پایان نامه : آیا فرهنگ سازمانی می تواند فرهنگ ملی را تحت الشعاع قرار دهد ؟
آیا فرهنگ سازمانی می تواند فرهنگ ملی را تحت الشعاع قرار دهد ؟

اگر قرار باشد به صورتی دقیق رفتار سازمانی را در کشورهای مختلف پیش بینی نماییم باید به تفاوت های ملی  ( فرهنگ ملی ) توجه کنیم . برای مثال در آلمان آیا تشکیلات شرکت ای بی ام بازتابی از قومیت آلمانی است یا منعکس کننده فرهنگ شرکت ای بی ام می باشد ؟

 

نتیجه تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده نشان می دهد که فرهنگ ملی (در مقایسه با فرهنگ سازمانی ) اثرات بیشتری بر کارکنان دارد . بنابراین کارکنان آلمانی که در واحد ای بی ام در مونیخ[۱] کار می کنند . بیشتر تحت تاثیر فرهنگ آلمانی (در مقایسه با فرهنگ شرکت ای بی ام ) هستند . فرهنگ سازمانی نمی تواند اثرات زیادی بر رفتار افراد به هنگام کار داشته باشد ولی فرهنگ ملی از این بابت اثرات بیشتری دارد ( رابینز، ۱۹۹۳، ۳۸۰-۳۸۸ ) .

۲-۳-۱۱  فرهنگ سازمانی و تفاوتهای فردی

در زمان کنونی مدیران سازمانها با مساله یا مشکلی به صورت زیر رو به رو هستند :

جامعه پذیری یا توجیه کارکنان تازه استخدام که دارای نژاد ها ، گروه های قومی یا جنس های مختلف هستند و همگون آنان با اکثریت اعضای سازمان ، مساله ای را بوجود می آورد که آن را معمای گوناگونی می نامند ، اکنون چاره کار چیست؟ مشکل یا معمایی که مدیریت از این نظر با آن روبه رو است این است که باید بین هدفهای متضاد نوعی توازن و تعادل برقرار کند ، یعنی از کارکنان بخواهد که ارزشهای حاکم بر سازمان را بپذیزند و از سوی دیگر پذیرفتن تفاوت ها را تاکید و تقویت نماید. اگر جنبه دوم ، یعنی تاکید تفاوتها مورد توجه زیادی قرار گیرد افراد نمی توانند شایسته پستهایی باشند که احراز کرده اند. از سویی دیگر تاکید بر استخدام افراد از قومیت ها ، نژاد ها و تفاوتهای گوناگون باعث می شود که سازمان نتواند به صورت یک  قدرت واحد درآید ، چون در آن صورت هر عضوی به اصطلاح، ساز خود را می زند .

قدرت :
در ابتدا معانی و مضامین قدرت بررسی می شود. قدرت یعنی توانایی فرد یاگروه برای دستیابی به هدف ها یا پیشبرد منافع خود. می‌توان گفت قدرت به مفهوم توانایی تاثیرگذاری بردیگران است (گیدنز، ۱۹۶۰ ، ۷۸۹ ). قدرت یک جنبه فر اگیر در همه روابط انسانی است. بسیاری ازستیزها درجامعه برای کسب قدرت است. موضوع مهم اینکه صاحبان قدرت حتی المقدور آن‌ را کتمان می‌کنند، کسانی که درپی آن هستند ، به‌گونه ای دیگر وانمود می کنند وکسانی که آنرا به‌دست می‌آورند درباره شیوه کسب قدرت سکوت می کنند و آن را در انبوهی از رمز و راز فرو می‌ برند.

