یکی از نظریه­هایی که در زمینه باروری و میزان آن ارائه شده است، نظریه منزلت اجتماعی است در این نظریه متفکران و اندیشمندان، میزان باروری هر خانوار و جامعه را مبنی بر جایگاه و منزلت والدین و یا ساکنان آن جامعه می‌دانند.

دمونت[۱] معتقد است که داشتن فرزند کم­تر یا بیش­تر ارتباط نزدیکی با منزلت اجتماعی والدین دارد. مثلا، اگر در جامعه ای داشتن فرزند بیش­تر امکان ارتقا منزلت اجتماعی بالاتر را در پی داشته باشد (همانند بسیاری از جوامع توسعه نیافته مبتنی بر کشاورزی)، خانواده­ها ترجیح می‌دهند که تعداد فرزندان بیش­تری داشته باشند (بیهند[۲]، ۱۹۸۸: ۲۶۸).

 

۳-۲- نظریه­ های اقتصادی

 

به نظر بکر رفتار باروری خانواده متاثر از رفتار اقتصادی است. همان­گونه که خانواده­ها در زمینه اقتصادی در مورد گزینش یک کالا تصمیم می‌گیرند، به همان نحو در مورد ترجیحات و سلیقه­های خود، میزان درآمدها و هزینه­ های فرزند نیز اقدام می­نمایند. بنابراین، بر اساس این نظریه تعداد بچه­هایی که خانواده­ها خواهند داشت بیشتر به واسطه عامل درآمد تعیین می­شوند. در نتیجه، خانواده­های ثروتمند باید فرزندان بیش­تری داشته باشند. اما شواهد تجربی اروپای غربی عکس این مساله را نشان می‌دهد. بکر در جواب می‌گوید که یک متغیر مداخله­گر بنیادی مثل دسترسی به تکنولوژی و وسایل پیشگیری از بارداری وجود دارد که این عامل با درآمد رابطه مثبتی دارد و رابطه موجود بین درآمد و بعد خانوار را از بین می­برد (فریدمن و دیگران[۳]، ۱۹۹۴: ۳۷۹).

 

میزان تقاضا برای فرزند، نه فقط از قیمت فرزند، بلکه از درآمد حقیقی نیز تاثیر می‌پذیرد. افزایش درآمد، به طور کلی باعث افزایش تقاضا برای کالا­های مختلف می­گردد. ولی اگر افزایش درآمد همراه با افزایش هزینه فرزند، باشد ممکن است باعث کاهش میزان تقاضا برای فرزند گردد. در سال­های اخیر، رشد اقتصادی، نه تنها درآمد­ها را افزایش داده است، بلکه باعث افزایش هزینه فرزندان نیز گشته است. این امر ناشی از افزایش اشتغال زنان و با ارزش­تر شدن زمانی است که صرف مراقبت از فرزندان می­گردد. افزایش هزینه فرزندان منجر به جایگزینی دیگر کالاها به جای آنان در تابع تقاضای والدین می­شود. غلبه کردن اثر جانشینی بر اثر درآمدی، باعث شده است که رابطه منفی قوی بین درآمد سرانه و تقاضا برای فرزند دیده شود. پژوهش­ها در کشور­های مختلف نیز حاکی از آن است که اثر منفی افزایش دستمزد زنان بر تعداد فرزندان، به علت اثر مثبت افزایش منابع خانواده است (بکر، ۱۹۹۱).

 

لیبنشتاین[۴] یکی دیگر از نظریه پردازان اقتصاد باروری، نظریه خود را بر این فرض استوار کرده است که منفعت یا عدم منفعت اقتصادی عاملی است که باعث می شود والدین تصمیم بگیرند که چه تعداد فرزند داشته باشند.از این رو، ایجاد تعادل بین رضایتمندی اقتصادی و هزینه­ های نگهداری فرزندان زیر بنای اصلی نگرش مردم در مورد تعداد فرزند است (لیبنشتاین، ۱۹۷۷: ۱۵۷).

 

۳-۳- نظریه­ های اجتماعی

پایان نامه ها

 

 

۳-۲- ۱- باروری به مثابه کنش اجتماعی

 

با توجه به این­که باروری به طور کلی یک امر ارادی بوده و فرد در شکل­ گیری آن نقشی اساسی دارد، بنابراین می­توان آن­را یک کنش محسوب داشت. هر چند در اصطلاح رایج جمعیت شناسی از باروری به عنوان یک رفتار یاد می­شود، ولی با توجه به این­که در نظریات جامعه­شناختی بین رفتار و کنش تفاوت وجود دارد؛ بنابراین در این جا نیز بر اساس ویژگی­هایی که در مورد کنش ذکر می­شود، باروری را یک کنش در نظر می­گیریم.

