پایان نامه : سه مدل یادگیری سازمانی در تشخیص فرصت کارآفرینانه |
پایان نامه : سه مدل یادگیری سازمانی در تشخیص فرصت کارآفرینانه
سه مدل یادگیری سازمانی در تشخیص فرصت کارآفرینانه
نقل قولی از ادبیات یادگیری سازمانی (گاروین، ۱۹۹۳) ارتباط تنگاتنگی بین تشخیص فرصت و یادگیری سازمانی را نشان میدهد:
اگر قرار است یادگیری صورت پذیرد، ایدههای جدید ضروری هستند. گاهی اوقات آنها به وسیله جرقه خلاقیت یا بینش تازه ایجاد می شوند؛ در زمانهای دیگر آنها از خارج از سازمان به دست میآیند یا توسط دانش افراد درون سازمان حاصل می شود. منبع آنها هر چه باشد، آنها محرک بهبود سازمانی هستند (گاروین،۱۹۹۳)
این عبارت گاروین یکی از دلایل اثبات این است که چگونه کیفیت به دست آمده از یادگیری سازمانی، شبیه به عناصر فرایند تشخیص فرصت هستند. به طور خاص، تشخیص فرصت به معنی تبدیل اطلاعات به دانش است: ایدهها تولید می شوند و برای کیفیت و پایداریشان به شکلی ارزیابی می شوند که اطلاعات برای تولید دانش تحلیل و ترکیب شود (نوناکا،۱۹۹۴). فرایند تشخیص فرصتی که به این وسیله به دست میآید، میتواند به عنوان نمونه یا گونهای از یادگیری سازمانی نگریسته شود. به شکل رسمی، یادگیری سازمانی فرایند جاری به دست آوردن و تفسیر اطلاعات است که به ایجاد دانش نو منجر می شود (براون دوگوید، ۱۹۹۸؛ دیویس و بوتکین، ۱۹۹۴؛ گالونیچ و رودان،۱۹۹۸؛ هوبر، ۱۹۹۱؛ وان د ون و پولی). به همین ترتیب، فعالیت به دست آوردن و تفسیر اطلاعات قلب فرایند تشخیص فرصت است و نتیجه این دو تلاش، افزایش در دانش و ارزش شرکت است. دقیقأ به همان شکل که پردازش خلاقانه شامل خلق دانش جدید و اشکال جدید از توضیحات می شود، تشخیص فرصت کارآفرینانه هم یک فرایند یادگیری است که خلق ثروت تازه را آغاز میکند (کوربت،۲۰۰۲؛ دیمو،۲۰۰۳)
این دیدگاه به یک مباحثه ابتدایی در این مقاله منجر می شود، اینکه اصول و رویههای یادگیری سازمانی میتواند فرایند تشخیص فرصت را تقویت کند. با در نظر گرفتن این قضیه، اکنون بحث را با نشان دادن اینکه چگونه سه رویکرد مرتبط یادگیری (رفتاری، ادراکی و اجرایی) با دو فاز تشخیص فرصت (کشف و شکل گیری) در ارتباطند، گسترش میدهیم (لومپکین و همکاران، ۲۰۰۴).
مشخصأ تغییر در ساختار ذهنی که در یادگیری ادراکی صورت میگیرد نشاندهنده فاز اکتشاف در تشخیص فرصت است؛ و یادگیری اجرایی، با تواناییاش در به چالش کشیدن پنداشتهای اساسی به شیوه ای بازگشت پذیر، یک گشودگی زمینهای ایجاد میکند که هر دو فاز اکتشاف و شکلگیری از فرایند تشخیص فرصت را مورد پشتیبانی قرار میدهد.
۲-۱-۱۲-۱ یادگیری ادراکی در فاز اکتشاف
همانطور که در بالا ذکر شد، یادگیری ادراکی بر چهارچوبهای درونی فرد برای دانستن، یعنی آنچه که “مدل ادراکی” خوانده می شود، و بر اینکه چگونه این چهارچوبها میتوانند به دیگران متقل شوند و برای بهبود اعمال فردی و سازمانی به کار رود، تمرکز دارد (کیم، ۱۹۹۳).
