دانلود پایان نامه حقوق در مورد پسیکوپاتها (روانرنجور) |
پسیکوپات حالت روانی خاصی است که علیرغم کاربرد فراوان دارای مفهومی مشخص و معین نیست. مولفان و متخصصان علیرغم مطالعات عمیق در این زمینه هنوز موفق به یافتن فرمول مشترک و مورد وفاق جمعی نرسیدهاند.
پیسکوپات در اصطلاح عام شامل کسی است دچار پیسکوز یا نوروز یا صرع یا مسمومیت مواد مخدر و به طور کلی هر نوع اغتشاش روانی باشد. و در اصطلاح محدودتر پیسکوپات بیماری است که گرفتار پیسکوز یا صرع یا مسمومیت مواد مخدر باشد، ولی نوروزها و کسانی که دارای اغتشاش هوشی هستند از قلمرو آن مستثنی میباشند.[۱]برخی نیز پسیکوپاتی را مبین اغتشاشات مربوط به خلق و منش ناشی از ساختمان جسمی و روانی می دانند[۲].
مختصات این بیماری عدم ثبات و عدم اهلیت برای تحمل شرایط اجباری یکنواخت زندگی و وجود احساس خاص و بالاخره روانی عمیق در بیمار است که عموما غیرقابل توصیف و به زحمت خودآگاه میباشد.[۳]
در خصوص ارتباط آماری بین بزهکاری و حالات پیسکوپاتیک بدواً میتوان گفت که مهمترین خصیصهی پسیکوپات که به چشم میخورد، خصیصهی ضداجتماعی اوست و به موجب آمارهای محققین مختلف تعداد پسیکوپاتها در بین مجرمین فراوان است.
محقق آلمانی به نام اشمید ۱۸ درصد نامتعادل بین ۵۰۲ مجرم ابتدایی یافته است و آلمانی دیگر استمپل ۱۴ درصد بین ۱۶۶ مجرم به دست آورده است.[۴]
هاش-بان (Bann) که به پسیکوپاتی واژه طبی «اغتشاش بنیادی اراده و عواطف» را میدهد، در مورد ۱۰۰ بزهکار در طبقهی پسیکوپاتها ۹۰% پسیکوپات واقعی یافته است. معهذا او تایید می کند که اغتشاشات جسمی و مغزی و وراثتی در این ۱۰% بسیار زیاد بوده است[۵].
نتیجه این مطالعات در قلمرو شخصیت پسیکوپات و آمار داده شده بویژه از نظر تحقیق در زندانها قابل ملاحظه است، زیرا اغلب زندانیان با توجه به تحقیقات انجام شده پسیکوپات یا نزدیک به آن هستند.
همچنین با توجه به اینکه اکثر نظامهای کیفری جهان پسیکوپاتها را مسئول اعمال خود تلقی می کنند، دادگاهها باید با توجه به شرایط خانوادگی و گذشته فرد و با ملاحظه خصوصیات روحی و روانی مرتکب، در تعیین نوع و میزان تدابیر، رعایت حال آنان را بنماید و این همان تجلی اصلی فردیبودن کیفر در راستای اصلاح و تنبه مجرم است که با علومی مانند روانشناسی و روانپزشکی تحقق مییابد.
بند دوم: پسیکوز
روانپریش یا پسیکوز بیماری روانی شدیدی است که زندگی روانی را در سطح خودآگاهی بر عواطف، داوری و بررسی دنیای خارج دچار خدشهی کامل میسازد. این بیماری به طور کم و بیش شدید رابطه بیمار را با دیگری دچار اختلال می کند.[۶]
این بیماری در دوران کودکی کمتر دیده میشود و با اختلالات نوروزی تفاوت اساسی دارد. پسیکوز دارای یک مفهوم عمومی و منظور حالتی است که روان و شخصیت فرد به درجه بسیار شدیدی مختل میگردد، در حالی که نوروز یک حالت ساده عدم تعادل دائمی و تاثیرات روحی است که حدود و خصوصیات یک مریض واقعی را ندارد. تفاوت دیگر نوروز و پسیکوز مربوط به درجه آگاهی شخصی به
عدم تعادل خود میباشد، که در مورد پسیکوز شخص قادر به تشخیص آن نبوده ولی در نوروزها این قابلیت وجود دارد.[۷]
در نوروزها احساسات و تجربیات درونی سبب اختلال در رفتار نمی شود، درحالی که در پیسکوز اختلالات رفتاری زیادی به علل احساسات و تجربیات درونی حادث میگردد به علاوه در این بیماران ظرفیت و قابلیت درک افتراقی بین حقایق و تخیلات از بین رفته است و حقایق محیط را تغییر شکل داده و آنها را با هذیانات و توهمات خود تطابق می دهند در حالی که چنین تغییر شکلی در نوروتیکها دیده نمی شود.[۸][۹]
پسیکوز شامل انواع مختلفی از بیماریهای روانی از قبیل شیزوفرنی، پارانویا میباشدکه در ادامه به توضیح مختصر در خصوص برخی از آنها بسنده میکنیم:
اسکیزوفرنی به معنی جنون پیشرس و از دست دادن وحدت شخصیت؛ و از این جهت برای این بیماری به کار رفته که رفتارها، کششها، جریانات فکری، شخصیت شخص مبتلا، دچار یکنوع از هم گسیختگی شده و فرد در عالم مخصوص به خود فرو رفته و از عالم واقع دور میشود.