 

۳-۲-۲- نظریه کنش اجتماعی

 

نظریه کنش ریشه در کار ماکس وبر در زمینه کنش اجتماعی دارد. هر چند وبر کارش را بر پایه مفروضاتی در زمینه کنشگران و کنش بنا نهاده بود، اما علاقه اصلی­اش متوجه تاثیر الزام­های فرهنگی و ساختاری روی کنشگران بود. نظریه کنش به­جای تاکید بر این جنبه از کار وبر، در سطح اندیشه و کنش فردی عمل می­ کند (ریتزر، ۱۳۸۲: ۵۲۸).

تالکوت پارسونز به عنوان مشهورترین نظریه­پرداز در زمینه کنش اجتماعی، تلاش داشت نظریه کنش را از رفتارگرایی متمایز سازد. در واقع، او برای آن اصطلاح کنش را برگزید که دلالتی متفاوت از اصطلاح رفتار دارد. رفتار دلالت بر واکنش مکانیکی در برابر محرک­ها دارد، حال­آن­که اصطلاح کنش بر یک فراگرد فعالانه، خلاقانه و ذهنی دلالت می­ کند (همان: ۵۲۹).

برای پارسونز مفهوم نظام کنش، مفهومی عینی نیست؛ به هیچ واقعیت عینی ارتباط ندارد، مثلا به کارخانه یا به خانواده. آن­طور که پارسونز آن­را به کار می­برد، نظام کنش از سنخ مفهوم­سازی و تحلیل است؛ شیوه بازسازی ذهنی واقعیت است، نحوه ادراک چیزها و خلاصه کلام، مفهومی اکتشافی است. در واقعیت چیزی نیست که بتوان گفت این نظام کنش است. با این همه هر کنش را می­توان به سیاق یک نظام کنش تحلیل کرد، مهم نیست که این کنش در چه سطحی از واقعیت بوده باشد، خواه رفتاری باشد که دو شخص در برابر یکدیگر در پیش می­گیرند یا مبارزه طبقاتی یا کشمکشی بین المللی. نظام اجتماعی به غایت کلی است و مصداق مستقیمی‌در دنیای واقعیت ندارد، چون که این مفهوم یک ابزار تحلیلی با میدان کاربرد بسیار گسترده است (روشه، ۱۳۷۶: ۶۲).

در منابع جامعه­شناسی از نظریه کنش پارسونز با سه نام یاد می­شود: ۱- نظریه عمومی کنش، ۲- نظریه داوطلبانه کنش، ۳- نظریه تحلیلی کنش. نام­گذاری اول از حیث سطح تعمیم و جامعیت آن صورت گرفته است. نام­گذاری نوع دوم از حیث تاکید تئوری بر آشتی آزادی (خودمختاری) کنشگر (به­ویژه فاعل انسانی) با نظم اجتماعی. نام­گذاری نوع سوم از حیث تاکید روی خصلت ­­(کارکرد) ابزارگرایانه تئوری صورت گرفته است ­(چلبی، ۱۳۸۱: ۱۶). در این پژوهش بر اساس موضوع مورد بررسی، خصلت رفتار داوطلبانه­ی کنشگر بیش­تر مورد توجه است.

کنش اجتماعی در معنایی که پارسونز آن­را می­فهمد، همه رفتار انسانی است که انگیزه و راهنمای آن معانی است که کنشگر آن­ها را در دنیای خارج کشف می­ کند، معانی­ای که توجهش را جلب می­ کند و به آن­ها پاسخ می­دهد. بنابراین، ویژگی­های اصلی کنش اجتماعی در حساسیت کنشگر به معانی چیزها و موجوداتی است که در محیط هستند و آگاهی یافتن به این معانی و واکنش به پیام­هایی است که آن­ها می­فرستند.

کنش اجتماعی که با معنایش تعریف شده است با ذهنیت کنشگر تفسیر می­شود، یعنی بر مبنای ادراکی که از محیطش دارد، احساساتی که او را برمی­انگیزد، افکاری که در سر دارد، انگیزه­هایی که او را به عمل وامی­دارد و واکنش­هایی که در برابر کنش­های خودش دارد(روشه، ۱۳۷۶: ۵۶).