ماهیت قدرت :

قدرت یک تابع وابسته است. هرقدر”‌ب ” وابستگی بیشتری به ” الف” داشته باشد ، “الف” می‌تواند قدرت بیشتری اعمال کند. میزان وابستگی هم به نحوه اندیشیدن و اهمیتی که “ب” برای “الف” قائل است بستگی دارد. ازطرفی وابستگی با منافع مختلف عرضه، رابطه معکوس دارد. اگرچیزی به حد وفور وجود داشته باشد، داشتن آن نمی تواند قدرت فرد را افزایش دهد. یکی ازاندیشمندان اجتماعی به‌ نام” پارسونز”[۲] نظامهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را معرفی می کند. به‌ نظر او هر نظام دارای یک ابزار مبادله است که به‌ وسیله آن به داد و ستد می پردازد. ابزار نظامهای اقتصادی‌، سیاسی و اجتماعی به‌ترتیب عبارتند ازپول‌، قدرت ومنزلت .این نظامها می توانند بایکدیگر مبادله داشته باشند. به‌عنوان مثال یک نظام در ازای پرداخت پول می تواند قدرت یا منزلت کسب کند، یا به‌ واسطه منزلت به کسب قدرت یا ثروت بپردازد. به این ترتیب یک انسان ثروتمندکه ابزارنظام اقتصادی یعنی پول را در اختیاردارد، می‌تواند باصرف کردن آن درانتخابات مجلس وتقویت یک نامزد به اوکمک کند و از این راه به قدرت یعنی ابزارنظام سیاسی دست یابد. ازطرفی او می‌تواند باصرف بخشی ازپول خود در امور خیریه به منزلت اجتماعی دست یابد. عکس این حالت نیز امکانپذیر است. یک مقام کشوری می‌تواند ازقدرت سیاسی خود برای کسب پول بهره جوید، یا یک انسان نیکوکار با استفاده ازمنزلت وپایگاه اجتماعی خود به‌عنوان نماینده شورای شهر انتخاب و دارای قدرت سیاسی می‌شود. به این ترتیب دربرخورد با مدیر یک سازمان علاوه برسنجش قدرت عریان باید به میزان پول و منزلت طرفین درگیر نیز توجه کرد. بسیار مشاهده کرده‌ایم که عده ای ساعتها در اتاق انتظار مدیرعامل در نوبت ملاقات هستند. اگر هم نوبت به یکی ازآنها برسد‌، ملاقات کوتاهی با مدیرانجام می دهد و به ‌عبارتی مدیر به سرعت عذر او را می‌خواهد‌. بعد درکمال تعجب حاضران فردی از راه می‌رسد، منشی مدیر عامل که تاکنون رفتاری آمرانه و رسمی از خود نشان می داد، به گرمی از او استقبال می‌کند ونهایتاً بدون هیچ مقدمه و تشریفاتی به اتاق مدیرعامل می‌رود. ملاقات آنها مدت زیادی طول می‌کشد و سرانجام با بدرقه مدیرعامل ومنشی محل راترک می‌کند. درچنین مواردی اگرچه شخص تازه وارد نظیر سایر مراجعه کنندگان فاقد قدرت در این سازمان است، اما او دارای ابزارهای مبادله دیگری همچون پول ، منزلت اجتماعی و یا قدرت سازمانی در محلهای دیگراست و ضمن مبادله ابزارهای خود ، مدیر عامل یا وزیر را به کرنش واجرای خواسته اش وادار می سازد . ماحصل آنکه پول ، قدرت و منزلت در نظامهای مختلف قابلیت جابه‌جایی ویا تبدیل شدن به یکدیگررا دارند وهمگی کالاهای با ارزش محسوب می‌شوند.

 

پایگاه های قدرت :

همانطورکه گفته شد قدرت یک فرد یاگروه در اثر وابستگی دیگران به آنها پدید می آید. اما منشاء این وابستگی درکجاست؟ درتحقیقی پنج پایگاه قدرت معرفی شده است : قدرت مبتنی برزور، قدرت مبتنی برپاداش، قدرت مبتنی برتخصص، قدرت قانونی و قدرت الگویی)  رابینز ، ۱۹۹۳، ۳۹۳- ۳۹۶ (.

_  قدرت مبتنی بر زور : مبنای این قدرت براساس ترس یا تهدید است.  زورمی‌تواند به‌صورت تنگ کردن عرصه برشخص ومحرومیت ازدسترسی به نیازهای اولیه باشد.  نهادهای مختلف بنا برساختارهای خود می‌توانند به انواع تهدید ها متوسل شوند. به نیروهای نظامی فعالان درسازمان ، مدیر افراد داخل سازمان را باکاهش مزایای مادی و منزلتی تهدید می‌کند وافراد خارج سازمان را از خدمات‌ دهی محروم می سازد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...