معرف های باسک و سولزباچر |
– زندگی در کل
– شرایط زندگی و محیط زندگی
– حرفه و محل کار
– سلامت
– ایمنی و امنیت
– اوقات فراغت و تفریح
– موقعیت مالی
– دیدگاه فرد در مورد آینده
– خانواده، همسایگان و دوستان
سنجش کیفیت زندگی به معنای نوسان بین رفاه ذهنی و دادههای اندازهگیری شده عینی میباشد. مثلاً احساس امنیت ذهنی لزوماً ملاکهای عینی مانند: نرخهای جنایت یا تصادفات را منعکس نمیکند.
اثرات شرایط عینی زندگی بر رفاه ذهنی بوسیله دو نکته زیر تحریف میشود:
الف- ابعاد متفاوت زندگی که توسط فرد قضاوت قرار میگیرد، تحت تاثیر افراد و گروههای مرجع قرار دارد؛ به عنوان مثال یک میلیونر در یک گروه از میلونرها ممکن است همانند یک فقیر در یک گروه از گرسنگان بدبخت باشد.
ب- از این گذشته، هر فرد ابعاد زندگیاش را به شکل متفاوت از سایرین سبک و سنگین میکند، به عنوان مثال برای یک فرد اوقات فراغت چیز بسیار مهمی است، در حالی که برای فرد دیگر حرفه حائز اهمیت میباشد. ارزیابی فرد نیز تحت تاثیر فرهنگ، جامعه و زمان قرار دارد (فرخی، ۱۳۸۶: ۲۵).
با توجه به نُه بخش کیفیت زندگی که در بالا به آنها اشاره شد، باسک و سولزباچر به تفاوتهای برجست بین اثر بخشهای گوناگون بر کیفیت زندگی اشاره کرده و سه دسته از شرایط را معرفی نمودند: شروط ” کافی”، ” لازم” و ” طولی” .
شروط کافی ” دلالتها و استلزامات” بوده و بخشهای خانواده، همسایهها، دوستان، شرایط زندگی و محیط زندگی به این گروه تعلق دارند. برای مثال رضایت بالا از شرایط زندگی فردی به طور خودکار به معنای رضایت بالا در کل زندگی میباشد.
شروط لازم به بخشهای نقطه نظرات شخصی افراد در رابطه با آینده و شروط مالی مرتبط میباشد. برای مثال نقطه نظرات بدبینانه نسبت به آینده منجر به نارضایتی در کل زندگی خواهد شد.
ایمنی در حوزههای زندگی، حرفه و محل کار، اوقات فراغت و تفریح و شرایط سلامت نیز به شروط طولی مرتبط میباشند.
اگر شروط کافی براورده شده باشند، هیچکدام از سایر عوامل برای تضمین کیفیت بالای زندگی ضروری نمیباشند. اگر شروط لازم براورده شده باشند، کیفیت زندگی نباید بالا باشد مگر آنکه سایر بخشها نیز نقش مهمی بازی کنند، ولی اگر شروط لازم برآورده نشده باشد، کیفیت بالای زندگی غیر ممکن است.
از سوی دیگر این دو محقق بین سه بُعد زیر تفاوت قایل میشوند:
– معرفهای عمومی( مانند رضایت از زندگی) و ویژه( مانند رضایت از شرایط زندگی).
– معرفهای عینی( مانند نرخ بیکاری یا جرم و جمایت) و ذهنی( مانند رضایت از موقعیت مالی).
– معرفهای جمعی( تشریح رضایت یک گروه، منطقه، ملت و…) و فردی( تشریح رضایت فرد) فرخی، ۱۳۸۶: ۲۷-۲۶).
۲-۲-۶-۱۳-ماتریس کیفیت زندگی ولف گنگ زاف
زاف کیفیت زندگی را ترکیبی از شرایط عینی و زندگی و رفاه ذهنی افراد و گروهها تعریف میکند. او با بهره گرفتن از یک جدول ساده، تمایز بین عینی- ذهنی و فردی- اجتماعی را نشان داده و با ارائه جدول زیر آنرا تشریح میکند.
جدول۲-۶-گونهشناسی معرفهای کیفیت زندگی زاف
عینی
ذهنی
سطح فردی
شرایط عینی زندگی ( مانند درآمد)
رفاه ذهنی( مانند رضایتمندی از درآمد)
سطح اجتماعی
کیفیت جامعه( مانند توزیع و درآمد)
کیفیت درک شده جامعه
( مانند تقسیم درک شده بین پولدار و فقیر)
وی معتقد است که در ارزیابی کیفیت زندگی باید شرایط عینی زندگی و ارزیابی ذهنی افراد از این شرایط را با رفاه واقعی، همزمان در نظر گرفت. وی جهت بیان نظراتش جدول زیر را ارائه نموده است.
جدول۲-۷- برآیند رفاه ذهنی و شرایط عینی زندگی (منبع: فرخی، ۱۳۸۶؛۲۳)
رفاه ذهنی
خوب(+)
بد(-)
شرایط عینی زندگی
خوب(+)
رفاه
ناهنجاری
بد(-)
سازگاری
محرومیت و ناکامی
۲-۲-۶-۱۵-مدل ادراکی کیفیت زندگی زان
زان معتقد است که کیفیت زندگی یک مفهوم چند بعدی است و شاخصها ومعرفهای متفاوتی را شامل میشود ابعاد کیفیت زندگی از نظر زان عبارتند از: رضایت از زندگی، تصویر از خود، فاکتورهای بهداشتی- عملکردی واقتصادی- اجتماعی بر اساس این مدل زمینههای شخصی هر فرد، بهداشت، وضعیت اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، محیط و سن بر کیفیت زندگی تاثیر دارد. مفهوم درک شده از کیفیت زندگی، اثر متقابل بین شخص و محیط او ایجاد میکند. زان نموداری را برای کیفیت زندگی ارائه کرده که در آن عوامل تاثیر گذرانده بر کیفیت زندگی را به تصویر کشیده است.
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-01-31] [ 04:22:00 ق.ظ ]
|