پایان نامه : اثر فسخ نکاح بر عده زوجه: |
قانون مدنی در ماده ۱۱۵۰ عده را چنین تعریف نموده است: « عده، مدتی است که تا انقضایآن زنی که عقد نکاح او منحل شده است، نمیتواند شوهر اختیار کند». فقها علت نگه داشتن عده از سوی زن را طهارت رحم زن از وجود فرزند و جلوگیری از اختلاط انساب بیان نموده اند(بحرانی،۱۴۰۸ه.ق: ۲۳- شهید ثانی ۱۴۱۰ه.ق: ۲۱۳).زنانی که نکاح آنان فسخ میشود دو گروهاند؛ گروه اول: زنانی هستند که پس از فسخ نکاح ملزم به داشتن عده نیستند، که شامل زنانی هستند که با آنان نزدیکیواقع نشده و زنانی که یائسه هستند. گروه دوم: زنانی هستند که باید عده نگه دارند، و آنان زنانی هستند که شوهرانشان با آنها نزدیکی کردهاند که در خصوص این گروه، عده آنها با توجه به وضعشان متفاوت است، اگر زن حامله باشد که عده او تا زمان وضع حمل میباشد و با وضع حمل، عده او منقضی میشود، هر چند که فوری پس از فسخ نکاح صورت گیرد(حائری شاه باغ،۱۳۸۵: ۱۰۲). این مسئله در قرآن نیز اشاره شده است، خداوند فرمود: «الاحمال اجلهن ان یضعن حملهن ….» یعنی عده زنان باردار تا وضع حمل آنان است( آیه ۴ سوره طلاق). عده زنان در طلاق و فسخ نکاح دائم سه طهر است مگر زنی که به اقتضای سن، عادت زنانگی نبیند که در این صورت مدت عده ۳ ماه خواهد بود.در صورتی که نکاح منقطع فسخ شود. عده زن دو طهر میباشد، مگر اینکه زن به اقتضای سن، عادت زنانگی نبیند که در این صورت ۴۵ روز خواهد بود و در صورت حامله بودن، عده او وضع حمل او میباشد.
گفتار چهارم : تاثیر رفع عیب در نکاح در حق دارنده خیار
یکیاز موضوعاتی که در مورد عیوب موجد خیار در نکاح، با توجه به پیشرفت علم پزشکی و درمان پذیری کامل اکثر بیماریها در عصر فعلی، مطرح میشود این است که آیا با درمان و بهبودی، و از بین رفتن عیب، حق فسخی که برای شخص به واسطه عیب به وجود آمده، زایل میگردد یا خیر؟ ( مثلاً اگر زنی نابینا یا زمین گیر باشد و پیش از آنکه مرد نکاح را فسخ کند، بهبود یابد آیا شوهر همچنان میتواند نکاح را به خاطر عیب گذشته فسخ کند). در این زمینه دو دیدگاه وجود دارد دیدگاه اول؛ حق فسخ با عیب، ایجاد شده است و در صورت شک در بقاء آن، وجود حق استصحاب میشود، بنابراین پس از درمان و رفع عیب، دارنده حق میتواند نکاح را فسخ کند.علمای برجستهای چون آیت الله بهجت و سیستانی از جمله کسانی هستند که بر این باورند با از بین رفتن عیب، حق فسخ که در گذشته به وجود آمده از بین نمیرود(مرکز تحقیقات فقهی قوه قضاییه،۱۳۸۱: ۱۸۵). ولی باید گفت که تمسک به استصحاب در این مورد محل بحث است؛ زیرا محل استصحاب شک و تردید است در حالی که با زوال علت فسخ که همان عیوب میباشد، جایی برای فسخ باقی نمیماند(نقل از ناصری،۱۳۸۴: ۱۴۴). در تأیید این نظر میتوان به ماده ۴۲۱ قانون مدنی در بحث خیار غبن، اشاره کرد که با وجود حاضر شدن غابن به پرداخت مابهالتفاوت خیار غبن ساقط نمیشود زیرا خیار با عقد بیع ایجاد شده است و با تردید در وجود یا عدم وجود آن، وجود خیار استصحاب میشود.دیدگاه دوم؛ با پیشرفت علم و قابل درمان شدن عیوب، دیگر مبنایی برای حق فسخ وجود ندارد. از آنجایی که خیار برایجلوگیری از ضرر میباشد و در صورت رفع عیب قبل از اعمال خیار، ضرر منتفیاست و مصلحت خانواده هم در آن است که از انحلال نکاح جلوگیری شود و حال که عیب بر طرف گردیده دیگر دلیلی برای فسخ وجود ندارد( صفایی، ۱۳۸۵: ۲۱۳-۲۱۴). عقد نکاحی که به صورت صحیح واقع شده است، با علاج و درمان بیماری، دلیلی برای فسخ نکاح وجود نخواهد داشت زیرا با زوال علت، حکم مبتنیبه آن علت نیز منتفی میگردد( طوسی، ۱۴۱۲ ه.ق: ۲۹۴).در