کنش اجتماعی را می­توان بر مبنای دوگانگی ” کنشگر- وضعیت ” که در نظریه کنش پارسونز نقش اساسی دارد، تحلیل کرد. کنشگر پارسونز ” موجودی در وضعیت ” است، زیرا کنش­اش پیوسته درک معانی مجموعه­ نشانه­هایی است که او در محیط می­یابد و به آن­ها پاسخ می­دهد. همه این مناسبات با محیط فیزیکی بر مجموعه ­ای از تاویل و تعبیر استوار است که کنشگر از گذر آن­ها واقعیت را ادراک و به آن معنایی می­دهد و به تبع آن عمل می­ کند (همان: ۵۷).

 

۳-۲-۳- واحد کنش داوطلبانه

 

پدیده بنیادی در نظریه کنش پارسونز همان چیزی است که او واحد کنشی خوانده است. او این پدیده را بر حسب چهار عنصر سازنده مشخص می­ کند: نخست آن­که، این واحد به وجود یک کنشگر نیاز دارد؛ دوم آن­که، واحد کنشی مستلزم هدف یا وضعیتی آتی است که کنشگر نسبت به آن جهت­گیری می­ کند؛ سوم آن­که، این کنش در موقعیتی انجام می­گیرد که مستلزم دو عنصر است: چیزهایی­که کنشگر نمی­تواند تحت نظارتشان داشته باشد (شرایط)، و دیگر آن چیزهایی که کنشگر می ­تواند بر آن­ها نظارت داشته باشد (وسایل)؛ چهارم این­که، هنجارها و ارزش­ها در جهت تعیین گزینش وسایل دست­یابی به هدف­ها نقش بازی می­ کنند (ریتزر، ۱۳۸۲: ۵۳۰). تصویر شماره ۳-۱ مفهوم­سازی واحد کنش داوطلبانه را به صورت شماتیک نشان می­دهد.

هنجارها و ارزش­ها
کنشگر
شرایط وضعیتی
اهداف
شکل شماره۳-۱- عناصر واحد کنش داوطلبانه (ترنر، ۲۰۰۳: ۴۰)
ابزار یک
ابزار دو
ابزار سه
ابزار n ام
کنشگر بر طبق شرایط حاکم و همچنین هنجارها و الزام­های فرهنگی مسلط و با توجه به ابزارهای مختلفی که به آن­ها دسترسی دارد، اهدافی را برای خود بر می­گزیند. از طرف دیگر، بر اساس همین محدودیت­ها و امکانات، نگرشی مشخص در ذهن وی شکل می­گیرد. این نگرش بر روی یک طیف از عدم دست­یابی کامل به اهداف مورد نظر تا کام­یابی کامل در رسیدن به اهداف قرار می­گیرد. کنشگر در رسیدن به هدف با دسته­ای از محدودیت­ها مواجه است که در طرح نظری پارسونز به عنوان شرایط حاکم شامل شرایط فیزیکی و همچنین شرایط فرهنگی معرفی می­شوند. با توجه به اینکه کنشگر توانایی ایجاد تغییر در این بخش از نظام اجتماعی را ندارد، بنابرین اهداف وی در راستا و تحت این شرایط شکل می­گیرد. اما ابزارها و وسایل دست­یابی به اهداف، با وجود این­که تحت تاثیر شرایط حاکم هستند، ولی کنشگر می ­تواند در مورد این ابزار اقدام به انتخاب آزادانه­ی مشروط به وضعیت بنماید. از این­رو، می­توان انتظار داشت با توجه به حضور طولانی مدت فرد در خانواده، شرایط خانوادگی در میزان باروری و فاصله­گذاری تاثیر زیادی داشته باشد.

 

۳-۲-۴- کارکردهای نظام کنش

 

هر نظام کنش از دیدگاه پارسونز دارای چهار کارکرد اساسی می­باشد که به نظر وی چهار نیاز ابتدایی و اساسی نظام کنش را تامین می­ کند (روشه، ۱۳۷۶: ۷۵). یک کارکرد، مجموعه فعالیت­هایی است که در جهت برآوردن یک نیاز یا نیازهای نظام انجام می­گیرد (ریتزر، ۱۳۸۲: ۱۳۱).

