۲-۲۲-۷- جلسات خانوادگی ساخت دار

چارچوب مصاحبه ی درمانی میلان به پنج بخش تقسیم می شود:پیش جلسه، جلسه، میان جلسه، مداخله و بحث های بعد از جلسه. از همان وقتی که خانواده اولین تماس تلفنی را می‌گیرد، خانواده درمانی آغاز می شود. از گروه متخصصان، یک نفر مفصلا با کسی که تماس گرفته صحبت می‌کند، و اطلاعات را روی برگه داده ها ثبت می کند. چه کسی تماس گرفته؟ چه کسی خانواده را ارجاع داد؟ مشکل چیست؟ گفتار و پیام رسانی کسی که زنگ زده تا چه حد پریشان است؟ فردی که تماس گرفته می‌خواهد چه شرایط خاص(روز یا ساعت خاص) را تحمیل کند؟ بعد، این اطلاعات در خلال مرحله پیش جلسه به طور مفصل و کامل قبل از اجرای اولین جلسه با گروه متخصصان به بحث گذاشته می شود و هریک از اعضا، فرضیه های ذهنی خود را درباره ی مشکل فعلی خانواده طرح می‌سازند. نکته حائز اهمیت آن است که شخص یا مؤسسه‌ ی ارجاع دهنده در سراسر درمان شرکت داده می شود و از این طریق، نقش کسانی که در نظام بزرگتری قرار دارند، تأیید می گرد.

به همین ترتیب، قبل از هر جلسه یک کنفرانس تیمی برگزار می شود و اعضای گروه متخصصان به منظور وارسی جلسه قبل و برنامه ریزی راهبردهای جلسه ی آتی یا یکدیگر دیدار می‌کنند. تمامی این تمهیدات موید اعتقاد درمانگران میلان هستند مبنی براینکه خانواده و درمانگرها قسمتی از یک نظام واحد به شمار می‌آیند. در خلال هر جلسه نیز، یک زمان استراحت طولانی وجود دارد و گروه ناظران در غیاب خانواده(بدون آنکه آن ها ماجرا را بشنوند)با درمانگر به بحث می نشینند و فرضیه‌ها را تأیید یا اصلاح می‌کنند؛ بعد درمانگر به اتاق بر می‌گردد تا مداخله ی گروه متخصصان را به خانواده عرضه کند. بحث های پس از جلسه ای گروه متخصصان در حول تجزیه و تحلیل واکنش خانواده در برابر این مداخله و همچنین یافتن فرصت برای برنامه ریزی جلسه بعد خواهد بود(بوسکولو،سگچین،هافمن و پن،۱۹۸۷).

۲-۲۲-۸- نقش درمانگر سیستمی

در رویکرد سیستم های خانواده میلان، درمانگر هم کارشناس و هم شریک سیستم های خانواده پیوسته در حال شکل گیری هست( فریدمن، ویلدمن و هترینگتون،۱۹۹۱، ص،۳۹۷). درمانگر در این نقش‌ها موضع غیر سرزنشی دارد، دستورالعمل هایی می‌دهد و حتی تا حد اتناب از کاربرد فعل”بودن” بی طرف است(بوسکولو و همکاران،۱۹۸۷). ‌بنابرین‏ درمانگران سیستم‌های خانواده میلان معمولا سعی نمی کنند آشکارا با خانواده ها در افتند یا آن ها را تعییر دهند. در عوض، درمانگر یک موضع اضدادی به صورت عامل تغییر بودن دارد که بر ضد تغییر بحث می‌کند(سیمون،۱۹۸۷). درمانگر همچنین از سئوالات حلقوی و سایر اشکال غیر مستقیم مداخله استفاده می‌کند تا در خانواده دگرگونی ایجاد کند. درمانگر بر مضمون مثبت یک رفتار تأکید می‌کند و برا ی خانواده توضیح می‌دهد که چگونه اکثر نشانه های مرضی پردردسر سرانجام در خدمت هماهنگی خانواده هستند.