تأیید نظر دوم میتوان به قسمت اخیر ماده ۴۷۸ قانون مدنی در بحث اجاره اشاره کرد که رفع عیب توسط موجر را سبب اسقاط خیار دانسته است.برخی حقوقدانان در این خصوص رویه واحدی را اتخاذنکرده و بین عیوب فرق گذاشته اند؛ در مورد بهبود قَرن بعد از عمل جراحی معتقد به عدم حق فسخ هستند« به نظر میرسد هرگاه عمل جراحی در رفع قَرن طوری باشد که موجب تفویت استمتاع شوهر نگردد حق فسخ او ساقط میگردد زیرا فسخ برایجبران زیان است و زیانیموجود نیست تا موجبفسخ گردد » اماایشان در مورد رفع عیب افضاء معتقد به بقایحق فسخ میباشند و دلیل خود را استصحاب قراردادهاند( امامی، ۱۳۷۱: ۴۶۸). عدهای دیگر از حقوقدانان معتقدند که اگردر اثر پیشرفت علم پزشکی، این عیوب به صورت بیماری درمان پذیر درآید، دیگر عیب به حساب نمیآید واسقاط حق فسخ در چنین مواردی هر چند که با ظاهر عبارت قانون مخالف است، ولی به طور مسلم با روح قانون و مقصود مقنن موافق تر به نظر میرسد(کاتوزیان، ۱۳۷۴: ۲۸۲-۲۸۳). این استدلال با اصول حقوقی سازگار است و اغلب حقوقدانان ایرانی این دیدگاه فقهی رابرگزیده و آن را موافق مصلحت خانواده دانستهاند(صفایی و دیگران،۳۲۲:۱۳۸۴- کاتوزیان، ۱۳۸۵: ۱۵۶). در میان علما، کسانی چون آیتالعظمی نوری همدانی معتقد است که اگر متخصص نظر دهد که عیب در کوتاه مدت قابل درمان میباشد، حق فسخ ندارد چرا که با درمان عیوب قبل از اعمال فسخ، موضوع فسخ از بین میرود و در نتیجه طرف مقابل حق فسخ ندارد (مرکز تحقیقات فقهی قوه قضاییه، ۱۳۸۱: ۲۵۶).در بند ۱ ماده ۱۱۲۲قانون مدنی پیش از اصلاح چنین مقرر شده بود « ….عَنن به شرط اینکه بعد از گذشتن مدت یک سال از تاریخ رجوع زن به حاکم، رفع نشود» در بیماری عَنن که مهلت یکساله برای درمان قبل از اصلاحات ذکر شده بود نشانگر آن است که با گذشت یکسال و عدم علاج، مشخص میشود بیماری علاج ناپذیر و عیب محصوب میگردد و موجب فسخ نکاح است. از آنجایی که تنها عیبی که در مرد درمان پذیر به نظر میآید عَنن است هرگاه عیب برطرف گردد،حق فسخ منتفی است. فقیهان در بحث عیوب موجب فسخ نکاح ذیل «قرن» بیان نمودهاند که چنانچه بیماری قرن مانع از نزدیکی مرد شود، شکی در وجود حق فسخ نیست، وگرنه چنانچه مانع از نزدیکی مرد نباشد بلکه امکان مقاربت هرچند به دشواری وجو داشته باشد در این صورت در وجود یا عدم وجود حق فسخ، فقها اختلاف کردهاند. شهید ثانی در مسالک نظریه سقوط خیار فسخ را به اکثر فقها نسبت میدهد(شهید ثانی، ۱۴۱۶ه.ق :۱۱۵- نجفی،۱۳۶۷ه.ق: ۳۳۳). وقتی اصل بیماری قرن وجود داشته باشد و عنوان« قَرناء» برای وی صادق باشد، در صورتی که نزدیکی امکان داشته باشد، حق فسخ ساقط میشود(میر داداشی،۱۳۸۹: ۷۵-۷۶).افزون بر این از حکم مذکور در فقه درباره بیماری قرن، که امکان مقاربت هرچند با دشواری وجود دارد، میتوان برای بحث ما کمک گرفت و بیان نمود چنانچه زن قبل از اعمال حق فسخ از سوی همسرش، به درمان خویش مبادرت ورزد، حق فسخ موضوعش را از دست میدهد یعنی به این زن دیگر عنوان« قَرناء » یا « عَفلاء » اطلاق نمیشود تا حق فسخ جریان یابد. این نظر با ملاک سقوط حق فسخ در صورت عدم ممانعت از نزدیکی بیماری قرن، سازگار است.