از طریق این فرایندهای ذهنی و برخوردهای خلاق آنها میتواند اطلاعات تازه و دانش تولید کنند؛ این ضرورت یادگیری ادراکی است (نوناکا، ۱۹۸۸،۱۹۹۴).
این مدل یادگیری سازمانی بر توانایی افراد برای شناسایی و تغییر این الگوهای همکاری ادراکی و به اشتراک گذاشتن این تغییرات با سایرین وابسته است (براون و دوگوید،۱۹۹۱).
تغییر شکل مدلهای ذهنی که در یادگیری ادراکی رخ میدهد تقریبأ شبیه فاز اکتشاف تشخیص فرصت است. یادگیری ادراکی در تشخیص فرصت زمانی رخ میدهد که دانش به دست آمده نقشه ادراکی کارآفرین را به شکلی تغییر میدهد که فهم یا تفسیر او از رویدادها متحول می شود (دافت و ویک، ۱۹۸۴). ضرورتأ یادگیری ادراکی توانایی یک فرد یا یک سازمان را برای (از نو) ایجاد کردن اطلاعات و دانش، با گشودن فرصتهای تازه برای تفسیر و اجرا بهبود میدهد (نوناکا، ۱۹۹۴).
گاهی این فرایند ممکن است با دربر گرفتن “شهود کارآفرینانه” (کروسان و همکاران، ۱۹۹۹) در یک شرایط جستجوی فرصت و حل مسئله، مثل آن چیزی که در فاز اکتشاف تشخیص فرصت روی میدهد،.موجود باشد. در این فاز، ترکیب تازه نوآورانه میتواند به دلیل نیاز افزایش یافته به کشف ایدههای جدید روی دهد (شومپیتر، ۱۹۳۴؛ مارچ، ۹۹۱).
چنین شرایطی کارآفرینان را برمی انگیزند که “برای ایجاد چنین ارتباطات تازه، روابط تازه یا معلولی تشخیص داده شده شوند، و امکان اینکه قبلأ شناسایی نشده باشند مورد بررسی قرار گیرد” (کروسمن و همکاران ۱۹۹۹، صفحه ۵۲۶).
نگرش ادراکی شامل چهار چوب بندی دوباره یا ترکیب منابعی است که قبلأ برای فرد یا سازمان قابل دستیابی بوده اند و با یک تغییر شکل در داراییها یا ایدههای قبلأ به دست آمده، دانش جدیدی تولید میکند (گارود و ناییر، ۹۹۴) و شرکتهای تازهای ایجاد میکند (پتزینگر، ۱۹۹۹)
به همان شکل که یادگیری ادراکی میتواند داراییهای استراتژیک را بهبود دهد (تیس، ۱۹۹۸)، فاز اکتشاف تشخیص فرصت میتواند پایهای برای گزینه های استراتژیک تازه و مسیری برای رقابت، یا ترکیب دوباره منابعی که به ایجاد فرصتهای پرمخاطره تازه منجر می شود (بروش، گرین و هارت،۲۰۰۱؛ فیت،۲۰۰۲) یا گسترش ارزش شرکت های موجود (گالو.نیچ و رودان،۱۹۹۸) باشد. همانطور که یک کارآفرین با اجازه دادن به پرورش و توسعه اولیه راه حلی برای یک مشکل یا مسئله، به تجربه و تخصص خود میافزاید، شناخت به دست آمده ، چه ایدهی محصول جدید باشد و چه گسترش یک خدمت در حال ارائه، میتواند پایهای برای یک جهتگیری کاملأ تازه استراتژیک برای شرکت باشد (کین،۱۹۹۲؛ مینتزبرگ،۱۹۹۴).
به این دلایل، پیشنهاد زیر را ارائه میدهیم:.
پیشنهاد ۱: هر چه شرکتهای کارآفرینی بیشتر در فرایندهای یادگیری ادراکی درگیرتر باشند، فاز اکتشاف تشخیص فرصت را موثرتر طی خواهند کرد.
۲-۱-۱۲-۲ یادگیری رفتاری در فاز شکل گیری
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1399-01-30] [ 10:15:00 ب.ظ ]
|