۲-۲۲-۹- مقایسه رویکرد سیستمی میلان با سایر رویکردها

فرق عمده مکتب میلان یا سایر نظریه ها تعصب اروپی اش به عدم مداخله است(سیمون،۱۹۸۴،ص۲۸). در اروپا احترام زیاد برای مرزهای فردی افراد وجود دارد. این دیدگاه در سراسر جهان مطرح نیست و طرز فکر این رویکرد جهان شمول نیست. دومین کیفیتی که خانواده درمانی سیستمی را از سایر رویکردها جدا می‌کند، دید بحث برانگیزش درباره اسکیزوفرنی است که در بعضی از درمانگران وجود دارد که از همان بدو امر از سوی یکی از پیشگامان رهبری این رویکرد یعنی ماراسلوینی پالاتزولی مطرح شد. این درمانگران معتقد بودند که اسکیزوفرنی همیشه به عنوان تلاش بچه برای جانبداری از روابط به بن بست رسیده بیم والدین شروع می شود(سیمون،۱۹۸۷). آخرین امتیاز دیدگاه سیستمی میلان این است که در این درمان تلاش می شود که مداخلات درمانی به خصوصیات خانواده متصل شود . درمانگرانی که به صورت تیمی کار می‌کنند مسئول ابداع طرحهای درمانی بدیع هستند.

۲-۲۲-۱۰- رویکرد راهبرد نگر

خانواده درمانی استراتژیک متخصصان سرشناسی از قبیل پاول واتسلاویک، جان ویکلند و کلومدانس دارد. در این میان جی هی لی برجسته تر از بقیه است. هی لی گروه ‌بیستون و گروه MRI را به عنوان عضو بنیان‌گذار تحت تاثیر قرار داد و مؤسسه‌ خانواده درمانی (هی لی – مدانس) واشنگتن را تأسيس کرد. نوشته های نظری و فنون وی نیز تاثیر پرقدرتی بر رویکرد سیستم های میلان، برجای گذاشت. همان‌ طور که قبلا اشاره شد، جی هی لی یکی از برجسته ترین و مناقشه انگیزترین پیشگامان در حوزه خانواده درمانی است. او به عنوان یک رابط مؤثر بین افراد و گروه ها خدمت ‌کرده‌است و مدافع قوی خانواده درمانی در زمینه‌های عمومی بوده است.پیشرفت جی هی لی در بین خانواده درمانگران منحصر به فرد است. او در محضر سه نفر که نافذترین افراد در تحول خانواده درمانی بودند یعنی میلتون اریکسون،گریگوری ‌بیستون و سالوادور مینوچین مطالب زیادی آموخت و با آن ها فعالیت کرد.

ویژگی اصلی این رویکرد این است که درمانگر مسئولیت ابداع راهبرد برای راه حل مشکل کنونی بیمار را برعهده دارد. درمانگر راهبرد نگر مشکل را به گونه ای تعریف می‌کند که بتوان آن را حل نمود، اهداف مربوط به رفع مشکل به صراحت چیده می شود، مشکلات به شیوه ای تعریف می‌شوند که دست کم دو، و به صورت محتمل سه نفر را شامل شود و لذا امکان وارسی سلسله مراتب خانواده، تبانیها و سایر تعاملهای پیچیده فراهم آید. قسمت عمده مداخله معطوف به تغییر سازمان است به طوری که مشکل حاضر دیگر نتواند کارکرد سابق خود را داشته باشد. برای درمانگر راهبردی تغییر از راه بینش و درک حاصل نمی آید، بلکه از طریق فرایند اجرای رهنمود های دستوری درمانگر توسط خانواده رخ می‌دهد.

درمانگران راهبردی به الگوی پیام رسانی خانواده در اینجا و اینک، و همچنین زنجیره ی تعاملهایی علاقه دارند که در مشکل کنونی دخیل هستند؛ آن ها در پی آن هستند که توالی های غیرانطباقی شتاب دهنده را با توالیهای مناسب تر و خشنود کننده تری که موجب حذف مشکل می شود، عوض کنند.

۲-۲۲-۱۱- معنای نشانه ها

با اینکه مجموعا دیدگاه متعارف آن دوره مبنی بر این بود که نشانه ها، بنا به تعریف، اموری غیرارادی و غیر انطباقی هستند. جی هیلی در همان اوایل کارش (۱۹۶۳) این موضع را اتخاذ کرد که یک نشانه، به جای آنکه معرف رفتاری باشد که خارج از اختیارات بیمار است، نوعی راهبر به شمار می‌آید که برای موقعیت کنونی حالت انطباقی دارد، چون در مواقعی که سایر راهبردها عقیم مانده اند، رابطه خاصی را تحت مهار خود در می آورد. فرد حاوی نشانه با این ادعا که نشانه مذبور غیرارادی هستند، نیت خود را برای مهار طرف مقابل رد می‌کند.” این من نیستم که تورا طرد می کنم، این سر درد من است که باعث می شود نتوانم امشب روابط صمیمانه جنسی با تو داشته باشم”

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...