شیزوفرنی درجات مختلفی دارد. حالت خفیف آن در بریدن از دنیای واقعی و عدم قبول مسئولیتها و بیتفاوت بودن نسبت به اطرافیان است، فرو رفتن در دنیای درون خود متظاهر میشود. در صورت ارتکاب جرم فرد مرتکب اعمالی میشود که مبین حالت روحی وی میباشد؛ مانند ولگردی، تکدی، روسپیگری و در حالت شدید و حاد، بیمار نه تنها به کلی از دنیای واقعی میبرد، بلکه امکان ارتکاب جرایم مهم چون آدمکشی، جرایم جنسی، ایراد ضرب و جرح از ناحیهی وی میرود.[۱۰]
نوع دیگرپسیکوز، پارانوئید میباشد این بیماری را برخی دانشمندان نوعی جنونی جوانی و بعضی بیماری مستقل میدانند. این عارضه مانند شیزوفرنی یک حال هذیانی است. بالاخص در درک و تفسیر وقایع زندگی، که بیمار بر عکس شیزوفرنی با حقایق و عینیتها تماس خود را قطع نمیکند ولی حوادث و مسائل را با طرز تفکر هذیانی خود بررسی مینماید.[۱۱]
پارانوئیاک دارای حالت روحی خاصی میباشد، حسادت، نخوت، خودپرستی، آرمانگرایی در بینش سیاسی و اجتماعی، فرار از اطرافیان، گوشهنشینی، بدگمانی و احساس مظلوم واقعشدن از آن جملهاند[۱۲].
پارانوئید ممکن است منتج به ارتکاب اعمال و جرایم خطرناکی از جمله خودکشی یا دیگرکشی شود. تحت تاثیر این حالات، شخص ممکن است مبادرت به انجام اعمالی چون جرایم خشونتآمیز، ضرب و جرح، دزدی و جرایم دیگر -فقط با این هدف که از افرادی که به زعم او وی را مورد تجاوز و تعدی قرار دادهاند، انتقام بگیرد- بنماید و گاهی نیز دیده شده که بیمار اموال مسروقه را به عنوان انتقام جویی از بین برده است. این بیماری ممکن است شخص را به سوی ارتکاب جرایم سیاسی وجنسی نیز بکشاند.[۱۳]
بند سوم: نوروز (رواننژندی)
نوروز[۱۴] بیماری روانی خفیفی است که کمتر از پسیکوز شخصیت را از هم میپاشاند. این عارضه طی فرآیند (Process) بوجود میآید و بنابراین با زمان بر فرد استیلا مییابد. این پروسه دارای ویژگی و عوامل خاصی است.
الف) تحمل ضربات و خشونت های شدید در دوران طفولیت
ب) تلون مزاج (از دست دادن آزادی انتخاب و آزادی رفتار)
ج) وجود تفاوتهای عمیق بین کارکردهای طبیعی غریزه و اندامهای فرد با استفاده عملی فرد از آنها (فاصلهی بین دنیای عمل و آنچه در فرد وجود دارد)
بنابراین رواننژندها متحمل نوعی ضربه و فشار در دوران کودکی شده اند که تشخیص و قضاوت آنان را نسبت به واقعیت دگرگون و ناسازگار کرده است به نحوی که همواره از مسائل عقب هستند و قضاوتهای امروزشان به کار دیروز میآید. لذا این قدرت تشخیص آنان با واقعیت همیشه فاصله دارد و واکنشهای آنان منطبق با نیازهای ناشی از واقعیات نیست.[۱۵]
بنابراین هنگامی که فردی مرتکب عمل مجرمانهای میشود، در پرونده-ی شخصیت وی این موارد قید می-شود که فرد از چه بیماری روانی رنج میبرد و تحت تاثیر آن مرتکب چنین عملی شده است و در صورتی که آن بیماری مانع مسئولیت کیفری وی نباشد، مجازاتی برای وی در نظر گرفته شود که متناسب با ویژگی ها و شخصیت وی باشد.
