند و آن را در غالب رفتاری که مردم در عمل از خود آشکار می‌سازند، راهی که برآن پایه به طور واقعی می اندیشند و احساس می‌کنند، و شیوه ای که به طور واقعی با هم رفتار می‌کنند تعریف می‌کند (رابینز، ۱۳۷۴، ترجمه اعرابی، ۱۳۸۹).

 

با توجه به تعریف عنوان شده ‌به این نتیجه می‌رسیم که تقریباً تمامی پژوهشگران از فرهنگ سازمانی به عنوان مجموعه ای از ارزش ها، باورها، عقاید ، فرضیات و هنجارهای مشترک حاکم بر سازمان یاد می‌کنند. در واقع فرهنگ سازمانی همان چیزی است که به عنوان یک پدیده ی درست به اعضای تازه وارد آموزش داده می شود و بیانگر بخش نانوشته و محسوس سازمان است (زارعی متین، ۱۳۸۰).

 

دیدگاه ها و نقطه نظرات پیرامون فرهنگ سازمانی

 

تعاریف بسیار متعددی از فرهنگ سازمانی شده است؛ اما در این جا سعی می شود به برخی از تعاریف رایج پرداخته شود. برخی از دانشمندان و صاحب نظران بر روی ارزش های فرهنگ سازمانی تأکید کرده‌اند. فرهنگ سازمانی نمایانگر ادارک مشترک اعضای سازمانی است که رفتار آن ها را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...