از طرف دیگر، پارسونز کارکردهای ابتدایی را به عنوان چهار ” بعد ” نظام کنش معرفی می­ کند، درست در همان معنایی که اصطلاح بعد در فیزیک دارد. به عبارت دیگر، در هر لحظه از زندگی یک نظام کنش، اجزای کنشی که آن را تشکیل می­ دهند باید در یکی از ابعاد چهارگانه جا گرفته باشند (روشه، ۱۳۷۶: ۷۵). هم­چنان که از مفهوم فوق برمی­آید، کارکردهای پارسونز نیز گویای ماهیت تحلیلی نظریه وی می­باشند که نوع نگرش به مفهوم جایگاه آن­ را تغییر می­دهد، ولی در نهایت نظام کنش تبیین می­شود.

چهار کارکرد یا چهار بعد نظام کنش عبارتند از: سازگاری، دست­یابی به اهداف، یگانگی و حفظ الگو.

۱- سازگاری: هر نظامی‌باید خودش را با موقعیتی که در آن قرار گرفته است تطبیق دهد و محیط را نیز با نیازهایش سازگار سازد (ریتزر، ۱۳۸۲: ۱۳۱). سازگاری کارش این است که از نظام­های بیرونی (نظام کنش) منابع گوناگونی را که نظام نیاز دارد بگیرد و در عوض­، فراورده­های تولید نظام را عرضه کند و با فرآوری و تبدیل این منابع، آنها را برای نیازهای این نظام به­کار ببرد.

۲- دست­یابی به اهداف: این بعد شامل مجموعه کنش­هایی است که اهداف نظام را تعیین کرده و در جهت نیل به اهداف و پاداش­های مطلوب و تعریف شده، منابع و انرژی­هایی را بسیج کرده و اداره می­ کنند.

۳- یگانگی: در هر نظام کنش، برخی از اجزای کنش کارشان مراقبت و جلوگیری از گرایش­های کج­روی و حفظ هماهنگی میان اجزا و دوری کردن از اختلال­های عمیق است.

۴- حفظ الگو: هر نظامی‌باید انگیزش­های افراد و الگوهای فرهنگی آفریننده و نگه­دارنده­ این انگیزش­ها را ایجاد، نگه­داری و تجدید کند (روشه، ۱۳۷۵: ۷۶).

بر اساس نظر پارسونز، چهار کارکرد مذکور با چهار نظام کنش پیوند دارند. ارگانیسم زیستی نوعی نظام کنش است که کارکرد سازگاری­اش را از طریق تطبیق و تغییر شکل جهان خارجی انجام می­دهد. نظام شخصیتی کارکرد دستیابی به هدف را از طریق تعیین هدف­های نظام و بسیج منابع برای دست­یابی به آنها، انجام می­دهد. نظام اجتماعی، با تحت نظارت درآوردن اجزای سازنده­اش کارکرد یگانگی را انجام می­دهد. سرانجام، نظام فرهنگی، کارکرد سکون را با تجهیز کنشگران به هنجارها و ارزش­هایی که آن­ها را به کنش برمی­انگیزد، انجام می­دهد (ریتزر، ۱۳۸۲: ۱۳۱).

زیر سیستم­های نظریه نظام کنش پارسونز، بر طبق یک نظام سلسله مراتبی با مبادله انرژی و اطلاعات با یکدیگر ارتباط دارند. پارسونز با الهام گرفتن از نظریه سیبرنتیک می­گوید نظام کنش، مثل هر سیستم فعالی، چه جاندار و چه بی­جان محل گردش بی­وقفه انرژی و اطلاعات است. این مبادله­های انرژی و اطلاعات میان اجزای نظام است که کنش نظام را بر می­انگیزد. همه اجزای یک نظام از لحاظ ذخیره اطلاعات و انرژی برابر نیستند؛ بعضی­ها بیش­تر انرژی در اختیار دارند، بعضی دیگر ذخیره اطلاعاتشان بیش­تر است (روشه، ۱۳۷۶: ۸۸).

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ابعاد کارکردی نظام کنش
نظام­های فرعی نظام کنش
روابط سیبرنتیکی
حفظ الگوهای فرهنگی 

 

یگانگی

 

دست­یابی به اهداف

 

سازگاری
نظام فرهنگی 

 

نظام اجتماعی

 

نظام شخصیت

 

نظام ارگانیسم زیستی
مراتب عامل­های وضعی
مراتب عامل­های نظارت­کننده
غنی از انرژی
غنی از اطلاعات                   (نظارت­ها) 

 
 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...