نوروز دارای انواع مختلفی از قبیل نوروز افسردگی، اضطراب، هیستری، وسواس میباشد که در زیر به توضیح مختصری از دو نوع بیماری روان نژند میپردازیم.
فرد مبتلا به نوروز افسردگی در گذشته مالیخولیایی (ملانکلیک) نامیده میشد، که دارای خصائصی از این قبیل اند: احساس گناه و تقصیر، اختلال در خلق و خو، انجام افعال خفتآور و ذلتآور، علاقه به مرگ، دردهای جسمانی که رشدی روانی دارد و احساس ارتکاب اشتباه و خطا، تمایل به خودکشی و خودزنی و در حالت پیشرفته علاقه شدید به خودکشی یا خودکشی موسع به نحوی که ابتدا دیگران را بکشد و بعد خود را. (در قتلهای خانوادگی که فرد اعضای خانواده را به قتل رسانده و سپس خود را میکشد معمولاَ قاتل چنین حالتی دارد.)
نوروز اضطراب را میتوان تظاهر یک ترس بیدلیل دانست. یک احساس خاص ترس که از ترسهایی که موضوعی حقیقی برای هراس دارند جدا هستند. احساس اضطراب از دیوانهشدن و ترس از مرگ علائم مشخصهی این بیماری است. میتوان گفت که شخصیت مضطرب مواج و در اختیار حوادث است.[۱۶]
بند چهارم: تبیینهای روانشناختی
تبیین یک پدیده شناسایی، تحلیل و بیان روابط علیای است که به شکل گیری آن میانجامد. هدف از تبیین، مشخص ساختن جایگاه آن پدیده در یک مجموعه معنادار وسیعتر و نقش آن، تعیین و سنجش و تفسیر پیوندهای ملموس میان آن و پدیدههای دیگر آن مجموعه است.[۱۸]
بنابراین شناخت دقیق عوامل شکل گیری یک بزه توسط بزهکار، قاضی را در مقام تعیین نوع و میزان مجازات برای متناسبسازی آن مجازات با مجرم، که همان اصل فردیبودن مجازات میباشد، یاری خواهدکرد.
تبیینهای روانشناختی فراوانی از سوی اندیشمندان مطرح شده است که در ذیل به ذکر چند نمونه از آنها بسنده میکنیم.
الف: دیدگاههای روانپویایی
این دیدگاهها کجروی را ناشی از انواع اختلالات روانی میداند که درآن «من» و «فرامن» قادر به مهار غرایز ضداجتماعی «بن» (که مظهر تمایلات سرشت ضداجتماعی انسان است) نیستند.
به نظر آنان، سرگذشت منحصر به فرد هر کجرو، نشاندهندهی علل خاصی از جمله تعارضهای درونی حلنشده، ناپایداری عاطفی و رویدادهای دوران کودکی است که به نارسایی در کارکرد «من» یا «فرامن» انجامیده است.[۱۹] الگوهای روانکاوی و دلبستگی از جمله تبیینهایی است که در این دیدگاه ارائه شده است.
ب: دیدگاههای شناختی
این دیدگاهها با تکیه بر متغیر ادراک اجتماعی به نقشی توجه دارند که توانایی دیدن موقعیتها از دید دیگران، در شکل دادن به رفتار دارد و اسن نوع تفاوتهای ادراکی به شکل گیری «سبکهای تفکر» متفاوتی در مجرمان میانجامد که می تواند علت رفتارهای آنها باشد و نکتهی قابل توجه، نقش پررنگ متغیرهای محیطی است تا آنجا که برخی محققان برآنند که آغاز شکل گیری دیدگاه شناختی را در آثار نظریهپردازانی میتوان دید که در تبیین کجروی، بر عوامل محیطی بیش از عوامل فردی تاکید دارند.[۲۰] از نمونه این دیدگاهها می توان به موارد زیر اشاره کرد.