آنچه منطقی تر به نظر میرسد این است که از روح و هدف قانون، استنباط میشود که مبنای حق فسخ، جلوگیری از ضرر همسر است. حال که علم، این عیوب را به بیماریهای ساده مبدل ساخته، میتوان ادعا کرد حفظ نکاح و عدم فسخ با مقصود قانونگذار و اصول حقوقی موافق است.لذا دیدگاه دوم با روح و هدف قانون، سازگار تر است. و بنابراینبهتر است که حق فسخ را از زمانی معتبر بدانند که آن بیماری علاج ناپذیر باشد.
گفتار پنجم :احکام بیماریهای جدید بر فسخ نکاح
با وجود بیماریهاییمانند ایدز، هپاتیت، سفلیس و مانند آن که بسیار خطرناک تر از عیوب احصاء شده در قانون مدنی هستند، این سوال به ذهن میآید که آیا میتوان این عیوب را داخل در دسته عیوب موجد فسخ دانسته و در صورت بروز این عیوب، به زوجین حق فسخ نکاح را داد؟ و یا تنها راه ممکن برای خلاصی زوجین از عیوب دیگر، مراجعه به دادگاه وطی نمودن راه پر فراز و نشیب و به دست آوردن حکم دادگاه مبنی بر عسر و حرج است. در این گفتار ابتدا به توضیح مختصر از چند نمونه از این نوع بیماریهایخطرناک و سپس به بررسی حصرییا تمثیلی بودن عیوب موجب فسخ نکاح پرداخته خواهد شد.
بند اول: بعضی ازبیماریها از نگاه علم پزشکی
امروزه به رغم پیشرفت های علم پزشکی و ارائه راهکارهای جدید جهت پیشگیری از بیماریها، بیماریهای خطرناک و صعب العلاجی در دنیا شایع گردیده که در این گفتار به معرفی سه نوع از این نوع بیماریها که مشکلات زیادی را برای مردم به بار میآورد،خواهیم پرداخت.
۱- هپاتیت
هپاتیتهای ویروسی، یکی از مهمترین معظلات بهداشتی هستند و در بین آنها هپاتیتهای منتقله از راه خون،سهمقابل توجهی از مرگ و میر، ناتوانی، بار اقتصادی، اجتماعی و روانی را به خود اختصاص داده اند، هپاتیت به دو نوع حاد و مزمن، تقسیم میگردد، این نوع بیماری در اثر ویروسها، مصرف دارو، الکل و جایگزینیچربی و مانند آن در کبد ایجاد میگردد. هپاتیت ویروسی جزء علل مهم درگیری کبدی میباشد که اکثر آلودگی با ویروس های هپاتیت G, E, D, C, B, A و همچنین ویروسهایCMV, EBV سرخک و سرخجه و …. ایجاد میشود( عسگری و دیگران،۱۳۸۶: ۲). روش های انتقال ویروس HBV عبارت است از:
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-01-31] [ 09:09:00 ق.ظ ]
|