۱) نظریه الگوهای تفکر مجرمانه ۲) نظریه تعارض شناختی
ج: نظریه های انگیزشی
نیازهای انسانی و سائقهای اضای آن، از جمله علل اساسی جهتدهی به رفتار و کنترل آن به حساب میآید. البته نظریههایی که در حوزه روانشناسی «انگیزش»، در تبیین این موضوع ارائه شده، مستقیما به تبیین کجروی نمیپردازد، اما از ابعاد متعددی توجه نظریهپردازان کجروی را به خود جلب کرده است و یکی از شالودههای مهم برخی از تبیینهای آن بوده است. نمونهی این الگوها، نظریه «نیازهای اساسی» است که مفاد آن، هم در نظریه های یادگیری، به عنوان یک از مبانی کارآمد تشویق و تنبیه معرفی میشود[۲۱] و هم در نظریه « بیسامانی اجتماعی» مرتن، نقش مکمل دارد.[۲۲]
ارائهدهندگان این نظریه، پنج نوع از نیازهای انسان را اساسی دانسته و برآنند که تا این نیازها ارضا نشود، نیازهای متعالیتر و ضرورت تامین آنها اصولا برای افراد مطرح نخواهد شد و در پی بروز هر دسته از این نیازها، درخلال فرآیندی که آن را «انگیزش محرومیت[۲۳]» مینامند، کلیه کنشها و واکنشهای فرد (بهنجار یا نابهنجار) در جهت ارضای آن قرار میگیرد، تا آنجا که همهی رفتارهای فرد را در آن مقطع خاص میتوان نمودی از آن نوع نیاز محسوب داشت.[۲۴]
پنج نیاز اساسی مطرح شده توسط نظریهپردازان عبارت است از: ۱- نیازهای جسمی ۲- نیازهای ایمنی ۳- نیازهای عشق و تعلق ۴- نیاز احترام ۵- نیاز خود شکوفایی
گفتار سوم: مبانی جامعهشناختی
مطالعات زیستشناسی و روانشناسی اساساَ حول محور جسم، روان و شخصیت مجرم متمرکز میباشد. در حالیکه تحقیق در کیفیت اثرگذاری عوامل اجتماعی و ویژگیهای محیط بر پدیده بزهکاری ضرورتاَ با مطالعه ساختار اجتماع، خصوصیات زندگی افراد، وضعیت فرهنگی و غیره، امکانپذیر خواهد بود.
محیط جایی است که شخص در آن زندگی می کند و در جامعهشناسی محیط یک مفهوم ثابت لایتغیر نیست، بلکه شرایطی است متحرک، قابل رشد و متحول، ضمن اینکه خود متغیر است و آنچه را که در آن قرار میگیرد متاثر میسازد.
عوامل فردی و روانی عمدتاَ متاثر از شرایط محیطی و اجتماعی است و نقش تعیینکننده و موثرتر را عوامل محیطی بر عهده دارند. هر چند نمیتوان انکار نمود که فرد محصول مشترک عوامل فردی و اجتماعی است و در هیچ شرایطی نمیتوان نقش هر یک را نادیده گرفت، ولی مسئله اساسی، کیفیت و درجه اهمیت تاثیری است که این عوامل میتوانند بر شخصیت فرد و هنجارهای او داشته باشند.[۲۵]
در تبیینهای جامعهشناختی، تاکید بر تفاوتهای فردی به نفع عللی کنار میرود که گروهها را در معرض ارتکاب کجروی قرار میدهد.[۲۶]سخن عمدهی این تبیینها آن است که نهادها و مناسبات کلی اجتماعی را باید به عنوان یک کل نگریست بر همین اساس، کجروی را هم باید در درون و در ربط و نسبت با آنها مطالعه کرد. لذا آنرا با ارجاع به ارتباط میان طبقات اجتماعی، نوع جنس، گروههای مختلف قومی و نژادی، شاغلان و بیکاران و دیگر دسته بندیهای گوناگون اجتماعی تبیین می کنند.[۲۷]
تبیین های کجروی را میتوان به سه دستهی ساختی، خرده فرهنگی و تضاد تقسیمبندی کرد و وجه تمایز آنها متاثر از نوع نگرش هر دیدگاه به ماهیت نظم اجتماعی است. دو دسته نخست، در این نکته هم داستانند که باید رخدادهای اجتماعی را از نقطه نظر نظام اجتماعی و پایبندی افراد به اصول و قواعد حفظ و بقای آن نگریست و در مقابل تبیینهای تضاد فرض را بر این قرار می دهند که جامعه نظامی متشکل از اجزای مرتبط به همپیوسته نیست و نظم موجود، سیاسی است، نه هنجاری و ارزشهای مورد وفاق اعضای جامعه.[۲۸] در این مبحث بدون در نظر گرفتن دستهبندیهای فوق به بررسی برخی از محیطهای اجتماعی که می تواند موثر در تکوین یا پیشگیری از جرم باشد، را بررسی مینماییم.
بند نخست: محیط خانوادگی
انسانها دارای رفتار، منش، بینش و عاداتی خواهند بود که اساس وشالودهی آن در محیط خانواده ریخته شده است. کانون خانوادگی یکی از مهمترین عواملی است که طرز تفکر و روش زندگی اجتماعی آینده فرد را تعیین می کند. سعادت یا بدبختی طفل ارتباط مستقیم با شرایط معنوی و مادی خانواده دارد.
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1399-01-31] [ 06:13:00 ق.ظ ]
|